مرا روزی مباد آندم كه بییاد تو بنشینم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1387/04/13
بی یاد تو بنشینم!
به مژگان سیه كردی هزاران رخنه در دینم |
بیا كز چشم بیمارت هزاران درد برچینم |
الا ای همنشین دل كه یارانت برفت از یاد |
مرا روزی مباد آندم كه بییاد تو بنشینم |
جهان پیر است و بی بنیاد‚ ازین فرهادكش فریاد |
كه كرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم |
ز تاب آتش دوری‚ شدم غرق عرق چون گل |
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم |
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی |
كه سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم |
اگر بر جای من غیری گزیند دوست‚ حاكم اوست |
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم |
صباحالخیر زد بلبل‚ كجایی ساقیا برخیز |
كه غوغا میكند در سر‚ خیال خواب دوشینم |
شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین |
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم |
حدیث آرزومندی كه در این نامه ثبت افتاد |
همانا بیغلط باشد كه حافظ داد تلقینم |
حافظ