تبیان، دستیار زندگی
در مواجهه با فلسفه آفرینش انسان ها به سه دسته تقسیم می شوند. عده ای معتقدند که فلسفه حیات تنها بهره مندی از لذائذ مادی است به طوری که خود را با حیوان اشتباه گرفتند. اینها را ماتریالیسم گویند. گروهی دیگر از انسان ها هستند که فلسفه حیات را چیزی جز سرگردان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انسان و حیوان هیچ فرقی ندارند!

در مواجهه با فلسفه آفرینش انسان ها به سه دسته تقسیم می شوند. عده ای معتقدند که فلسفه حیات تنها بهره مندی از لذائذ مادی است به طوری که خود را با حیوان اشتباه گرفتند. اینها را ماتریالیسم گویند. 
گروهی دیگر از انسان ها هستند که فلسفه حیات را چیزی جز سرگردانی و پوچی نمی دانند و چیزی به نام هدف را در زندگی قبول ندارند این تفکر را نیهیلیسم گویند. 
گروه سوم زندگی را هدفمند و پرتوی از رحمت و لطف خدا می بینند.

فرآوری: دکتر جعفری – بخش اعتقادات شیعه تبیان
فلسفه حیات

انسان ها در برابر پرسش از فلسفه حیات مواضع متفاوتی دارند . در پرسش از آنها نسبت به فلسفه حیات و فلسفه آفرینش به این نتیجه می رسیم که به سه گروه متفاوت تقسیم می شوند.
گروه اول می گویند زندگی خوردن و خوابیدن است و فلسفه حیات را چیزی جز بهره وری از لذائذ مادی نمی دانند. از نظر این گروه تفاوتی بین هدف از زندگی انسان و حیوانات نیست. به عبارت دیگر به همین ظواهر زندگی دنیا بسنده کرده و اطمینان و آرامش پیدا کرده و راضی هستند. به تعبیر قرآن ، " إن الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمئنوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون ، کسانی که ملاقات خدا را امید ندارند، از زندگی مادی دنیا خشنودند و همین برایشان کفایت کرده است."
 این باعث شده که از آیات الهی غافل بشوند و کسانی که از آیات خداوند متعال غافل هستند در همین زندگی دنیا غرق می شوند . " یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون ، ( روم آیه 7) آنچه می خواهند همین دنیاست و وراء دنیا چیزی را سراغ ندارند و از آخرت و ماوراء دنیا غافل هستند. گرچه در فطرتشان آخرت را دارند اما از آن غافلند.
 ماتریالیست ها و مادی گراها در واقع همین شعار را می دهند. در اوایل انقلاب می گفتند: شعار هر کسی نان، مسکن، آزادی است و شما خیلی راحت می توانید جای اینها را عوض کنید. مثلاً کاه، اصطبل، بی بند وباری. پس به سادگی می شود این شعار را به این شکل تغییر داد و هیچ تفاوتی نمی کند یعنی تغییر ماهوی پیش نمی آید.

کسانی هستند که فلسفه واقعی حیات را درک کردند. حیات را پرتوی از لطف خداوند و حیات را نسیم رحمت حق تعالی می دانند. اینها با بعد متعالی حیات آشنا شده و فهمیده اند که حیات دنیا مقدمه و مدرسه ای است برای رسیدن به کمال والا و شایسته.

