تبیان، دستیار زندگی
بازپخش دومین سریال ابراهیم حاتمی کیا از شبکه آی فیلم بعد از 10 سال، بهانه گفت وگو با سیما تیرانداز شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حلقه سبز برایم افتخار بود

بازپخش دومین سریال ابراهیم حاتمی کیا از شبکه آی فیلم بعد از 10 سال، بهانه گفت‌وگو با سیما تیرانداز شد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان

سیما تیرانداز

سریال «حلقه سبز» دومین تجربه سریال‌سازی ابراهیم حاتمی‌کیا بعد از ساخت «خاك سرخ» بود. آن سال ها حاتمی كیا برای نقش اول سریال‌اش سراغ «سیما تیرانداز» رفت و به او فرصت داد تا یكی از بهترین بازی هایش را در این سریال به نمایش بگذارد. تیرانداز به خوبی از پس نقش گلبهار روزبهانی برآمد. بعد از «حلقه سبز»، دو سریال پرطرفدار و دنباله‌دار «ستایش» و «دودكش» را بازی کرد و سال گذشته در «نفس گرم» محمد مهدی عسگرپور هم جلوی دوربین رفت. مهمترین ویژگی تیرانداز این است که کاراکترهایی که بازی می‌کند شباهت خاصی بهم ندارند و هربار شخصیتی متفاوت برای اثر جدید خلق میکند. به بهانه بازپخش «حلقه سبز» از شبكه آی فیلم پس از ده سال، گفت‌وگویی با سیما تیرانداز انجام داده‌ایم و راجع به «حلقه سبز» و سایر سریال‌هایش با او گپ زده‌ایم. 
پس از گذشت 10 سال، سریال حلقه سبز دوباره از شبکه آی فیلم روی آنتن رفته؛ سریالی که در زمان خودش، قصه بسیار متفاوتی را به تلویزیون آورد و قطعا برای شما هم تجربه بسیار عجبی بود. چطور به نقش گلبهار روزبهانی رسیدید؟

جالب است بدانید بعد از سریال «حلقه سبز»، من مادر شدم. برای همین خاطرات آن روزها را به خوبی به یاد دارم. شهریور 84 بود و من به شدت درگیر اجرای تئاتری در خارج از کشور بودم. حبیب رضایی با من تماس گرفت و گفت ابراهیم حاتمی کیا در تدارک ساخت یک سریال است و ما شما را برای نقش اول این کار در نظر گرفته‌ایم. من آن زمان گفتم که چون ایران نیستم نمی‌توانم با شما همراهی کنم. در مهر همان سال دوباره حجت ذیجودی، برنامه ریزی و دستیار اول آقای حاتمی‌کیا تماس گرفت و از من دعوت کرد به دفترشان بروم. تا اواسط آذر درگیر اجراها بودم و وقتی به من گفتند که در ماه آبان سریال را کلید می زنیم بازهم نتوانستم بپذیرم. دوباره خارج بودم که فیلم نامه را برایم ایمیل کردند و در تماسی گفتند که شروع فیلم برداری عقب افتاده و دقیقا خاطرم است که روز 25 آذر 84 سریال حلقه سبز کلید خورد.
انترنی که قرار است با روح یک معلول مواجه باشد و حتی در انتها عاشق او شود. این تعریف یک خطی از نقش گلی هم  بسیار عجیب و متفاوت به نظر می آید.چالش شما در برخورد با این نقش چه بود؟

حاتمی کیا خیلی معتقد به خرد جمعی است و اصلا اصرار بی منطقی بر اعمال نظر شخص خودش ندارد. یکی از دلایل موفقیت او هم دقیقا همین موضوع است. وقتی خرد جمعی را در نظر می گیرد، از بقیه سوال می پرسد و برای سکانس به سکانس، خیلی دقیق وقت می گذارد

