تبیان، دستیار زندگی

چرا قرآن مسیحیان را بر یهودیان ترجیح می دهد؟

در بحثی که هفته گذشته در کلاس ملل ونحل در باره دیدگاه قرآن در باره ادیان داشتیم، تکلیفی به دوستان دانشجو داده بودم تا هر کدام یکی از سوره های قرآن را از این زاویه مورد بررسی قرار دهند. یکی سوره آل عمران و دیگری مائده.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مسیحیان ویهودیان

 مقدمتا عرض کنم، برداشت اولیه از لحن قرآن در طرح مسائل جالب توجه است، گاهی هم جذاب، اما وقتی به تفاسیر مراجعه می شود، می بینیم مطلب تفسیری، بکلی با برداشت اولیه متفاوت است. ممکن است گفته شود، برداشت اولیه ناشی از بی توجهی به اصول فهم قرآن و تفسیر است، در حالی که اگر دقت بیشتری شود، به درستی مطالبی که در تفاسیر آمده، بیشتر پی برده خواهد شد. اما احتمال دیگری هم وجود دارد و آن این که تفاسیر، دست کم در مواردی، با تأثیر پذیری از مسائل مختلف، لحن عمومی آیه را با توسل به آیات دیگر قدری متفاوت کرده و تلاش می کنند تا آن را به طور معمول سختگیرانه تر بفهمند. شاهدش آن که، در بسیاری از این موارد، وقتی به تفسیر آن آیات مراجعه می شود، شواهدی بدست می آید که همان برداشت اولیه، طرفدارانی از میان قدمای از مفسران داشته است. در مقابل آن، دیدگاه های بعدی هم عرضه شده که از همان نمونه تفاسیر است. می دانم این توضیح کلی است، و بنابرین سعی می کنم نمونه ای را که در کلاس بحث شد، برای روشن شدن بحث ارائه دهم.
تقریبا با خواندن سوره آل عمران و یا مائده، و حتی برخی از آیات دیگر، برداشت عمومی و اولیه ای بود خداوند نسبت به اهل کتاب، خاصه نسبت به نصارا، توجه ویژه ای دارد. قرآن انتقادهای کلامی و رفتاری نسبت به آنان دارد، اما در کل، بر حسب آنچه از آیه «تعالوا الی کلمة سواء بینا و بینکم» بدست می آید، و برخی آیات دیگر، نه تنها نمی خواهد آنها را کاملا از خود دور کند بلکه حساب خود را با آنها در یک مسیر کلی تبیین می کند. در این زمینه، گاه چنان ابراز می شود که کانّه، ایمان به توحید و اصل نبوت انبیاء و معاد در هدایت و رستگاری کافی است، مانند این آیه: «إِنّ َالَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُون‏» (مائده: 69). البته می دانیم که البته در دو مورد بحث اسلام به عنوان تنها چیزی که قابل قبول است مطرح می شود، هرچند همانجا هم، بسیاری اسلام را همان امور اولیه، یعنی اعتقاد به توحید، باور به انبیاء و رسالت آنها و معاد می دانند. هرچه هست، در این موارد، لحن کلی در برخی از آیات، نوعی پذیرش کلی است، اما اغلب با استناد به آیات دیگر، تفسیر برخی از کلمات، و ترجیح برخی اقوال، نوعی تفسیر سختگیرانه تر ارائه می شود، چیزی که اغلب مسلمانان هم در طول تاریخ پذیرفته اند، به دلیل این که به هر حال، باید روی رستگاری خود تأکید می کردند و از احتمال این که ممکن است دیگران هم نوعی رستگاری داشته باشند، دور می شدند. انتقادات کلامی قرآن از یهود و نصارا و مخاطب قرار دادن آنان به عنوان مصداق «کفروا» زمینه این مسأله را فراهم کرده است، به طوری که دشوار بتوان از آن فاصله گرفت.



