اسرار طواف به دور كعبه
«وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ(1)؛ و بر آن خانه كهنسال طواف كنند.»
دومین نقش كعبه بعد از قبله بودن، در آن است كه این هدف (یعنى رضاى خداوندى و اخلاص براى او) همه تلاش و كوشش انسان و حركت و سمت و سوى آن را فرا مىگیرد و طواف، سمبلى از این مفهوم و معناست .
قبله، انسان را در نماز متوجه خدا مىكند كه البته وظیفه دشوار و سختى است ولى این وظیفه و نقش در مورد قبله، تمام سعى و تلاش و كوشش و حركت انسان را شامل نمىشود. انسان نماز مىخواند، تلاش و كوشش مىكند، براى كسب روزى به سیر و سفر مىپردازد، ازدواج مىكند، آموزش مىبیند، آموزش مىدهد، به بازار مىرود و هزار و یك كار انجام مىدهد و در تمامى این فعالیتها، تنها در پى روزى و لذت و برآوردن نیازهاى خویش ـ البته جز در معصیت خدا - است و مادامى كه این حركتها در معصیت الهى نباشد، اشكالى هم ندارد.
ولى بخش بزرگى از تلاش و كوشش و حركت و سعى او در خارج از گستره رضاى الهى و خشنودى خدا ـ به رغم عدم تضاد با آن قرار دارد و بدین ترتیب رضاى خداوندى و اخلاص براى خدا، تمامى سعى و كوششهاى انسان را در برنمىگیرد؛ این حالت نیز مشكلى ایجاد نمىكند. گو این كه حركت به سوى خداى را كند مىسازد؛ حركت انسان هنگامى به سوى خداست كه در نماز رو به خدا ایستاده است ولى وقتى از نماز فارغ شد، این حركت به سوى خدا نیز متوقف مىشود و به كارهاى روزمره زندگى مىپردازد. جوامع معاصر مسیحى، چنین هستند، روى آوردن به خدا، تنها بخش بسیار اندكى از شخصیت مردم و حركت آنان را در ساعتى چند از روزهاى یكشنبه در كلیساها در برمىگیرد؛ وقتى این مدت را در كلیسا سپرى كردند و به سایر بخشهاى زندگى خویش پرداختند، از خدا روى مىگردانند و به كارهاى حلال یا حرام دیگرى مىپردازند.
حداقل چیزى كه در این مورد مىتوان گفت این است كه حركت انسان به سوى خدا، كُند و ناپیوسته است و چنین حركتی نمىتواند انسان را به لقاءالله رهنمون سازد.
«طواف» به ما مىآموزد كه مىتوان در تمامى حركتها و تلاشها و سعى و كوششهاى انسان در بازار و خانه و مسجد و مدرسه و میدان جنگ و عرصه صلح و بى آنكه كمترین لطمه یا صدمهاى به فعالیت و حركت وى وارد شود ـ رضاى خداوندى و خشنودى او را در نظر گرفت.
در «طواف» سرّی نهفته است كه میخواهد اخلاص را به انسان آموزش دهد كه به جنبه دشوارِ رابطه انسان با خداوند متعال اشاره دارد. در طواف، انسان دوره كاملى را به گرد كعبه طى مىكند كه در آن، انسان با شانه راست خود محیط دایره كاملى را از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال و در همه این سوها، طى مىكند؛ هیچ نقطهاى روى این محیط، طى نشده بر جاى نمىماند. این محیط برابر با 360 درجه است و هیچ جهت هندسى را وسیعتر و فراختر از 360 درجه (یعنى محیط دایره) نمىشناسیم. در همان حالى كه شانه راست انسان بر گرد محیط این دایره حركت مىكند، شانه چپ بر مركز دایره ـ كه همان كعبه است ـ ثابت مىماند و طى این حركت دَوَرانى، تكان نمىخورد. در این ثابت ماندن و بى حركتى در كنار آن حركت همه جانبه (شانه چپ و شانه راست) معناى عمیقى در زندگى انسان مسلمان نهفته است؛ انسان مىتواند به تمامى فعالیتهاى مباحى كه دیگران در عرصههاى مختلف زندگى انجام مىدهند، بپردازد بى آن كه حتى یك لحظه از توجه به رضاى الهى و تحقق خواست خدا، غفلت ورزد؛ براى خدا به بازار رود، براى خدا درگیر عرصههاى مختلف زندگى شود. براى خدا، ازدواج كند و روزى خانواده خود را تأمین نماید. براى خدا در عرصههاى سیاسى فعالیت كند. برزمد و دفاع كند، اگر دوستى و محبتى ورزید و یا اگر كینه و نفرتى پیدا كرد براى خدا باشد. اگر خوشحال شد یا به خشم آمد در هر دو حالت براى خدا باشد.
