تبیان، دستیار زندگی
پذیرفتن اینکه مسیر کربلا و عاشورا از غدیر بگذرد سخت است اما حقیقت دارد. غدیر، نقطه آغازی شد که جریان اسلام را به عاشورا رساند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

غدیر، آغاز راه کربلا

پذیرفتن اینکه مسیر کربلا و عاشورا از غدیر بگذرد سخت است اما حقیقت دارد. غدیر، نقطه آغازی شد که جریان اسلام را به عاشورا رساند.

محمد دهقانی زاده -کارشناس حوزه -بخش تاریخ و سیره تبیان
غدیر، آغاز راه کربلا

پرده آخر

کاروان اسرا به شام رسید. شاید کسی گمان نمی کرد که در شام این چنین از اسرا استقبال شود. با این حال کسی که معاویه را به درستی می شناخت، چنین اشتباهی مرتکب نمی شد و این استقبال را برای اسرا پیش بینی می کرد.

شامیان اسیران جنگ کربلا را درست نمی شناختند. آن ها مدت ها بود که اسلام را از زبان معاویه و خاندان او چشیده بودند. آن ها با تفسیر معاویه خو گرفته بودند و فرزندش یزید را خلیفه می دانستند.
تنها سخنان زینبی بود که می توانست به آن دل های سخت و خفته تلنگری بزند که شاید چیزی که می دانند نادانی باشد.

هر چه باشد آن ها بیشتر از کوفیان، خاندان رسالت را ندیده بودند. وقتی قدرشناسی کوفیان در کربلا را شنیدند استقبال این چنینی رقم زدند.

با جرقه زدن آتش کینه مخالفان و معاندان در غدیر زمینه تغییر مسیر امت اسلامی مهیا شد و جامعه به جای چنگ زدن به حق و حقیقت، دامن مصلحت سنجی های نابخردانه را گرفت و به راه افتاد.

پرده دوم

جنگ، جنگ عجیبی بود. یک طرف خلیفه مسلمین بود و سوی دیگر خون خواه خلیفه مقتول. در هر دو سو هم بزرگانی بودند و البته بودند بزرگانی که کنار کشیدند تا نتیجه نبرد را از دور مشاهده کنند.

آن ها ترجیح می دادند که خود را درگیر جنگ ها و قدرت طلبی های درونی نکنند. به نظر آن ها هر دو طرف مسلمان بودند و اهل یک قبله. همکاری با هیچ یک را علیه دیگری نمی پذیرفتند. برای آن ها جنگ جمل هم هضم نشده بود، چه رسد به صفین که معاویه با آن شوکت شاهانه در مقابل خلیفه، قد علم کرده بود.
اما در این میان یک شاخصی بود که گردن ها را بلند می کرد تا خوب بکاوند و حق را بجویند.

این شاخص مدت ها قبل توسط پیامبر صلی الله علیه واله معرفی شده بود و ملاکی برای تشخیص حقیقت بود؛ عمار؛ عمار بن یاسر.
هنگامی که پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله در ابتدای ورودش به مدینه با همکاری اصحابش مسجدی بنا می کرد به عمار فرمود: تو را قومی ظالم و طغیانگر به قتل می رسانند؛ إِنَّكَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَقْتلكَ الْفِئَة الْبَاغِیَة  1
همین یک جمله کافی بود تا مردم، مشتاق شوند که عمار در کدام گروه نبرد صفین حضور دارد و به دست کدام گروه کشته می شود.

برای بسیاری حضور عمار در سپاه امام علی علیه السلام چراغ راه شد. چراغی که با آن اطمینان می یافتند که علی علیه السلام بر حق است و باید برای مقابله با معاویه با علی همکاری کنند.
اما یک جای کار می لنگید. آن ها عمار را به استناد سخن نبوی پیکانی به سمت صراط مستقیم می دانستند اما از خودِ صراط مستقیم غافل بودند.