اما نکته دیگر، مقایسه میان یهود و نصارا از نظر قرآن است. از لحن آیات چنین بر می آید که نصارا نزد اسلام، مقبول تر از یهود هستند. این را قرآن در چندین مورد آورده است. خوب این چه سودی دارد؟ آیا این که می فرماید: لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَكْبِرُون‏ (مائده: 82) در مقابل یهود که آنها را بدترین دشمنان مومنان می داند، آیا این می تواند مبنای بر این باشد که مسیحیان در همه زمانها بهتر از یهودیان هستند؟ اگر این طور باشد، آیا به لحاظ حقوقی، میان اینها می توان تفاوت گذاشت؟ «مودت با مؤمنان» «راهب بودن» و «استکبار نداشتن» در آیه پیشگفته، آیا ویژه نصارای همان عصر است، یا همه ادوار... اینها از مواردی است که در لحن عمومی قرآن می تواند مثبت برداشت شود، اما گاه در تفاسیر، با محدود کردن زمانی آن، از این معنا دور می شوند. بحث کلاس عمدتا در باره این آیه بود ظاهرش چنین است که خداوند می گوید که نصارا را بر یهود ترجیح داده است: إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسى‏ إِنِّی مُتَوَفِّیكَ وَ رافِعُكَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذینَ كَفَرُوا إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَیْنَكُمْ فیما كُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون‏ (آل عمران: 55). خطاب به عیسی می فرماید: خداوند به عیسی گفت: من تو را می میرانم، به سوی خود باز می گردانم، از زمره کافران [یهودیان که به وی ایمان نیاورده اند] پاک می گردانم، و پیروان تو را تا روز قیامت بالاتر از کسانی که کافر شدند، قرار می دهم. این قید «الی یوم القیامه» یعنی نصارا تا قیامت از یهودیان برتر خواهند بود! این چه معنایی می تواند داشته باشد؟
شماری از مفسران، در باره «و جاعل الذین اتّبعوک» را خطاب به حضرت محمد (ص) گرفته اند، یعنی مسلمانان را برتر از کفار قرار می دهند! این همان موردی است که بالا هم اشاره کردم، یعنی تلاش می شود برخلاف ظاهر آیه که در دعوای میان پیروان عیسی ویهودیان بی اعتقاد به وی، نصارا ترجیح یافته و وجود آنها را تا قیامت پذیرفته شود و بر یهود ترجیح یابند، ابراز تردید شده و گفته شود که مقصود مسلمانان هستند. اما در همین تفاسیر، بسیاری از مفسران، به صورت عادی، همان برداشت عادی از آیه را که جمله خطاب خداوند به عیسی و پیروان او یعنی مسیحیان است، می پذیرند. اگر این طور باشد، می شود گفت این مورد، یکی از مواردی است که لحن قرآن نسبت به مسیحیان، لحنی آرام است، چیزی که در آیات دیگر هم اشاره بلکه تصریح شده است.
تفسیر طبری (م 310)، از کهن ترین تفاسیر هر دو قول را دارد و اغلب چنان که رسم اوست، مطالب را از مفسران پیشین نقل می کند. در آغاز «اتّبعوک» را پیروان اسلام تفسیر می کند: «و جاعل‏ الذین‏ اتبعوك‏ على منهاجك و ملتك من الإسلام و فطرته فوق الذین جحدوا نبوتك، و خالفوا بسبیلهم جمیع أهل الملل، فكذبوا بما جئت به‏...» اما بعد از آن اقوال مختلفی نقل می شود که مقصود پیروان عیسی است. بر اساس این فرض نصارا و یهود تا قیامت خواهند ماند، اما در این میانه، مسیحیان همیشه بر یهودیان ترجیح خواهند داشت. نکته ای که می توانست ذهن مفسران را در این زمینه قانع کند، وضع جاری مسیحیان و یهودیان در روزگار آنان بوده است. طبری نوشته است: عده ای گویند که مقصود از «جاعل الذین اتبعوک» نصارا هستند که بالاتر از یهود خواهند بود: «من النصاری فوق الیهود». یعنی مسیحیان بالاتر از کسانی که به مسیح کافر شدند، یعنی یهودیان، خواهند بود. در این باره، صاحب همین سخن گوید، شاهد آن این که « فلیس بلد فیه أحد من النصارى إلا و هم فوق یهود فی شرق و لا غرب، هم فی البلدان كلها مستذلون‏» هیچ شهری در شرق و غرب عالم نیست الا این که یک مسیحی در آن شهر باشد، و او او برتر از یهود نباشد. یهودیان در همه شهرها، ذلیل هستند». (تفسیر طبری: 3/ 205). در این باره، این که یهودیان هیچ وقت دولتی نخواهند داشت، در متون دیگر از قرن ششم هم این نکته مورد تأکید قرار گرفته است.
اما تلاش برای این که این به ظاهر فضیلت که تقریبا دنیایی هم هست، هرچند الی یوم القیامه، از مسیحیان بازگردانده شود، همچنان ادامه دارد. از جمله این که از حسن بصری نقل شده که این آیت، می تواند اشاره به آخر الزمان باشد که عیسی باز می گردد. آن وقت کسی که به عیسی و طبعا به محمد ص ایمان داشته باشد، ترجیح بر کفار خواهد داشت. (بنگرید: درالمنثور: 2/37). برداشت آخر الزمانی از این آیه، در الکشف و البیان (3/82) آمده است.
