تبیان، دستیار زندگی
داشتن پرستیژ بالا به جزء لاینفکی از سبک زندگی در جامعه مبدل شده است. سبک زندگی که میتواند به مرور زمان در یک بستر گسترده تر بسیاری از فرآیندهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد اما این روزها داشتن پرستیژ بالا را می توان خریداری کرد!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فروش میلیونی پرستیژ بالا!

داشتن پرستیژ بالا  به جزء لاینفکی از سبک زندگی در جامعه مبدل شده است. سبک زندگی که میتواند به مرور زمان در یک بستر گسترده تر بسیاری از فرآیندهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد اما این روزها داشتن پرستیژ بالا را می توان خریداری کرد!

فرآوری : پاک نهاد -بخش اجتماعی تبیان
مدرک گرایی


باید دکترا بگیرم! حتماً باید خواستگارم تحصیلکرده باشد! اگر مدرک نداشته باشم احساس عقب ماندگی میکنم. همه فامیل فوق لیسانس به بالا هستند من هم باید کارشناسی ارشد بخوانم...
اینها جملاتی است که این روزها از دختران و پسرهای جامعه ما شنیده میشود. جمله هایی که گاهی اوقات به رؤیایی برای خود افراد تبدیل شده و گاهی اوقات برای خواستگار مقابل به عنوان شرط مطرح میشود.
از قرار معلوم این صحبت ها و رؤیاهای مدرکی تنها در حرف باقی نمانده و تأثیرات قابل توجه خودش را در جامعه و سبک زندگی اقشار جامعه و به ویژه جوانان نشان داده است، طوری که به گمان خیلی ها این حجم از فرهنگ مدرک گرایی جزء ارکان سبکی از زندگی این روزهای ما محسوب میشود.

شاید برخی ها به این فکر کنند که همه این مسائل تأثیری روی فرآیند روندهای اجتماعی نداشته باشد اما به نظر میرسد که با آمار 4 میلیونی دانشجویان که روز به روز در حال افزایش است این تب مدرک گرایی به جزء لاینفکی از سبک زندگی در جامعه مبدل شده است. سبک زندگی که میتواند به مرور زمان در یک بستر گسترده تر بسیاری از فرآیندهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد اما سؤال این است که آیا پس از پایان تحصیلات، بازار کاری برای آنها وجود دارد؟ به نظر میرسد دانشجویان، به دلیل عدم درک واقعی از اقتصاد جامعه و با فشار خانواده، به سوی تحصیلات تکمیلی می روند. آنها فکر می کنند با تحصیلات بالاتر، فرصت شغلی بهتر وجود دارد؛ در حالی که اینگونه نیست.

خانواده ها واقعاً مستاصل شده اند. آنها زمانی همه تلاش خود را به کار گرفتند، تا فرزند خود را با ثبت نام در کلاس های پرخرج کنکور، راهی دانشگاه کنند؛ به این امید که با مدرک دانشگاهی، فرزندشان شغل مناسبی پیدا کند. حال آنکه بحران اشتغال، بیشتر از افراد عادی، دامن فارغالتحصیلان را گرفت.

آیا وزارت علوم، وظیفه ای برای سامان دادن به این اوضاع آشفته ندارد؟ چه کسی باید مشخص کند، کشور در ده سال آینده، به چه تخصص هایی نیاز دارد و آیا میزان فارغ التحصیلان با میزان نیاز کشور تناسبی دارد یا نه؟
اینکه دانشگاه آزاد همه ظرفیتهای خود را برای پذیرش حداکثری دانشجوی فوق لیسانس و دکترا بکارگرفته، آیا وزارت علوم، درباره کیفیت این مدارک تحصیلی کنترلی دارد؟
چطور ممکن است، یک دانشگاه ظرفیت پذیرش دکترای خود را به یکباره هفت برابر کند؟ آیا افزایش ظرفیتها با نظر وزارت علوم بوده، یا فقط دیدگاه اقتصادی و دخل و خرج دانشگاه مطرح بوده است؟

