حیات ناپایدار
خلقت انسان (2)
در شماره قبلی این بحث ( من کیم؟- خلقت انسان1) عنوان شد که سوال از فلسفه خلقت سوالی ریشه دار بین انسانها بوده و انگیزه های سوال از فلسفه خلقت مورد نقد و بررسی کوتاهی قرار گرفت.
در این گفتار به بررسی دیدگاه قرآن درباره ارزش حیات میپردازیم.
* * * * *
برخی حیات را امری عبث و انسان را موجودی پرتاب شده به دنیا می دانند. از نظر آنها زندگی بیمعنا و مفهوم است و برای آفرینش نیز نمیتوان هدفی را در نظر گرفت.
دو دیدگاه در مورد دنیا مطرح است.
1- یكی دیدگاه آیینهای هندی و متصوفه است كه دنیا را بی اهمیت تلقی كرده، درس گوشهگیری و رهبانیت به انسان میدهند. اینان دنیا را ذاتاً پدیدهای مذموم میدانند و راه نجات را در گریز از دنیا و بیتوجهی به امور دنیوی میدانند. ریاضتهای شاق و توانفرسا موجب میشود تا انسان نسبت به دنیا بیاعتناء باشد و آن را نفیكند. قرآن كریم با این نظریه شدیداً مخالف است و در آیات بسیار تصریح میكند كه باید از نعمتهای دنیوی بهرهبرداری كرد.
«وَابْتَغ فیما آتیك اللّهُ الدارَ الاخِرَة وَ لاتَنْسَ نَصیبَكَ منَ الدنیِا»
در آنچه خدایت ارزانی داشته ، سرای آخرت را بجوی و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن. (قصص/77)
2- دیدگاه دوم نظریه كسانی است كه معتقدند هرچه هست همین زندگی مادی است و حیاتی نیز به جز حیات دنیوی وجود ندارد و انسان باید دم را غنیمت بداند و هر چه بیشتر از فرصتها استفاده كند. بهرهگیری از خوشیها و لذایذ دنیوی، هدف اعلای زندگی است. این طرز تفكر را هیچ عقل و منطقی توجیه نمیكند، چرا كه این نوع زندگی متعلق به حیوانات است. قرآن تمثیل جالبی از این افراد به دست میدهد.
«یَتمَتعون و یأ كلونَ كما تاكل الانعام»
بهره میبرند و میخورند، آن چنان كه حیوانات میخورند.(محمد/12)
طرفداران این نظریه انسان و دنیا را درست ارزیابی نمیكنند، چرا كه اگر فردی به امكانات و استعدادهای خود توجه كند و به ارزیابی صحیح از دنیا بپردازد، در مییابد كه بدون افراط و تفریط میتواند از دنیا در جهت تكاملخود استفاده كند.
قرآن كریم برای آنكه دنیازدگی را نفی كند، بر ناپایداری زندگی دنیوی تاكید بسیار دارد.
«وَاضرِب لهم مثل الحیوة الدنیا كماء انزلناهُ مِنَالسَّماء فاختلط به نباتُالارض فاصبح هشیماً تذروه الرّیاح و كان اللّه علی كُلِّ شیء مُقتدرا»
برای آنان حیات را به آبی مثال بزن كه آن را از آسمان فروفرستادیم و از آن انواع نباتات زمینی كه آمیخته شد روئید. مدتیطول نمیكشد كه آن (نبات) خشك گردد و باد آن راپراكنده سازد و خدا بر همه چیز تواناست. (كهف/45)
دراین آیه زندگی دنیا به قطرههای باران تشبیه شده كه خداوند از آسمان نازل میكند. این قطرات حیات بخش موجب سرسبز شدن گیاهان میشود. یعنی دانههایی كه در دل خاك قرار دارند به درختی پر از برگ و بار تبدیل میشوند. البته این درختان پس از مدتی بی برگ و بار میشوند. هر انسان در طول حیات خود دهها بار این وضع را مشاهده میكند. در بهاران صحنه زیبای درختان را كه آثار حیات در آن متجلی است مشاهده میكند و در پاییز شاهد صحنههای مرگبار درختان بی برگ وبار خواهد بود.
آیه فوق با تمثیل حیات و مرگ گیاهان میخواهد بگوید كه حیات دنیوی انسان نیز این چنینناپایدار است. به این معنا كه انسان یك روز كودك است و روز دیگر جوان و پر نشاط، اما این نشاط جوانی دیری نپاییده كه خزان پیری به سراغ آدمی میآید و سرانجام نیز طوفان مرگ رشته حیات او را در هم میپیچد.
خلاصه در منطق قرآن، حیات و زندگی دارای دو جلوه اساسی است:
1. جلوه پوچ حیات
2. جلوه حقیقی حیات
* * * * *
ادامه دارد ...
منبع:
نصری، عبدالله، کتاب فلسفه خلقت انسان، با اندکی تصرف
مطالب مرتبط قبلی: