یک مرد شاخص میشود
اولین و جوانترین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران «شهید سیدمهدی موسوی» به عنوان شهید شاخص کارمندی مدافع حرم انتخاب شد.
رئیس سازمان بسیج کارمندان از انتخاب شهید مهدی موسوی به عنوان شهید شاخص کارمند مدافع حرم و برگزاری کنگره گرامیداشت در سال آینده به میزبانی خوزستان خبر داد.
سردار محمد امیرخانی در حاشیه کنگره بزرگداشت شهید «حامد جرفی و شهدای کارمند خوزستان» عنوان کرد: در حال حاضر بیش از ۶۴ درصد کارمندان مجموعه دستگاههای سه قوه و نهادهای عمومی غیردولتی مثل شهرداریها افتخار عضویت بسیج را دارند. همچنین ۲۱ هزار شهید والامقام از دوران انقلاب تاکنون در جامعه کارمندی شناسایی شدند که پنجمین سال متوالی کنگره گرامیداشت یاد و خاطره شهدای کارمندی برگزار و امسال نیز به مرکزیت استان خوزستان است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه تعداد دقیق شهدای مدافع حرم در کشور احصا نشده خبر داد: در سال آینده در کنار شهید شاخص کارمند اقدام به تعیین یک شهید خاص کارمند مدافع حرم هم میکنیم. در خوزستان این شهید درواقع شهید مهدی موسوی است که انشاالله سال آینده این استان کنگره شهید کارمند مدافع حرم را با محوریت این شهید برگزار میکند.
یک مرد شناختهشده
شهید «سیدمهدی موسوی» در تاریخ پانزدهم مهرماه سال شصتوسه در اهواز و در یک خانواده سنتی و مقید به اصول مذهبی، به دنیا آمد. از همان دوران کودکی شجاع بود و نترس اما با همه مهربان و رئوف بود.
کلاس اول را در کشور عمان و مابقی مقاطع را در اهواز ادامه داد، آخر پدرش فرهنگی بود و بنا به اقتضای شغلش که دبیر فرزندان شاغلین در سفارت ایران واقع در عمان بود، با خانواده به آنجا رفته بودند.
حدود سال ۷۶ بود که مادر تصمیم گرفت مهدی را نزد یکی از خانمهای همسایه که معلم زبان خارجه بود ببرد تا بهطور خصوصی زبان انگلیسی را فرابگیرد. مدتزمان زیادی از بازگشت مادر به خانه نگذشته بود که مهدی نیز به خانه برگشت و از وضع نامناسب پوشش زن همسایه به مادر گلایه میکرد و دیگر حاضر به رفتن نشد.
از همان دوران کودکی تابستان که میشد پدر او را به مسجد میبرد تا در کلاسهای تابستانی ثبتنام کند.
پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفت و پسازآن در رشته موردعلاقهاش یعنی کامپیوتر در دانشگاه آزاد واحد اهواز قبول شد.
مهدی جانشین گردانی بود که فرماندهش به دلیل نامشخصی در عملیات حضور نداشته و مهدی رهبری و فرماندهی گردان رو به عهده می گیره. تاریخ ۱۰/۴/۹۲ عملیات شروع میشود؛ و مهدی در آن عملیات شهید میشود
مهدی فعالیتهای خویش را در دانشگاه نیز شروع کرده بود. ازجمله دلواپسیهایش در دانشگاه، جا انداختن درست مفهوم ولایت و داشتن التزام عملی بهفرمان ولیفقیه، رعایت حدود روابط زن و مرد، بصیرت افزایی، استکبارستیزی و محرومیتزدایی بود.
هنوز چند ماهی از قبولی در دانشگاه نگذشته بود که به استخدام سازمان بازرگانی درآمد. همه خانواده از این بابت خوشحال بودند اما مهدی بیشازپیش احساس تکلیف میکرد، رفع تبعیض نژادی، مبارزه با رشوه خاری، رسیدگی به امور مستضعفان تنها بخشی از دلنگرانیهای ایشان بود. از لحظهای که مراجعهکنندهای به نزد او میآمد تا لحظهای که کار وی را به اتمام میرساند آرام و قرار نداشت، تا جایی که در برخی موارد مورد اعتراض بعضی از همکاران قرار میگرفت.
پس از اشتغال آقا مهدی، خانواده تصمیم گرفتند برای سید آستین بالا بزنند. بعد از کلی تحقیق، بالاخره همسر ایده آل خویش را پیدا کرد و این وصلت سر گرفت.
یاحسین (ع) بهجا یا بشار
زندگی بر وفق مراد بود تا آنکه شیپور جنگ به صدا درآمد، جایی که مرد از نامرد شناخته میشد. جنگ، جنگ بشار اسد و مردم سوریه نبود بلکه جنگ اسلام و کفر بود، جنگی که در یکطرف آن (آمریکا، انگلیس، عربستان، اسرائیل و...) و در طرف دیگر آن شیعیان جهان اسلام بودند.
سربازهای سوری در زمان حمله شعار «یا بشار» سر میدادند اما سید به آنها یاد داده بود که هدف ما از جنگیدن نباید بشار اسد و یا دولت سوریه باشد بلکه باید به دنبال یک هدف والاتر باشیم، پس با شعار «یاحسین (ع)» نبرد را آغاز و به پایان میرسانیم.
این کار سید مهدی باعث اعتراض سرداران و فرماندهان سوری شده بود، اما کلیه افراد گردان بهاتفاق بهفرماندهان خود پاسخ میدادند که ابوصالح به ما یاد داده که بگویم یاحسین (ع).
شب عملیات سیدمهدی تسلیحات و تجهیزات موردنیاز گردان رو تحویل میگیرد و بین نیروهای تحت امر خودش توزیع میکند، توی گردان دویست نیروی سوری و هفت نیروی ایرانی خدمت میکرد.
شهادت یک مرد
مهدی جانشین گردانی بود که فرماندهش به دلیل نامشخصی در عملیات حضور نداشته و مهدی رهبری و فرماندهی گردان رو به عهده می گیره. تاریخ ۱۰/۴/۹۲ عملیات شروع میشود؛ و مهدی در آن عملیات شهید میشود.
سید مهدی بار اول که به سوریه میرود دو ماه آنجا میماند در طول این مدت به خاطر رشادتی که از خود نشان میدهند و جان چند رزمنده که از کاشان آمده بودند را نجات میدهد و ازآنجاکه مسلط به زبان عربی بود حکم جانشینی گردان را میگیرد. بار دوم که میرود در عملیاتی که انجام میدهند بنا به دلایلی فرمانده عملیات حضور ندارد و سید مهدی جای ایشان را میگیرد. در پیشرویهای گردان به تیراندازی برمیخورند که بچهها را زمینگیر میکند و هرکس جلویش بلند میشد تیرمی خورد. از همهٔ بچههای گردان فقط سید مهدی و سه نفر دیگر جرئت میکنند جلویش بایستند که هر چهار نفرشان شهید میشوند. در آن درگیری گلوله به سرسید مهدی اصابت میکند و ایشان تا لحظه شهادت تنها ذکری که به لب داشتند ذکر اباعبدالله بود.منابع: مهر، معراج اندیشه پویا