خانواده ها واقعاً مستاصل شده اند. آنها زمانی همه تلاش خود را به کار گرفتند، تا فرزند خود را با ثبت نام در کلاسهای پرخرج کنکور، راهی دانشگاه کنند؛ به این امید که با مدرک دانشگاهی، فرزندشان شغل مناسبی پیدا کند. حال آنکه بحران اشتغال، بیشتر از افراد عادی، دامن فارغ التحصیلان را گرفت.
تب مدرک گرایی، باعث شد جوانان تنها افتخار و استعدادشان را مدارک قاب گرفته روی دیوار خانه بدانند. جوانانی که با مدرک فوق لیسانس و دکترا، دیگر حاضر به انجام هر کاری نیستند؛ بنابراین نه کاری دارند، نه درآمدی، نه سرمایه ای و نه برنامه ای برای آینده. برای آنها گرفتن مدرک، به قیمت از دست دادن فرصت جوانی و سرمایه های مالی خانواده تمام شده است.
فرزندان بیچاره ما، عادت کرده اند، یک سری کتابها و جزوات را به کرات حفظ کنند و شگردها و کلک های قبولی در آزمون را یاد بگیرند و راهی مقطع بالاتر شوند. فوق لیسانس، دکترا، فوق دکترا و هر مدرک دیگری که میشود گرفت، به آرمان و آرزوی آنها تبدیل شده است.
۵.۷میلیون نفر درس خواندند تا مدرک بگیرند
باقی ماندن این شرایط درباره اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی و بی توجهی دانشجویان به لزوم کسب مهارت های شغلی مورد نیاز بازار کار، باعث شده تا همواره نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی که انتظار می رود باید در وضعیت مناسبی باشد، بیش از سایر گروه ها در کشور باشد.
بنابراین یکی از دغدغه های کنونی کشور افزایش فارغ التحصیلان و دانش آموختگان آموزش عالی و جذب آنان در بازار کار است. در این میان، از یکسو خیل عظیم دانش آموختگان دانشگاه ها در کشور و رشد قابل توجه آنان و از سوی دیگر ناسازگاری مهارت های گروهی از آنان با فرصت های شغلی موجود، این احتمال را تقویت کرده که این ظرفیت و فرصت بزرگ، تبدیل به تهدیدی بزرگتر شود.
در همین راستا با نگاهی به نرخ بیکاری در بین فارغ التحصیلان دانشگاهی مهم ترین سوالی که به ذهن می رسد این است که دانش آموختگان چه رشته هایی بیشترین درصد بیکاران جامعه را تشکیل می دهند؟

تب مدرک گرایی و افزوده شدن آن به رکنی از سبک زندگی در جامعه میتواند حتی خشونت هم بازتولید کند چراکه این نوع نگاه بر شکاف طبقاتی دامن خواهد زد، تضاد ایجاد خواهد کرد، به طور غیرمستقیم غرور و عزت برخی افراد را خدشه دار میکند

از حدود ۱۱.۲ میلیون نفر جمعیت دارای تحصیلات عالی و یا در حال تحصیل در کل کشور، متاسفانه ۵.۷ میلیون نفر (۵۱.۴ درصد) غیرفعال هستند. به عبارت دیگر بیش از نیمی از جمعیت فارغ التحصیل یا در حال تحصیل دانشگاهی هیچ نقشی در تولید ندارند. همچنین ۴.۴ میلیون نفر (۳۹ درصد) شاغل و ۱.۲ میلیون نفر (۹.۲ درصد) بیکار هستند.
مدرک بازی ما را خشن میکند!
بنا به گفته کارشناسان، این نوع تب مدرک گرایی و افزوده شدن آن به رکنی از سبک زندگی در جامعه میتواند حتی خشونت هم بازتولید کند چراکه این نوع نگاه بر شکاف طبقاتی دامن خواهد زد، تضاد ایجاد خواهد کرد، به طور غیرمستقیم غرور و عزت برخی افراد را خدشه دار میکند و در نهایت باعث یأس و سرخوردگی بخشی از جوانان خواهد شد که این جوانان ممکن است واکنشهای تندی نشان دهند. فراموش نکنیم بخش قابل توجهی از این دسته از افراد جامعه که کار یدی میکنند و مدرک تحصیلی آکادمیک هم ندارند فعالیتهای سنگینی را در حوزه های مختلف انجام میدهند. این بخش در واقع بازوهای تولید هستند. حالا اگر فعالیتهای این دسته نادیده گرفته شود یا به نوعی غرور و وجهه و زندگیشان مورد خدشه قرار گیرد این افراد به تدریج از فعالیتهای بسیار مهم خود فاصله میگیرند و به دلال تبدیل میشوند.
حسین افراسیابی، استاد دانشگاه و روانشناس دراین باره میگوید: اولین گام، ورود به مباحث روانشناختی است؛ یعنی رسانه ها باید روی ابعاد روانی این ماجرا کار کنند.
امروز تصمیم گیری بر اساس احساسات و هیجانات مقطعی، مبنای بسیاری از رفتارهای اجتماعی و فرهنگی شده است. وزارت علوم و سایر مراکز و نهادهای مرتبط باید برای تب دکترازدگی در جامعه، برنامه داشته باشند و مردم را آگاه کنند.
وزارت علوم برای مبارزه با این فرهنگ غلط که درس میخوانیم تا کار نکنیم و پشت میز نشین باشیم، چه اقدامی کرده است؟

چرا دست دانشگاهها باز گذاشته شده است که هر طور دلشان میخواهد، با آهنگ مدرک بالاتر، خانواده ها را سرکیسه کنند و هیچ مسئولیتی برای ارزش آن مدرک و اشتغال فارغ التحصیلان نداشته باشند؟

جوانی که مدرک دکترا میگیرد، توقعات بیشتری از نظر اشتغال و عزت اجتماعی دارد و جامعه از اینگونه افراد، توقع سواد علمی و تخصص عالی دارد؛ آیا با افزایش بی رویه ظرفیت پذیرش دانشجوی دکترا، به عوارض فرهنگی و رفتاری و ایجاد الگوهای منفی علمی و اجتماعی اندیشیده شده است؟ بهتر است با محور قرار دادن اشتغال، رشد تحصیلات را در راستای آن قرار دهیم.



منابع : فرارو / بوئین نیوز / خبرگزاری مهر