از همین روست که ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، تعجب می کند که در صفین چگونه مردم منتظر بودند ببینند عمار در کدام جبهه است تا حقانیت آن را دریابند اما از علی علیه السلام غافل بودند. 2

غدیر، آغاز راه کربلا

پرده اول

همه، نفس ها را در سینه حبس کرده و منتظر بودند تا پیامبر صلی الله علیه واله سخن گوید. شاید عده ای از سخن پیامبر صلی الله و علیه وآله مطلع بودند و از روی کینه برای یک توطئه، برنامه ریزی می کردند. شاید.

پیامبر صلی الله و علیه وآله می دانست که این، آخرین قدم است و تیر نهایی و البته می دانست که چه ماجراهایی در پی است.

او بارها پیش از این، علی علیه السلام را به عنوان جانشین خودش معرفی کرده بود و با وجود این دیده بود که بسیاری چشم دیدن علی علیه السلام را ندارند اما او مأمور به ابلاغ بود و باید حرف آخر را می زد.
یا أَیّهَا الرَّسول بَلِّغْ ما أنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَ اللَّه یَعْصِمكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ 3
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى دارد و خداوند، جمعیّت كافران (لجوج) را هدایت نمى كند.
پس شروع به سخن نمود و حرف خود را قاطعانه بیان کرد:
مَنْ كنْت مَوْلَاه فَعَلِیٌّ مَوْلَاه، اللَّهمَّ و الِ مَنْ و الَاه، و عَادِ مَنْ عَادَاه؛ 4

به جایی رسید که نسبت به علی علیه السلام که به فرموده پیامبر صلی الله و علیه وآله، همیشه با حق است و حق همیشه با او خواهد بود،5 دچار تردید شدند و به دنبال نشانه ای بر حقانیت او در سپاهش می گشتند.


هرکس من مولای اویم، بعد من علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار دوستدار او را و با دشمنش دشمنی کن.
وقتی سخنان پیامبر صلی الله و علیه وآله تمام شد و آن عده دانستند که اگر نظر پیامبر صلی الله و علیه وآله باشد، علی علیه السلام خلیفه پس از اوست، نقشه را شروع کردند. نقشه ای که نتیجه اش در کربلا متولد شد.
اینکه بعد از ماجرای غدیر تا زمان رحلت حضرت رسول صلی الله و علیه و آله دقیقاً چه گذشت، از نقاط تاریکی است که در اثر سیاست های منع نقل حدیث ایجاد شد.

سیاست هایی که بر اساس کینه و حسد نسبت به علی علیه السلام اتخاذ شد. با تاریک شدن این قطعه از تاریخ که می توانست روشنگر بسیاری از حقایق باشد، زمینه انحراف جامعه فراهم شد.
با جرقه زدن آتش کینه مخالفان و معاندان در غدیر زمینه تغییر مسیر امت اسلامی مهیا شد و جامعه به جای چنگ زدن به حق و حقیقت، دامن مصلحت سنجی های نابخردانه را گرفت و به راه افتاد.

به جایی رسید که نسبت به علی علیه السلام که به فرموده پیامبر صلی الله و علیه وآله، همیشه با حق است و حق همیشه با او خواهد بود،5 دچار تردید شدند و به دنبال نشانه ای بر حقانیت او در سپاهش می گشتند.
جامعه به این تنزل و عقبگرد اکتفا نکرد. همین مسیر انحطاط را ادامه داد و در کربلا آینده نگری پیامبر صلی الله و علیه وآله را محقق ساخت و ردای سبز ولایت علوی را به خون سرخ حسینی گره زد.

پی نوشت ها:

1. بنگرید به وقعة الصفین، نصر بن مزاحم، ص 324
2. بنگرید به شرح نهج الیلاغه، ابن ابی الحدید، ج8، ص 17
3. مائده 67
4. اصول کافی، ج 2، ص 27

5. تفسیر فرات کوفی، ص 574