تبیان، دستیار زندگی
با وقوع انقلاب مشروطه در ایران، گیلان نیز از هیجانات آن بر کنار نماند. شهرهای بزرگ استان نظیر رشت، لاهیجان، انزلی و لنگرود در این نهضت اجتماعی از فعالین به شمار می رفتند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گیلان در انقلاب مشروطیت (قسمت سوم)

نقشه استان گیلان

با وقوع انقلاب مشروطه در ایران، گیلان نیز از هیجانات آن بر کنار نماند. شهرهای بزرگ استان نظیر رشت، لاهیجان، انزلی و لنگرود در این نهضت اجتماعی از فعالین به شمار می رفتند. پس از پذیرش مشروطه و فرمان تشکیل مجلس توسط مظفرالدین شاه بارقه های آزادی در کشور طنین انداز شد. با به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی و دوره استبداد کوچک در زمان محمدعلی میرزا، فعالیت های گسترده سیاسی در گیلان ادامه یافت و با حمله سربازان روسی و اشغال شهر رشت در سال 1287 هـ. ق به اعتراض علیه دخالت بیگانگان انجامید. در سال 1327 هـ. ق (1909م) "آقا بالاخان سردار افخم" حاکم گیلان در حالی که با چند نفر از اعیان در باغ مدیر به رشت مشغول قمار بود، کشته شد.

در این زمان تعداد زیادی از آزادی خواهان قفقازی به یاری مشروطه خواهان گیلانی آمده و در تداوم قیام مردمی مشارکت داشتند. اما استبداد حاکم دیری نپایید و نیروهای شمال از گیلان، به فرماندهی "محمد ولی خان تنکابنی" که از دربار قاجار روی برگردانده بود، به عزم فتح تهران به راه افتاد. این سپاه ابتدا قزوین را فتح کرد و سپس با همراهی نیروهای جنوب که "سردار اسعد بختیاری" آنان را هدایت می کرد، در روز نوزدهم تیرماه 1327هـ. ق به تهران رسید و پس از سه روز نبرد پراکنده، پایتخت را فتح نمود.

در وقایع سال های بعد از انقلاب مشروطیت، از جمله اولتیماتوم دولت روس برای خروج شوستر آمریکایی از ایران، مخالفت مجلس و مردم و وقایع پس از آن که منجر به اشغال شمال ایران توسط روس ها شد، مردم گیلان نقش اساسی ایفا کردند. پیامد این مبارزات شکنجه، تبعید و قتل بسیاری از ناراضیان و آزادی خواهان گیلانی بود، اما صدای آزادی خواهی مردم هرگز خاموش نشد. از دل این حوادث مردی روحانی که داعیه استقلال و سربلندی ایران داشت بیرون آمد و علم مخالفت علیه بیگانگان را برافراشت.

میرزا کوچک خان جنگلی

میرزا کوچک خان جنگلی

در سال 1298 هـ. ق در محله "استاد سرا"ی رشت کودکی چشم به دنیا گشود که وی را "یونس" نام نهادند. او تا سال 1312 هـ. ق در رشت و در مدرسه "حاجی حسن" در صالح آباد به تحصیل پرداخت، سپس برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در مدرسه محمودیه به فراگرفتن علوم دینی مشغول شد. او در سال 1324هـ. ق پس از تحصن مردم در شاه عبدالعظیم، شروع به فعالیت سیاسی نمود و در رشت انجمنی به نام "مجمع روحانیون" ترتیب داد و تدارک اسلحه و مشق نظم را در حیطه وظایف انجمن قرار داد.

پس از به توپ بستن مجلس و انحلال آن، "میرزا کوچک" به تفلیس رفت و با مهاجرین و آزادی خواهان آنجا مراوده داشت. سپس دوباره به گیلان بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت. او هنگام حمله نیروهای شمال برای فتح تهران شرکت داشت.

زمانی که محمد علی شاه برای براندازی بساط مجاهدین در ترکمن صحرا مشغول جمع آوری قوا بود، میرزا همراه آزادی خواهان به گمش تپه رفت و در نبردی که در بندر گز اتفاق افتاد از ناحیه سینه و دست راست به صورت خطرناکی مجروح شد و در کنسولگری روس ها تحت مداوا قرار گرفت و در همانجا پیشنهاد مساعدت با محمد علی شاه را رد کرد. میرزا را با کشتی قارص به بادکوبه انتقال دادند. قرار بود او را به فرمان محمد علیشاه در بین را ه طعمه ماهیان دریا نمایند که کاپیتان کشتی قارص از این عمل ناجوانمردانه شانه خالی کرد. پس از معالجه در بادکوبه و تفلیس، میرزا به گیلان بازگشت و در رشت به علت فعالیت های انقلابی، توسط کنسول روس اخراج و به تهران تبعید شد.

در بازگشت به گیلان، با تهیه اسلحه در اول شوال 1293ش در جنگل تولم نهضت خویش را آغاز کرد. او لشکر "ضرغام السلطنه" حاکم فومنات و تالش و نیز قوای روس را در ماکلوان شکست داد. این امر باعث وحشت در اردوی مستبدین حاکم شد و مردم گیلان را در یاری میرزا ثابت قدم نمود.

