تبیان، دستیار زندگی
عید سعید قربان در سروده های شاعران فارسی بازتاب گسترده ای یافته و آنان را برآن داشته تا هنرمندانه مضامین بکر و تازه ای از این واقعه بسازند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عید قربان آمدی جان جهان قربان ترا

عید سعید قربان در سروده های شاعران فارسی بازتاب گسترده ای یافته و آنان را برآن داشته تا هنرمندانه مضامین بکر و تازه ای از این واقعه بسازند.

بخش ادبیات تبیان

عید قربان آمدی جان جهان قربان ترا

عید قربان روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد حضرت ابراهیم و فرزندش حضرت اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته می شود. در این روز بود که ابراهیم خلیل (ع)به فرمان الهی فرزند دلبندش را به قربانگاه می برد تا در راه معبودش قربانی کند اما سرانجام او ا زآزمایش الهی سرافراز بیرون می آید و ابراهیم به دستور خداوند قوچی را به جای اسماعیل ذبح می کند. این واقعه بسیار مهم در سروده های شاعران فارسی بازتاب گسترده ای یافته و آنان را برآن داشته تا هنرمندانه مضامین بکر و تازه ای از این واقعه بسازند.

مولانا در این باره اینگونه می سراید:

مترس از جانفشانی گرطریق عشق می دانی/ چواسماعیل باید سرنهادن روز قربانی
یا:
ماچواسماعیل زابراهیم خود /سرنپیچیم ارچه قربان می کند
همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه/ درمدزد ازوی گلو گرمی کشد تامی کشد

سعدی شیرازی می گوید:
فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود/ برای عید بود گوسفند قربانی
یا:
اگر تو عید همایون به عهد بازآیی/ بخیلم ار نکنم خویشتن به قربانت
بعید نیست که گر تو به عهد بازآیی/ به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان

ازنظر ناصرخسرو قربانی تنها سربریدن گاو و گوسفند نیست:

قرب حق دیدی اول و کردی/ قتل و قربان نفس دون لئیم ؟

خاقانی می گوید :

ما را به هردو صبح عید است جان ما/ مرغی است فربه از پی قربان صبحگاه
یا:
مرا چون دعوت عیسی است عیدی هرزمان در دل/ دلم قربان عید فقر و گنج قارون است

افلاکی در مناقب العارفین می نویسد:

گاو اگر خسبد و گر چیزی خورد/ بهر عید و ذبح او می پرورد

پروین اعتصامی می سراید :

گه احرام روز عید قربان سخن می گفت با خود کعبه این سان/ مرا دست خلیل الله برافراشت خداوند عزیز و نامور داشت


انوری با الهام از رسم و سنت قربانی کردن در روز عید با مبارک خواندن عید اضحی مضمون تازه ای ابداع کرده:

عید فرخنده و در عید به رسم قربان/ سربریده زعدویت چو شتر زار و نزار

عطار نیشابوری:

کو فریدونی که گاوان را کند قربان/ عید تا من اندر عید گه الله اکبر گویمی

و در آخر ملک الشعرای بهار می نویسد:

نک به فرمانت چنان گفتم به خود گفتم زپیش/ «عید قربان آمدی جان جهان قربان تو را »


منبع: هنرآنلاین