به هر حال وقتی با یک کارگردان صاحب سبک قرار است کار کنید، مطمئن هستید کاری که قرار است انجام شود درجه کیفی بسیار بالایی دارد. از طرفی جذابیت و کشش داستان و پیچیدگی های نقش گلبهار اینقدر زیاد بود که با تمام انرژی  باید کار می کردیم. همچنین جلوی دوربین بعضی از کارگردان ها بازی کردند به خودی خود برای هر بازیگری افتخار است و کلی حس خوب و حال دارد. جالب است بدانید که من همیشه می گویم دقیقا 9 ماه و 9 روز فیلم برداری حلقه سبز طول کشید و دقیقا به اندازه یک بارداری با تمام سختی هایش این پروسه طول کشید و شهریور 85 فیلم برداری تمام شد. 
از صحبت هایتان اینطور می شود نتیجه گرفت که بخش عمده ای از دلیلتان برای پذیرش این نقش، حضور خود ابراهیم حاتمی کیا در مقام کارگردان است. حاتمی کیا دو اثر در کارنامه کاری خود دارد که با خط سیر باقی آثار او متفاوت است. سریال حقله سبز و فیلم دعوت. در واقع شما در این سریال با تغییر ژانری که حاتمی کیا در کارش ایجاد کرده بود همراه شده بودید. پذیرش این برای خودتان ریسک نبود؟
خیر، اتفاقا من همیشه کارگردانی را که گهگاه ژانر کاری‌اش را تغییر دهد و گاهی متفاوت ظاهر شود را تحسین می کنم. چون خودم در زمینه کارگردانی تئاتر فعال هستم، به نظرم تغییر مسیر یک کارگردان امر غریبی نیست. کما اینکه خود حاتمی کیا خیلی معتقد به خرد جمعی است و اصلا اصرار بی منطقی بر اعمال نظر شخص خودش ندارد. یکی از دلایل موفقیت او هم دقیقا همین موضوع است. وقتی خرد جمعی را در نظر می گیرد، از بقیه سوال می پرسد و برای سکانس به سکانس، خیلی دقیق وقت می گذارد. راه خطا را برای خودش می بندد. درست است که حلقه سبز از مسیر کاری ابراهیم حاتمی کیا کاملا جدا بود و در مورد تعالی روح صحبت می کرد، اما به هر حال ایشان کارگردانی، بازیگری و نوع کار را به خوبی می شناخت. حتی گاهی با ما صحبت می کرد و نظرمان را در مورد بداهه پردازی در بعضی سکانس ها جویا می شد.

اگر خاطرتان باشد، آن سال ها در مقابل این سریال دو جبهه به وجود آمده بود. افرادی که تمام قد از حلقه سبز دفاع می کردند و افرادی که از اساس با این سریال مخالف بودند. مخالفان اکثرا معتقد بودند راهی که این سریال در پیش گرفته به جای کمک به مقوله پیوند اعضا، نتیجه معکوس خواهد داد.
به نظر من که خیلی نباید به این جبهه گیری توجه کرد. چون شما همین الان می بینید که فیلم فروشنده رفته جشنواره کن و دو جایزه بسیار پر ارزش برای ایران به دست آورده اما بازهم شاهد جبهه گیری های متفاوت در مقابل آن هستیم. بنابراین این دو جبهه موافق و مخالف خیلی نمی تواند ملاک گزینش یک کار هنری باشد. قطعا از میان افرادی که از سالن نمایش بیرون می آیند نباید انتظار داشت که همه آن را تحسین کنند. 

سیما تیرانداز

یکی از مهمترین سریالهای شما بعد از «حلقه سبز»، «ستایش بود؛ سریالی که بسیار مورد توجه قرار گرفت و مخاطبان بسیاری جلب کرد. در مصاحبه هایی که همان موقع از شما به چاپ رسید گفته بودید با شما قرارداد 18 قسمتی امضا کردند اما سریال در 50 قسمت روی آنتن  رفت و اگر می دانستید قرار است اینقدر بسط پیدا کند از بازی در آن انصراف می دادید.
فکر نمی کنم گفته باشم که بازی نمی کردم، البته الان دقیقا در خاطرم نیست که چه گفته ام. اما در واقع من به عنوان یک هنرمند، جزو مخالفین این موضوع بودم که یک داستان خیلی عالی هجده قسمتی، آنقدر کش پیدا کند و تبدیل شود به پنجاه قسمت. یک زمان شما به عنوان یک بازیگر در یک کار شصت قسمتی هم حضور پیدا می کنید و واقف هستید که این کار در سی قسمت بهتر جواب می داد. اما این دلیل نمی شود که پیشنهاد بازی را رد کنید. 
با همه این مسایل چرا بازی در «ستایش 2» را پذیرفتید، در حالی که شخصیت انیس دیگر نه اکتی دارد نه دیالوگی دارد و فقط انگار مجسمه ای است که نشان دهد عقوبت کارهایی که کرده او را به کجا رسانده است.
انیس در «ستایش 2» با وجود تمام مسایلی که بیان کردید، به شدت دیده می شود و قرار است در «ستایش 3» که  داستان کامل تر می شود نتیجه زندگی انیس را به شکل بهتری ببینیم.
 چند سال اخیر شما خیلی پرکار شدید و مثلا  سال گذشته با دو کار «پادری» و «نفس گرم» در تلویزیون حضور داشتید.
قبل از سریال «دودکش» چهار سال از تلویزیون دور بودم و در واقع باید بگویم بیکار بودم. زمانی هم که یک سری از همکاران می گویند ما بیکاریم من تعجب می کنم که چرا کسی سال های بیکاری ما را ندیده است.من تا زمانی که سریال «حلقه سبز» را بازی کنم اصولا کم کار بودم، دو سال یک بار پیش می آمد که کاری انجام دهم. زمان هایی بود که مدت طولانی بیکار بودم و اصلا صدایم در نیامده. یک دوره ای این میان تلویزیون خیلی پرکار شده بود و تله فیلم های زیادی ساخته می شد، اما بازهم آن موقع من نسبت به دیگر همکاران کم کارتر بودم. ولی در این سال های اخیر که شما اشاره کردید، آقای لطیفی لطف کرد و سال 92  پیشنهاد بازی در «دودکش» را داد. بعد از آن «ستایش 2» و «پادری» که در واقع ادامه کارهایی بود که قبلا در آن حضور داشتم را انجام دادم چون می گفتند نمی توان بازیگر را عوض کرد و به نظر من این نمی تواند به معنای پر کار بودن من باشد. چون در این سال ها به صورت مستقل فقط سریال «نفس گرم» را بازی کردم. بنابراین شاید اگر ستایش و دودکش را بازی نکرده بودم، من هم جزو دوستان بیکار بودم. 
در کارنامه سریالی شما با یک جور پرش روبه رو هستیم. در «ستایش»، نقشی سیاه بازی می‌کنید. بعد از آن در «دودکش»، نقشی کمدی دارید و بعد نقشتان در «نفس گرم» که سریالی دراماتیک است بازی میکنید. این پرش تعمدی است یا برحسب پیشنهادات پیش آمده؟

