تبیان، دستیار زندگی
بهرور افخمی در یادداشتی به موضع نیكی كریمی در قبال عباس كیارستمی پاسخ داد. این دومین متن انتقادی علیه كریمی بعد از بهاره رهنما است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كنایه تند افخمی به نیكی كریمی

بهرور افخمی در یادداشتی به موضع نیكی كریمی در قبال عباس كیارستمی پاسخ داد. این دومین متن انتقادی علیه كریمی بعد از بهاره رهنما است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان
افخمی

چند روز پیش درباره حاشیه های مرگ كیارستمی  نوشتیم حالا یادداشت بهروز افخمی را بخوانید:
نیكی كریمی در یادداشتی كه به دنبال درگذشت عباس كیارستمی نوشته به تلویح و اشاره نشان داده كه نه تنها خیال می كند خودش از ابتذال و حتی از میان مایه گی فاصله دارد بلكه تصور می كند توانایی دارد كه فاصله هر كس را از ابتذال و میان مایه گی با متر خیاطی یا وجب یا در صورتی كه فاصله زیاد باشد با فرسنگ اندازه بگیرد. او خطاب به كیارستمی كه ظاهرا دیگر قادر به جواب دادن نیست نوشته: «فرسنگ ها از ابتذال و میان مایه گی دور بودی!» و لابد خیال می كند اگر كیارستمی زنده بود خیلی خوشحال می شد و سر ذوق می آمد و می گفت مرسی! حالا بیایید خیال كنیم عباس كیارستمی بعد از مرگ ملتفت شده باشد كه این مرگ آن طورها كه خیال می كنیم نیست و ببیند نه تنها هوشیاری اش را از دست نداده بلكه هر جا بخواهد باشد فورا حاضر می شود و هر چیز را بخواهد بداند، فورا می فهمد و كم كم دارد از رازهای زندگی و مرگ سر در می آورد. در چنین احوالی البته او به یادداشت نیكی كریمی توجه نخواهد كرد اما بیایید فرض كنیم هم توجه كرده و هم اهمیت داده و حتی تصمیم گرفته جوابی برای نیكی كریمی بنویسد كه از دیار باقی فرستاده شود و لابد در خواب به رویت خانم برسد.

چه جوری حساب كرده ای؟ یعنی اگر من مثلا با میان مایگی یك فرسنگ یا نیم فرسنگ یا كمتر فاصله داشتم خیلی بد می شد؟ وقتی می گویم نثر فاسد و نم كشیده پاپاراتزی ها را نخوان كه نثر خودت هم فاسد و نم كشیده می شود برای همین چیزهاست. فرسنگ ها فاصله از میان مایه گی معنا ندارد!

این جواب خیالی را بخوانید و در نظر داشته باشید كه فرض كرده ایم نویسنده آن را از ناكجایی فرستاده كه توش رودربایستی نمی كنند و تعارف ندارند و هیچ كس را به خاطر مقام و موقعیت این جهانی اش تحویل نمی گیرند: نیكی جان! یادداشتت را دیدم و دیدم كه هنوز فارسی نوشتن را درست یاد نگرفته ای. چقدر به تو گفتم نوشتن یاد بگیر و چقدر گفتم از روی نثر نویسندگان خوب ایرانی مشق بنویس اما تو همیشه عصبانی شدی و قهر كردی؟ چقدر گفتم نثر پاپاراتزی ها را نخوان و با پاپاراتزی ها نشست و برخاست نكن كه این جماعت ممكن است برایت تبلیغ كنند و هیاهو راه بیندازند و حتی منتقدین تو را تهدید به شلاق زدن كنند اما تو را عادت می دهند به اینكه غلط فكر كنی و غلط بنویسی؟ نوشته ای كه من از ابتذال و میان مایه گی فرسنگ ها دور بوده ام؟ ابتذال با میان مایه گی خیلی فرق دارد و مترادف نیست. مبتذل یعنی بی ارزش و یعنی چیزی كه مفت هم بفروشند گران فروخته اند اما میان مایه گی چنان كه از ظاهر لفظ پیداست یعنی متوسط بودن و میان مایه كسی است كه نابغه نیست و اغلب نمی تواند ما را غافلگیر یا حیرت زده كند.
از این گذشته میان مایه گی و ابتذال مفاهیم ذهنی هستند و در جغرافیای زمینی جایی را اشغال نمی كنند. میان مایه گی یا ابتذال مكانی ندارد كه اگر بخواهیم از آن فاصله بگیریم سوار ماشین بشویم و برویم و بعد كیلومترشمار را نگاه كنیم و ببینیم چند فرسنگ دور شده ایم. نوشته ای من از ابتذال و میان مایگی فرسنگ ها دور بوده ام. چه جوری حساب كرده ای؟ یعنی اگر من مثلا با میان مایگی یك فرسنگ یا نیم فرسنگ یا كمتر فاصله داشتم خیلی بد می شد؟ وقتی می گویم نثر فاسد و نم كشیده پاپاراتزی ها را نخوان كه نثر خودت هم فاسد و نم كشیده می شود برای همین چیزهاست. فرسنگ ها فاصله از میان مایه گی معنا ندارد! یكی یا میان مایه است و یا میان مایه نیست و اگر میان مایه باشد قطعا مبتذل نیست اما اگر مثل تو آنقدر به وقت تلف كردن با پاپاراتزی ها ادامه دهد كه مبتذل شود، آن وقت دیگر مبتذل است و میان مایه نیست. تو البته هنوز مبتذل نیستی اما میان مایه ای و اگر دیر بجنبی یكهو می بینی مبتذل شدی و دیگر میان مایه نیستی! یادداشتی كه نوشته ای برای خودت نوشته ای و برای بزرگداشت خودت نوشته ای اما چون فارسی نویسی ات نم كشیده نوشته ات یك جاهایی مهمل یا نامفهوم شده كه از مبتذل هم بدتر است! آنجا كه نوشته ای «نتیجه ناگزیر فراتر رفتن از سطح انتظار عموم فاصله گرفتن از سطح شناخت آنان هم هست» اصلا خودت فهمیده ای كه چی گفته ای؟ چند بار این جمله را بخوان و سعی كن دوباره طوری بنویسی كه خودت بفهمی منظورت واقعا چیست؟ خواستی بگویی من از سطح انتظار عموم فرا رفته ام و در نتیجه از شناخت آنها هم دور شده ام یعنی نتوانسته ام مردم را بشناسم؟ یا نه؟ منظورت این است كه من از سطح انتظار مردم فرا رفته ام و مردم نتوانسته اند مرا بشناسند؟ این دو معنی با هم خیلی فرق دارد و یكیش متلك به من است و آن یكی متلك به مردم اما هر كدامش مورد نظرت بوده نتوانسته ای درست بنویسی! پس قبل از هر چیز فارسی نوشتن یاد بگیر! باقی بقایت، جانم فدایت!


منبع: هفت صبح