تبیان، دستیار زندگی
در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد:یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند،عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«حاضرانِ غایب» چه کسانی هستند؟!

در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد: یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند، عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود.

فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
تعقل

امیر مومنان علی علیه السّلام به وجود گوهر گران بهای عقل در انسان، آگاهی کامل داشته و در راه پرورش آن تلاش فراوان کرده و در بزرگداشت این نعمت بزرگ الهی کوشیده است؛ طوری که علم را با همه رفعت مقام اش، بر اساس تفکر بنا نهاده است و از نگاه ایشان، هیچ دانشی به پایه تفکر نمی رسد و همانند آن نیست.

تکلیف هر کس بر اساس عقل اوست

تعقل به اندازه ای مهم است که تكلیف هر كسى بر حسب عقل و خرد شخص و مراتب درك اوست، پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: «بر انگیخته شده ام تا به اندازه عقل مردم با آنها صحبت كنم» هر عقلى فراخور توان خود از حجابهاى غیب را كنار مى زند و فراتر از آن ناتوان است و اعتراف به عجز دارد، تكلیف چنین كسى همان مقدارى است كه بتواند رفع حجاب كند، و به همین نسبت از راسخین در علم به حساب مى آید.

سیر تفکر و تعقل در نهج البلاغه

امام علی علیه السّلام اولین کسی است که با منطق عقل، از اسلام دفاع کرده است و شهادت گم راهان و اقوال شکاکان را با این منطق رد نموده است. بهترین ویژگی در تفکر امیر مومنان علیه السّلام، پیوستگی و نظم منطقی است. این مطلب را به راحتی در نهج البلاغه مشاهده می کنیم.

شرافت عقل از آن جهت است که به فرموده پیامبر اسلام: «اول چیزی که خداوند آفرید، عقل بود... سپس فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند هیچ مخلوقی را از تو گرامی تر نسبت به خودم نیافریده ام.»

این نظم منطقی در تفکر، تا آن جاست که هر فکری نتیجه طبیعی فکر قبل و علت فکر بعد است. امام علیه السّلام هیچ لفظی را به کار نمی برد، مگر آن که در آن لفظ مطلبی است که ما را به تأمل می خواند و هیچ عبارتی را به کار نمی برد، مگر آن که بینش ما را توسعه می دهد.

نسبتی است بین عقل و دل و احساس

عقل در نظر امام علی علیه السّلام، از اهمیت بسیار والایی برخوردار است، امور گوناگون به دست عقل تدبیر می شود.نسبت بین عقل و دل و احساس و رفتارهای ظاهری، از نکات ظریفی است که حضرت به آن پرداخته است: «خرد رهبران اندیشه ها و اندیشه ها راهبران دل ها و دل ها راهبران حس ها و حس ها راهبران اندام هاست». آیا در اهمیت عقل، تعبیری زیباتر از این می توان آورد؟

بعضی انسان ها به تن حاضرند و به عقل غایب!

اگر وجود انسان را چند لایه تصور کنیم، لایه درونی همان عقل است که اگر خوب سامان یابد، قلب و احساس و عمل به خوبی تدبیر خواهد شد. به همین دلیل، در نظر امام علیه السّلام، اگر آدمی بی هدایت عقل رفتار کند، قابل نکوهش است: «ای مردم رنگارنگ، با دل های پریشان و ناهماهنگ، تنهایشان عیان، خردهاشان از آنان نهان»؛ «ای مردم که به تن حاضرید و به خرد ناپیدا». بر این اساس،در نظر امام علی علیه السّلام هیچ چیزی در عالم با خردمندی برابری نمی کند.

بی عقلی، بدبختی است

در نظر مولای متقیان، آدمی دوگونه بینایی دارد: یکی چشم سر که با آن امور مادی و محسوس عالم را مشاهده می کند، عبرت می گیرد و لذت می برد و دیگری چشم دل که با تفکر بینا می شود. کسی که اهل تفکر نیست، اهل بصیرت نیست و کسی که اهل بصیرت نباشد، بدبخت است. بدبختی را معمولا به گرفتارهای آشکار اطلاق می کنیم و کمتر کسی است که استفاده نکردن از عقل را نیز بدبختی بداند و یا بی ایمانی را شقاوت محسوب کند. امام علیه السّلام می فرماید: «بدبخت کسی است که از سود خرد و تجربه محروم بماند»؛ «و غنی کسی است که خرد دارد و درویش کسی است که نادان است».

تعقّل به اندازه ای مهم است که تکلیف هر کسی بر حسب عقل و خرد شخص و مراتب درک اوست. پیامبر اکرم فرمودند: «برانگیخته شده ام تا به اندازه عقل مردم با آنها صحبت کنم.»

عقل، عین ایمان است

در نظر امام علی علیه السّلام، ایمان عین عقل و عقل عین ایمان است: «مومن راسه زمان است: زمانی که در آن با پروردگارش به راز و نیاز است و زمانی که در آن زندگانی خود را کارساز است و زمانی که در حلال و نیکو با لذت نفس دمساز است و خردمند را نسزد که جز در پی سه چیز رود: زندگی را سر و سامان دادن، یا در کار معاد گام نهادن، یا از غیر حرام کام گرفتن»

ملاحظه می شود که حضرت همان صفاتی را که برای مومن برمی شمارد، برای عاقل نیز ذکر می کند. این نشان می دهد که بین عقل و ایمان، رابطه ذاتی وجود دارد.

کلام آخر

شرافت عقل از آن جهت است که به فرموده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در توصیف عقل: «اوّل چیزى كه خداوند آفرید عقل بود. و سپس به عقل فرمود روى آور، روى آورد، و فرمود بازگرد بازگشت. آن گاه حق تعالى فرمود: بعزّت و جلال خودم سوگند هیچ مخلوقى را از تو گرامى تر نسبت بخود نیافریده ام، بوسیله تو دیگران را مواخذه مى كنم بخشش مى نمایم و یا ثواب و كیفر مى دهم».


منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 97 ، 239، 31، حکمت 54 ، 390 ، 113،نامه 71
- مستدرک نهج البلاغه،ص 176
-شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ج 2، صص 707 و790

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.