تبیان، دستیار زندگی
- میدونى چیه آقاى رئیس جمهور! ما یه جنس داریم قیمتش هزار تومنه. مثلاً. شما میگى ده تومن میفروشى؟ ما جواب نمیدیم. دوباره میگى ده تومن و پنج زار مى دید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

میدونى چیه آقاى رئیس جمهور!

شهید صیاد شیرازی

به گوش بنى صدر رسیده بود كه به سپاه كمك كرده، تا پادگان آموزشى راه بیندازند. صداى بنى صدر درآمده بود كه «چرا بى اجازه من این كار انجام شده».

صیاد را احضار كرده بود تهران. با یكى دیگر از فرماندهان ارتش.

بنى صدر شروع كرده بود به داد و بى داد و پرخاش. به بهانه سپاه رفته بود سراغ مسایل دیگر. همینطور داد مى زده و چنین مى كنم و چنان مى كنم مى گفته. صیاد ساكت بوده. آخرش به حرف آمده.

- میدونى چیه آقاى رئیس جمهور! ما یه جنس داریم قیمتش هزار تومنه. مثلاً. شما میگى ده تومن میفروشى؟ ما جواب نمیدیم. دوباره میگى ده تومن و پنج زار مى دید؟

***

شهید علی صیاد شیرازی

وقتى بنى صدر خلع درجه اش كرد

همیشه بود. هیچ وقت خودش را كنار نكشید. حتّى وقتى به تهران احضار شد و درجه هاى سرهنگیش را گرفتند. وقتى بنى صدر خلع درجه اش كرد. با لباس بسیجى مى رفت سپاه، طرح مى داد و برنامه ریزى ستاد مى كرد. همیشه بود. حىّ و حاضر. هیچ وقت خودش را كنار نكشید; چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ.

***

شهید علی صیاد شیرازی

اصرار داشت كه دانشجو، سر كلاس درس بفهمد

استاد دانشگاه افسرى بود.

سركلاس كه مى آمد، با تمام وجود درس مى داد. طورى كه نه سؤال باقى مى ماند، نه مطلب ناگفته.

اصرار داشت كه دانشجو، سر كلاس درس بفهمد.

اگر هم كسى درس را نمى فهمید، از وقت استراحتش مى زد.

***

دانشگاه جنگ را از تهران منتقل كرد جبهه

خیلى جوان بود كه شد فرمانده نیروى زمینى ارتش. اوّلین كارى كه كرد، دانشگاه جنگ را از تهران منتقل كرد جبهه. اساتید دانشگاه جنگ را برداشت آورد منطقه. كه «بسم اللّه. این گوى این میدان. هم فاله و هم تماشا. هم آموزش. هم عملیات. طرح از شما، جان از نیروها. دیگر چه مى خواهید؟»

آنها هم كم نگذاشتند.

***

شهید علی صیاد شیرازی

دارى ادا در مى آرى، تظاهر مى كنى...

زمان جنگ بود. خانم یك آقایى تماس گرفته بود كه «سربازى هست به این نام، از كردستان منتقلش كنید تهران.»

همسرش هم موقعیتى داشت كه هركس دیگر جاى صیاد بود، مى گفت چشم.

صیاد گفته بود «امكان نداره. مگه خونش رنگین تر از دیگرونه؟»

گوشى را داده بود به شوهرش.

- مگه شما فرمانده نیروى زمینى ارتش نیستى؟

- هستم، امّا این كار رو نمى كنم.

- دارى ادا در مى آرى، تظاهر مى كنى.

صیاد آخرش گفته بود «من این كار رو نمى كنم، به هیچ وجه. مگه خود امام بگن.»

***

نماز اوّل وقت را از دست ندهد

شهید علی صیاد شیرازی

زمستان بود. توى راه كرمانشاه، بچه بغلش بود. و لباسش را نجس كرد. رسیدیم به یك قهوه خانه بین راهى. گفت «نگه دار.»

پیاده شد. همه پیاده شدیم. از قهوه چى سراغ آب گرم را گرفت. فكر كرد براى چاى مى خواهیم.

گفت «داریم.» بعد كه فهمید مى خواهد خودش را آب بكشد، گفت «نه، نداریم. این جا حموم نداریم كه.»

صیاد دست بردار نبود. بالأخره هر طور بود، خودش را آب كشید و لباسش راعوض كرد كه پاك باشد، كه نماز اوّل وقت را از دست ندهد.

امام رو كه مى بینم، تمام غصه هام تموم مى شه

مى گفت «هر وقت مى رم پیش امام، امام رو كه مى بینم، تمام غصه هام تموم مى شه. قبل ازاین كه حرف بزنن، همین كه مى بینمشون، تمام وجودم خالى مى شه از غم.»