وقتی قرار است با یک کارگردان صاحب سبک مثل ابراهیم حاتمی کیا کار کنید، مطمئن هستید کاری که قرار است انجام شود درجه کیفی بسیار بالایی دارد. از طرفی جذابیت و کشش داستان و پیچیدگی های نقش گلبهار اینقدر زیاد بود که با تمام انرژی  باید کار می کردیم. همچنین جلوی دوربین بعضی از کارگردان ها بازی کردند به خودی خود برای هر بازیگری افتخار است و کلی حس خوب و حال دارد

دقیقا! من خیلی این پرش را دوست دارم و واقعا این میان نباید نقش موثر یاری خداوند را نادیده گرفت. البته بعد از بازی در «دودکش» ده ها کار به من پیشنهاد شد که همه همان عفت سریال دودکش را از من می خواستند. خب دیگر نمی خواستم خودم را تکرار کنم. بنابراین سعی کردم انتخاب هایم طوری باشد که این حس خوشایند متفاوت بازی کردن را داشته باشد. مثلا این اواخر نقش کوتاهی در فیلم «فِراری» علیرضا داوود نژاد بازی کردم که بسیار متفاوت است و واقعا از اینکه هرچند کوتاه در حد دو یا سه سکانس در این فیلم حضور داشتم بسیار خوشحال هستم.
 گفته بودید که وقتی برزو نیک نژاد برای «دودکش 1» به شما پیشنهاد بازی داده، بدون اینکه فیلم نامه را بخوانید کار را قبول کردید.
برزو نیک نژاد یکی از دوستان قدیمی من است و واقعا به خودش و کارش احترام می گذارم، چون دستیار کارگردان، برنامه ریز و حالا کارگردان بسیار خوبی است.از طرفی می دانم که او هیچ وقت پیشنهاد بی ربط و عجیبی به من نمی کند و همیشه در حد توان و اندازه من نقش به من پیشنهاد داده است. بنابراین طبیعی است که وقتی به پیشنهاد نیک نژاد سر کاری می روم، احساس امنیت می کنم که همه چیز درست و سر جایش قرار دارد.
اما در فصل دوم، برزو نیک نژاد  از دودکش جدا شد و حتی خود محمد حسین لطیفی هم اعتراف کرد که ریتم پادری خیلی از دودکش کندتر است. چه می شود که باز هم به همکاری با آنها ادامه می دهید؟
این دو سریال کمی از نظر ژانر با هم تفاوت داشتند.اما به هر حال من بازیگرم و باید این را بپذیرم که قرار نیست در نبود برزو نیک نژاد کیفیت کارگردان صاحب سبکی مثل محمد حسین لطیفی افت کند.اما خوب قبول دارم که تفاوت های زیادی با هم دارند؛من پادری را دوست دارم اما دودکش را خیلی بیشتر دوست داشتم. چون دودکش خیلی کار دلی بود و بیشتر بحث روابط و جنس آنها جذاب بود، اما در پادری یک خط داستان داشتیم که سریال براساس آن پیش می رفت و تمام می شد. در بیشتر بازخوردهایی هم که گرفتیم، همه به این نکته اشاره داشتند که دودکش خیلی بهتر از پادری بود. از طرفی همه ما بازیگران دوست داشتیم که برزو نیک نژاد ادامه دودکش را بنویسد اما به دلیل مشغله ای بابت ساخت فیلمش داشت نتوانست با گروه همکاری کند.


منبع: هفت صبح/ سوسن سیرجانی