انسان در این حركت گسترده و فراگیر، از هیچ یك از حركتها و فعالیتهایى كه مردم در عرصه امور مباح مىپردازند، فرو نمىماند و در هیچ بخش از این فعالیتهاى همه جانبه، از جلب رضاى خداوندى، منحرف نمىگردد و در این صورت است كه خالص و مخلصانه براى خدا كار كرده و هیچ شائبهاى در نیت تقرّب الهى وى، وجود نخواهد داشت.
خداوند متعال درباره حضرت موسى بن عمران (علیه السلام)ـ كلیم و پیامبرخود ـ مىفرماید:
وَاذْكُرْ فِى الكَتابِ مُوسى اِنّه كانَ مُخْلِصاً وَ كانَ رَسُولا نَبِیّ(2)؛ «و در این كتاب، موسى را یاد كن او بندهاى مخلص و فرستادهاى پیامبر بود.»
وَ ما تُجْزَوْنَ اِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون. اِلاّ عِبادَ الله الُْمخْلَصِینَ(3) ؛ «جز در برابر اعمالتان كیفر نخواهید دید . مگر بندگان مخلص خدا.»
فَانْظُرْ كَیْفَ كانَ عاقَبَةُ الْمُنْذِرِینَ . اِلاّ عِبادَالله الُْمخْلَصِینَ(4)؛ «پس بنگر كه سرانجام آن بیم یافتگان چگونه بود. جز بندگان مخلص خدا.»
تعبیر «مخلص» و «مخلَصین» به فتح لام، در این آیات به معناى خالص و كس یا كسانى است كه خویشتن و نیت خویش را از هر گونه شائبه غیر الهى، پاك و خالص گردانده است.»
در تفسیر آیه: اِلاّ مَنْ أتَى اللهُ بِقَلْب سَلِیم(5)؛ «مگر آن كس كه با قلبى رَسته از شرك، به نزد خدا بیاید.»
به نقل از امام جعفر صادق(علیه السلام) سفیان ابن عیینه روایت كرد كه از آن حضرت درباره آیه فوق پرسیدم، فرمود: قلب سلیم، قلبى است كه وقتى به پیشگاه خدا مىرسى، جز او (یعنى خدا) كسى در آن نیست. هر قلبى كه در آن شرك یا شكى وجود داشته باشد، رد مىشود. قلبهاى سلیم از آن جهت، در دنیا زهد پیشه كردند كه دلهایشان تنها به آخرت و مسایل عقبى، بپردازد.(6)
یكی دیگر از ویژگىهای طواف، جنبه اجتماعى آن است. خداوند متعال همواره دوست دارد كه بندگانش به صورت دسته جمعى به دیدارش آیند و در صفوف به هم فشرده و دست در دست هم و در كنار یكدیگر، رو به سوى وى آورند و تودههاى مؤمن به صورت انبوه و گروهى، به سویش روان شوند.
عبادت جمعى و گروهى باعث خوشایندى بیشتر و تقرّب فزونتر به خداوند متعال و مایه پذیرش بیشتر از سوى حق تعالى است.
در طواف، این خصلت اجتماعى كاملا آشكار است. چه، خداوند متعال مؤمنان را به طواف خانه خدا طى روزهاى مشخص و محدودى از سال فرا مىخواند؛ مؤمنان در این ایام به گرد حرم جمع مىشوند و فشرده مىشوند و در این ازدحام و انبوهى، مخلصانه به درگاه خداوند روى مىآورند. این یكى از درسهاى شگفت و با اهمیت «طواف» است.
پینوشتها:
1 ـ حج: 29 .
2 ـ مریم: 51 .
3 ـ صافات: 39 و 40 .
4 ـ الصافات: 74-73 .
5 ـ شعراء: 89 .
6 ـ اصول كافى: كتاب «الایمان والكفر»، باب الإخلاص، حدیث 5. (اصل عربى)
فراوری توسط مهری هدهدی