وقتی قبله انسان خوردن، خوابیدن و شهوترانی شد دیگر فرقی با حیوانات ندارد. چون حیوانات هم همین کارها را می کنند. بلکه بهتر از انسان هم انجام می دهند یعنی بهتر و راحت تر می خورند، راحت تر می خوابند و هیچ قید و بندی هم در شهوترانیشان ندارند گر چه آن هم نظام مند است ولی نظامش غریزی است. 
گروه اول فلسفه حیات را محدود می کنند به حیات حیوانی. این سوال را چه از یک انسان بپرسیم چه از یک حیوان هیچ تفاوتی نمی کند پاسخ یکی است. 
گروه دوم سطحشان از اینها بالاتر است یعنی اهداف مادی و حیوانی آنها را راضی نمی کند. معتقد هستند که بین انسان و حیوان فرق است. انسان عقل و شعور دارد و حیوان را به استخدام می گیرد. در حالی که هیچ حیوانی نمی تواند انسان را به استخدام بگیرد. پس انسان سطحش از حیوان بالاتر است. 
اگر از اینها پرسیده شود فلسفه حیات چیست؟ انسان برای چه زندگی می کند؟ چون به لحاظ اعتقادی ماتریالیست هستند و جز ماده چیز دیگری سراغ ندارند پاسخی برای این سوال ندارند. از طرفی فلسفه را قبول ندارند و خودشان هم فلسفه دیگری ندارند یعنی مبنای فکری و اساس اندیشه عمیق تری ندارند. به همین دلیل دم از پوچ گرایی و نیهیلیست می زنند.
 گروه اول که ماتریالیست بودند در همان ماتریالیست ماندند و گفتند حیات مساوی است با ماده. اینها نیز مبنای ماتریالیستی دارند اما هدف آنها را قبول نمی کنند. به همین خاطر نتیجه این است که دم از نیهیلیست می زنند. 
پس گروه اول ماتریالیسم و گروه دوم نیهیلیسم هستند. اینها می گویند حیات چیزی جز سرگردانی و پوچی نیست و دنبال هدف بودن در زندگی بیراهه رفتن است پس هدفی جستجو نکنید. سرگردانی و پوچی تمام زندگی اینها را فرا گرفته که متأسفانه در زمان ما گروه دوم غالب افراد جوامع را تشکیل می دهد. 
گروه اول را با یک حساب دو دو تا چهار تا می شود قانع کرد که انسان با حیوان فرق می کند اما اینها می گویند قبول داریم که فرق می کند ولی فرقش چیست؟ ما که جز ماده چیزی را قبول نداریم چطور فرق می کند؟ چه کار کنیم؟ 
این گرفتاریی است که اینها را به نیهیلیسم و پوچ گرایی می کشاند که متأسفانه در این عصر تعدادشان زیاد است . البته در غرب تا حدی حق دارند چون اندیشه ای که آنها را ارضا بکند و طرح ذهنی ناقصشان را تکمیل بکند وجود ندارد. ولی در شرق و در کشورهای اسلامی خیلی کم لطفی است که کسی به این گرفتاری مبتلا بشود. 
این دو دسته فلسفه حیات را درک نکردند " إن هی إلا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما نحن بمبعوثین " همینجا زنده می شویم ، می میریم ، همه چیز همین دنیاست و دنیا و بعثتی در کار نخواهد بود. 
اگر چنین باشد انسان به سرگردانی دچار می شود. لذا در بعضی از آیات قرآن می فرماید: اگر معاد نبود، اگر بازگشت نبود، اگر دنیای دیگری نبود آفرینش حکیمانه نبود بلکه پوچ بود. شما خیال کردید ما شما را بیهوده و پوچ خلق کردیم و شما معاد نخواهید داشت؟ 
اگر کسی معاد را قبول نکند زندگیش پوچ می شود و قرآن هم تأیید کرده ، می فرماید: خیال کردید شما را پوچ و بیهوده خلق کردیم و معادی ندارید؟ نه این جور نیست خداوند حکیم هرگز کار پوچ و عبث نمی کند " أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا ، شما فکر کردید ما شما را عبث، بیهوده و پوچ خلق کردیم؟ " اگر بازگشتی و معادی نبود این زندگی عبث بود. 
اینها چون معاد را قبول ندارند زندگی را منحصر به همین دنیا و پوچ می بینند . اشکالشان این است که عالم ماوراء ماده را قبول ندارند.
 دسته سوم کسانی هستند که فلسفه واقعی حیات را درک کردند. حیات را پرتوی از لطف خداوند و حیات را نسیم رحمت حق تعالی می دانند. اینها با بعد متعالی حیات آشنا شده و فهمیده اند که حیات دنیا مقدمه و مدرسه ای است برای رسیدن به کمال والا و شایسته. 

گروه اول ماتریالیسم و گروه دوم نیهیلیسم هستند. اینها می گویند حیات چیزی جز سرگردانی و پوچی نیست و دنبال هدف بودن در زندگی بیراهه رفتن است پس هدفی جستجو نکنید. سرگردانی و پوچی تمام زندگی اینها را فرا گرفته که متأسفانه در زمان ما گروه دوم غالب افراد جوامع را تشکیل می دهد.

لذا فلسفه حیات را محدود به زندگی دنیا نمی دانند بلکه اصلاً حقیقت حیات و حیات حقیقی را در عالم دیگری جستجو می کنند که دنیا نیست. 
اینها زندگی دنیا را در مقایسه با آخرت یک بازیچه می بینند. قرآن می فرماید : " این زندگی دنیا جز یک سرگرمی و بازیجه چیز دیگری نیست و به یقین خانه آخرت و سرای آخرت حیات حقیقی است." (عنکبوت 64) 
وقتی انسان به عالم برزخ می رود تازه متوجه می شود که در دنیا زندگی نمی کرده. وقتی زندگی خود را با زندگی جنینی مقایسه می کند، می بیند در دوره جنینی انسان نسبت به زندگی مادی دنیاییش زندگی نمی کرده است. وقتی انسان در آخرت مبعوث شده وارد بهشت می شود تازه معنای زندگی را می فهمد .
اینها عالم را هدفمند و آفرینش را حکیمانه می بینند و دلایل فراوانی هم برای حکیمانه بودن آفرینش در نظر می گیرند. خلاصه حیات را پرتوی از رحمت و لطف خدا می بینند. 
در مجموع عالم هدف دارد. هدف آن هم بسیار حکیمانه هست و این هدف حکیمانه هم در دنیا تحصیل و تأمین نمی شود " و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لا عبین ، ما آسمان و زمین را بازیچه نیافریدیم  اینها را بر اساس حق آفریدیم انبیاء آیه 16 ". 
آیاتی که در رابطه با هدفمند بودن آفرینش و مخالف نظر نیهیلیست ها هست عبارتند از سوره مبارکه دخان آیه 38 و 39، سوره انعام آیه 73، سوره مومنون 115 و آیات فراوان دیگری که در قرآن بحث هدفمندی عالم را مطرح کرده است.


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.