چشمه سار دعا
(3)
دعایی برای كلیدها
برای آنكه دستتان بیاید صحبتمان از كجا شروع شد كه به اینجا رسیدیم حتما سری به قسمت قبل بزنید. بله اصلِ اصلش داشتیم درباره سرچشمههای امن و امان حرف میزدیم كه رسیدیم به چشمه سار دعا و عوامل موثر در آن.
1. تمركز و حضور...
2. حركت و اقدام
كسی كه خواستهاش و نیازش را احساس كرده و با احساس و با تمام وجودش دعا كند، نمیتواند امكانات خود را راكد گذاشته باشد.
من كه احساس میكنم باید به خانه بیایم و كلید هم دارم، پشت در نمینشینم كه دعا كنم. باید از تمام امكانات خودم استفاده كنم و آن دم كه كلید شكست و هیچ راهی برایم نبود و یا مكان و فرصتی نداشتم، در این هنگامهی عجز، به دعا رو بیاورم و حتی در عجز و در یأس نیز ناامید نشوم.
آنگاه كه كلید دارم باید دعا كنم كه خدایا كلیدم را از شكستن نگه دار نه اینكه خدایا در را برایم بگشا!
آنها كه از امكانات خود بهره نمیگیرند و با دست و پای خود راه نمیروند، هنوز نیاز خود را باور نكردهاند و احساسی ندارند.
و این است كه در روایات آمده است: آنان كه از تواناییهای خود بهره برداری نكردهاند دعاهایشان مستجاب نیست، چون اینها در واقع خواستهای ندارند تا برآورده شود. (1)
3. شناخت موضع و جایگاه خویش
منی كه یك لحظه در عمرم با دوست نبوده ام و یك لحظه با او در راه او نبودهام، چه توقع دارم كه او یك عمر به حرف من باشد و گوش به فرمان من، گویا من خدای جهان هستم كه باید خدا را هم به بیگاری بكشم.
منی كه خود را با قدرت و نیرو میشناسم و سرود انا ربكم الا علی را زمزمه میكنم، چگونه میتوانم به دعا رو بیاورم و چگونه با دعا به فقر و ضعف و عجز خودم و به غنا و قدرت و قرب و اجابت او اقرار كنم.
آن جدایی و این غرور نمیگذارد كه زبان من به خواستههایم باز شود، مگر آنجا كه از حق، عظمتی را شناخته باشم، كه در كنار او غروری نمیشكند و از او لطفی را سراغ داشته باشم، كه با من به من نمیدهد.
و این است كه در دعای ابوحمزه میخوانیم: خدایا من در لحظهای به تو رو آوردهام كه سزاوار حتی شنیدن تو نیستم: من غیر استحقاق لاستماعك منی و لا استجاب لعفوك عنی. من سزاوار این كه از من بشنوی و یا از من بگذری نیستم.
خدا من كسی هستم كه اگر كودكی از وضعم و گناهم مطلع میشد كنار میكشیدم: الهی لو اطلع الیوم علی ذنبی غیرك ما فعلته. اما این نه به این جهت بود كه تو را كوچك كنم و تو در نظر من خوار باشی و پست باشی و برایم ارزشی نداشته باشی. لا لأنك اهوان الناظرین الی و اخف المطلعین علی، بل لأنك یا رب خیر الساترین و ارحم الراحمین. بلكه به این خاطر كه تو مرا میپوشانی و مرا مفتضح نمیكنی تا شاید با این كرامت و لطف تو ادب شوم و به راه بیایم.
1- كافی ج 2، من لا تستجاب دعوته، صص 510 و 511.
با تصرف از كتاب: بشنو از نى؛ على صفایى حائرى