تبیان، دستیار زندگی
مرا روزی مباد آندم كه بی‌یاد تو بنشینم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بی یاد تو بنشینم!

مهدی

به مژگان سیه كردی هزاران رخنه در دینم
بیا كز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا‌ ای همنشین دل كه یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آندم كه بی‌یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد‚ ازین فرهادكش فریاد
كه كرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتش دوری‚ شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق‌ چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
كه سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست‚ حاكم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح‌الخیر زد بلبل‚ كجایی ساقیا برخیز
كه غوغا می‌كند در سر‚ خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی كه در این نامه ثبت افتاد
همانا بی‌غلط باشد كه حافظ داد تلقینم

حافظ

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.