تبیان، دستیار زندگی
مجموعه داستان کوتاه«تفنن و سرگرمی های مهاجران آلمانی» اثر ولفگانگ گوته، توسط سعید پیرمرادی ترجمه شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گوته در پی آرامش مردم

مجموعه داستان کوتاه«تفنن و سرگرمی های مهاجران آلمانی» اثر ولفگانگ گوته، توسط سعید پیرمرادی ترجمه شد.

بخش کتاب وکتاب خوانی تبیان
وولفانگ گوته

ترجمه و  انتشار «هزارویک شب» به زبان فرانسه درفاصله سال های 1704 تا 1717 توسط آنتوان گالان، باعث آشنایی غربی ها با این گوهر گرانبهای شرق ومیراث هندی-ایرانی-اسلامی شد. به طوری که بسیاری از پژوهشگران همچون رابرت ایروین و آندره میکل و نویسندگانی مانند بورخس و بسیاری دیگر از هنرمندان را تحت تأثیر قرار داد و زمینه اقتباس و پژوهش های فراوانی را فراهم کرد.
ردپای این اثر را حتی درساخت مجموعه های تلویزیونی که پدیده ها یی قرن بیستمی هستند و از تکنیک ایجاد قطع روایت درلحظه اوج داستان استفاده می کنند؛ که باعث کنجکاوی مخاطب می شوند، نیز می توان مشاهده کرد.
یکی از مهم ترین چهره های ادبی غرب که از همان دوران کودکی با «هزارویک شب» آشنا شده و تحت تأثیر شکلِ بدیع و شگفت انگیز داستان هایش قرار گرفته، «یوهان ولفگانگ فون گوته»(1749-1832) بود که بتازگی مجموعه داستان کوتاهی به نام «تفنن و سرگرمی های مهاجران آلمانی» از او با ترجمه سعید پیرمرادی  و از سوی نشر چشمه به فارسی ترجمه شده است.
گوته این داستان ها را به سفارش «فریدریش شیلر» برای چاپ در ماهنامه «دی هورن» نوشت.  هدفِ این داستان ها رهاندن مردم بود از اوضاع پرآشوب، نابسامان و سیاست زده اروپای بعد از انقلاب 1789 فرانسه که بسیاری از کشورهای اروپایی را دستخوش آشوب و نا امنی قرار داده بود.
پروفسور «کاتارینا مُمزن» در مقدمه ای که بر این ترجمه نوشته، معتقد است گوته در نوشتن این داستان ها که بعضاً دارای عناصر ماوراء الطبیعه هستند، تحت تأثیر «هزارویک شب» بوده و به درستی اشاره می کند که طرحِ داستانِ اصلی گوته از «دِکامرون» جووانی بوکاچو(1313-1375) گرفته شده است. با این تفاوت که در دکامرون شخصیت ها برای فرار از طاعون محل سکونت خود را ترک می کنند و در اینجا از جنگ.

گوته این داستان ها را به سفارش «فریدریش شیلر» برای چاپ در ماهنامه «دی هورن» نوشت.  هدفِ این داستان ها رهاندن مردم بود از اوضاع پرآشوب، نابسامان و سیاست زده اروپای بعد از انقلاب 1789 فرانسه که بسیاری از کشورهای اروپایی را دستخوش آشوب و نا امنی قرار داده بود.

در ادامه همین مطلب چنین می نویسد که: «بوکاچیو نیز در دکامرون به نوبه خود از هزارویک شب الهام فراوان گرفته بود.» شاید عجیب باشد که چگونه بوکاچوی اهل فلورانس، سه قرن و نیم پیش از اولین ترجمه اروپایی هزارویک شب از وجود چنین قصه هایی باخبر بوده.
اینجاست که معنای جمله اسرارآمیز بورخس درباره «هزارویک شب»: «کتابی است چنان فراخ که لزومی ندارد آن را خوانده باشید.»  برایمان آشکار می شود؛ هرچند که خود به رمز و راز این اثر می افزاید. رابرت ایروین در کتاب «تحلیلی از هزارویک شب» شرح جامعی از سفرهای شگفت انگیز اما باورپذیر قصه های این مجموعه به اروپا چه به صورت کتبی و چه شفاهی ارائه می کند.
مانند «نووله»ی جووانی سرکامبی(1347-1424) که ایروین معتقد است از طریق یک قصه فولکلور مجارستانی و به واسطه یک روایت بالکانی و نه مستقیماً از یک متن عربی به ایتالیا رسیده باشد. کتاب ایروین پر است از کشفیات از این دست که خود به اندازه داستان های هزارویک شب خواندنی و عجیب است. او حتی فهرست کاملی از آثاری که تحت تأثیر هزارویک شب به نگارش درآمده در فصلی زیر عنوان «بچه های هزارویک شب» ارائه می کند.
همانطورکه «بنابر یک عقیده خرافی رایج در خاورمیانه اواخر قرن نوزدهم میلادی...هرکس تمام کتاب هزارویک شب را تا آخر بخواند می میرد.» طلسم این کتاب نویسنده این مطلب را نیز افسون و از موضوع اصلی دور کرد و به راهی برد که دلخواهش بود.



 
منبع: روزنامه ایران -مهران فیاض