زمخشری (م 538) قدری مبهم پیش رفته است. اولا فوق الذین کفروا را در امر حجت و برهان دانسته، یعنی برهان آنان برتر از برهان کافران است. اما در بخش پیروی، و این که مقصود کدام امت است، مسیحیان یا مسلمانان، عبارت را به گونه ای آورده که تلویحا می تواند شامل نصارا مسلمان ناشده باشد، گرچه از عنوان «اصل الاسلام» و پیروی از آن استفاده کرده اما با افزودن «و ان اختلفت الشرائع» راه را برای برداشت آسان تر باز گذاشته است: «فَوْقَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ یعلونهم بالحجة و فی أكثر الأحوال بها و بالسیف، و متبعوه هم المسلمون لأنهم متبعوه فی أصل الإسلام و إن اختلفت الشرائع، دون الذین كذبوه و كذبوا علیه من الیهود و النصارى‏» (کشاف: 1/367). این تفسیر را در مجمع البیان هم شاهد هستیم، چیزی که اساس ادیان را همان توحید و حتی شرایع بظاهر متفاوت، را در اصل یک چیز می داند و نکته مهمی است.
فخر رازی (م 606) ذیل آیه «و جاعل الذین اتبعوک...» از هر دو تفسیر یاد می کند. نخست این که مقصود مسیحیان یا همان پیروان دین عیسی است که برتر از کفار هستند، و کفار اینجا یعنی یهود، و مقصود از «فوق» هم «قهر و سلطان و استعلاء» آن هم تا روز قیامت است. فخر این را خبر قرآن از آینده می داند که یهودیان همیشه ذلیل و تا روز قیامت مقهود خواهند بود. در حالی که پیروان مسیح، کسانی هستند که به او به عنوان عبدالله و رسول ایمان دارند: «فهم الذین كانوا یؤمنون بأنه عبد اللّه و رسوله» و اینها پس از آمدن اسلام مسلمان می شوند. به نظر می رسد اینجا فخر دچار نوعی ابهام می شود. از یک طرف نمی تواند بپذیرد که مسیحیان روزگار وی که مسیح را بنده خدا نمی دانند، چنین امتیازی داشته باشند، و این که عقل صریح، گفته های این جهال را نمی تواند بپذیرد، اما از طرف دیگر، صراحت آیه او را مجبور می کند که بگوید: ما شاهدیم که دولت نصارا در دنیا، قوی تر و بزرگتر از یهود است: «فإنا نرى أن دولة النصارى فی الدنیا أعظم و أقوى من أمر الیهود». در هیچ کجای از دنیا، دولت یهودی نمی بینیم، و نه شهری که پر از یهود باشد. بلکه آنها همه جا گرفتار ذلت و فقر هستند، اما نصارا، برخلاف آنها هستند: «فلا نرى فی طرف من أطراف الدنیا ملكا یهودیا و لا بلدة مملوءة من الیهود بل یكونون أین كانوا بالذلة و المسكنة و أما النصارى فأمرهم بخلاف ذلك» (التفسیر الکبیر: 8/239). خوب البته در روزگار ما یهودی ها قدرت و دولتی دارند که ممکن است گفته شود موقت است و از بین می رود.
طبرسی (م 548) هم در مجمع البیان، همین نکته را که یهودیان در دنیا ذلیل هستند، به عکس نصارا، به عنوان اقوال برخی از مفسران نقل کرده و از جمله به قدرت نصارا در «روم» [بیزانس] اشاره دارد و از جبائی هم نقل کرده که گفته است: «فیه دلالة على أنه لا یكون للیهود مملكة إلى یوم القیامة كما للروم». این آیه شاهد آن است که یهودیان تا قیامت، مملکتی نخواهند داشت اما رومیان خواهند داشت. طبرسی روی معنای دیگر هم که مقصود از «اتبعوک» امت اسلام هستند را نیز آورده است؛ با این حال، در این زمینه که چطور به صراحت این مطلب نیامده، و در تفسیر آن، این نکته را بیان کرده که در حقیقت شرایع اسلام و مسیحیت، در اصل یکی است، و به همین دلیل است که خیلی به صراحت گفته نشده که مقصود امت محمد است:«إنما سماهم تبعا و إن كانت لهم شریعة على حدة لأنه وجد فیهم التبعیة صورة و معنى أما صورة فإنه یقال فلان یتبع فلانا إذا جاء بعده و أما معنى فلأن نبینا ص كان‏ مصدقا بعیسى و بكتابه و یقال لمن یصدق غیره أنه یتبعه على أن شریعة نبینا و سائر الأنبیاء متحدة فی أبواب التوحید». این که به هر حال، اصل ایمان به خدا و اصل شرایع یکی است. در عین حال، نگرانی در قلب طبرسی هم هست که مبادا چیزی گفته باشد که در آن فضیلتی برای مسیحیان باشد. در پایان بهتر این می داند که مقصود از آن را امت اسلام بدانیم، زیرا در این صورت: «لأن فیه ترغیبا فی الإسلام و دلالة على أن أمة محمد ص یكونون ظاهرین إلى یوم القیامة» چرا باید مسیحیان تا قیامت «فوق الذین کفروا» باشند، بهتر است اسلام چنین باشد. (مجمع البیان: 2/760). طبیعی است که طبرسی هم برای ترغیب به اسلام، باید این مسیر را برود. این در حالی است که در اصل، این آیه، مقایسه یهود و نصارا در دنیاست و اسلام جای خود را دارد. هرچه هست، شاید آیه شاهدی بر همدلی بیشتر اسلام با مسیحیان باشد. به نظرم به سوالی که به عنوان تیتر انتخاب کردم، پاسخی ندادم! بماند برای وقتی دیگر.

منبع : وبلاگ رسول جعفریان