پس از آن که نیروهای روسی به رهبری "افسینکوف" از چند سو میرزا را در ماسوله به محاصره کشاندند، نیروهای زیادی از جنگلیان در جنگ کشته شدند و بقیه در جنگل ها و غارها پناه گرفتند.

نیروی جنگل پس از تجدید قوا و کم تر شدن موقتی تصادمات با دولتیان، برای تنظیم امور مالی، داخلی و لشکری کمیته هایی تشکیل داد و وظایف را بین سران جنگل تقسیم نمود.

با تشکیل اتحاد اسلام، نهضت جنگل سازمان بیشتری یافت. خروج روس ها پس از انقلاب بلشویکی و در بحبوحه جنگ جهانی اول، موجب نفوذ انگلیسی ها به صفحات شمالی ایران شد و نبردهای پراکنده با انگلیسی ها که ارتش مجهزی به گیلان اعزام داشته بودند، همراه مشکلات مالی، قحطی و کمبود نفرات و بسته بودن تمامی منابع کمک و تداوم بمباران های زمینی و هوایی، نیروهای جنگل را مجبور به مصالحه با قشون انگلیس در 1336 هـ. ق (12 اگوست 1918) نمود.

با جدایی "حاج احمد کسمایی" از جنگلیان و مصالحه او با قوای دولتی، نیروهای جنگلی به شرق گیلان و جنگل های لنگرود، رودسر و تنکابن رفتند. دکتر حشمت وعده زیادی از نیروهایش که به تامین و سوگند و مهر قرآن دولتیان اعتماد کرده بودند، تسلیم قوای دولتی شدند. دکتر حشمت را در چهاردهم اردیبهشت 1337 هـ. ق در زمان حکومت تیمور تاش بر گیلان، در رشت به دار آویختند.

پس از تحمل این صدمات میرزا به گیلان بازگشت و توافقی بین دولتیان و جنگلی ها پدید آمد و جنگل برای بقای خود سیاست صبر و انتظار پیشه کرد.

در 16 رمضان 1338 هـ. ق به دنبال مذاکرات میرزا با روس ها و در پی خروج انگلیسی ها از گیلان، رشت توسط جنگلی ها فتح شد. با روشن شدن مقاصد نهانی روس و اختلافات درونی میان جنگلیان و تمایل بعضی نیروهای جنگلی به روس ها و خیانت خالوقربان، کریم خان، میرزا مراد و خالو قنبر کرد به میرزا و با آمدن مدیوانی و میکدیان به ایران در تاریخ 9 مرداد 1299 هـ. ش کودتای سرخ علیه میرزا به نتیجه رسید و جنگلیان به نقاط جنگلی فومن پناه بردند.

با آمدن "حیدرخان عمواوغلی"، بین سران انقلاب جنگل و انقلابیون وابسته به روس، آشتی برقرار شد. اما از سوی دیگر توافقات پنهانی روسیه و انگلیس، اختلافات داخلی نیروهای جنگل را عمیق تر کرد. از سوی دیگر با حضور نیروهای قزاق دولتی به رهبری رضاخان میرپنج (سردار سپه)، براندازی نهضت جنگل با شدت بیشتری تعقیب شد.

میرزا کوچک خان در آخرین روزهای زندگی پس از پراکندگی یاران و دستگیری آنان توسط قوای دولتی، قصد رفتن به خلخال و پناهندگی به "عظمت خانم فولادلو" را داشت. اما "معین الرعایا" راهنمای میرزا او را تنها گذاشت و پس از تامین جانی، خود را تسلیم سردار سپه نمود. میرزا و تنها یار او "گائوک" آلمانی راه را ادامه دادند ولی در سرمای شدید و برف و بوران گرفتار شدند و از پای در آمدند.

اجساد آنان به قریه خانقاه انتقال داده شد، اما "سالار شجاع" از تدفین اجساد ممانعت کرد و "رضا اسکستانی" به فرمان وی سر پرشور میرزا را از تن جدا نمود. خالو قربان، این سر را به عنوان تحفه به تهران نزد سردار سپه برد.

به دستور سردار سپه این "سر" در گورستان حسن آباد دفن شد. بعدها توسط یکی از یاران میرزا، سر وی به "سلیمان داراب" رشت منتقل شد. در شهریور 1320 هـ. ش جسد میرزا نیز از خانقاه به رشت انتقال یافت و در جوار سر او دفن گردید.

میرزا از آرمان ها و اهداف شخصی و انقلابی خویش هرگز عدول نکرد. با مرگ وی نهضت جنگل که سال ها نور امید برای رهایی از سلطه بیگانگان را شعله ور ساخته بود، به شکست انجامید ولی خاطره او در تاریخ ایران پاینده ماند. خاطره رادمردی که قدم به عرصه نام و ننگ نهاد و به رغم نامش میرزا کوچک، گام های بلندی در عرصه آزادگی برداشت، بزرگی یافت و جاودانه تاریخ شد.

منبع :سازمان میراث فرهنگی استان گیلان

تهیه و تنظیم برای سایت تبیان: زهره پری نوش