تبیان، دستیار زندگی
می گویند انسان، مدنی بالطبع است، یعنی ذاتا اجتماعی است و نمی تواند خارج از اجتماع دیگر انسان ها زندگی کند، انسان مجبور است با دیگران زندگی کند. فارغ از درستی و نادرستی این باور، یک چیز انکارناپذیر است: زندگی اغلب ما انسان ها، در طول تاریخ، اجتماعی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آدمای پولکی، فکرای الکی

می‌گویند انسان، مدنی بالطبع است، یعنی ذاتا اجتماعی است و نمی‌تواند خارج از اجتماع دیگر انسان‌ها زندگی کند، انسان مجبور است با دیگران زندگی کند. فارغ از درستی و نادرستی این باور، یک چیز انکارناپذیر است: زندگی اغلب ما انسان ها، در طول تاریخ، اجتماعی است.

بخش اجتماعی تبیان
ثروتمند


می‌گویند انسان، مدنی بالطبع است، یعنی ذاتا اجتماعی است و نمی‌تواند خارج از اجتماع دیگر انسان‌ها زندگی کند، انسان مجبور است با دیگران زندگی کند. فارغ از درستی و نادرستی این باور، یک چیز انکارناپذیر است: زندگی اغلب ما انسان ها، در طول تاریخ، اجتماعی است. اجتماعی زیستن محاسن بسیاری دارد، از جمله این‌که انسان‌ها در اجتماع انسانی احساس امنیت بیشتری می‌کنند.
 
اجتماع انسانی، بسیاری از مسائل را از قبل برای اعضای خود حل کرده است. هر اجتماع برای امنیت اعضای خود، قواعد و قوانینی وضع می کند و کسانی که از این قواعد سرپیچی کنند، مستحق مجازات تلقی می شوند.
از سوی دیگر، اجتماع در برابر خشونت های طبیعت نیز برای اعضای خود تدابیری می اندیشد. حیوانات وحشی در اجتماع انسانی جایی ندارند و در صورتی که احیانا یکی از آنها وارد شهر شود، توسط ماموران کشته یا از شهر بیرون برده می شود. بنابراین اجتماع انسانی مزایای بسیاری برای اعضای خود دارد.
پول درآوردن، یک مساله اجتماعی
اما از سوی دیگر، اجتماع بسیاری از مسائل را که فرد بیرون از اجتماع با آنها سر و کاری ندارد، برای او ایجاد می کند. اگر ما در جنگل زندگی می کردیم، بسیاری از مسائلی که امروز با آنها دست و پنجه نرم می کنیم، برایمان بی معنا بود. یکی از مهم ترین این مسائل، پول درآوردن است.

کسی که سعی دارد نگرانی مالی را از زندگی خود حذف کند، ناخودآگاهانه انگیزه حرکت و کار و کوشش را نیز از خود گرفته است و در نتیجه خود و اطرافیانش را به کاهلی و انفعال کشانده است.

در جامعه بشری، برای هر چیز باید پول خرج کرد. برای داشتن سرپناه، یا باید خانه بخری یا دست کم از پس اجاره بها برآیی. باید برای نان شب پول بدهی. برای این که خود را از سرما و گرما محفوظ کنی، باید پول خرج کنی... از سوی دیگر به نظر می رسد پول، پاسخ همه مشکلات است، چراکه اجتماع انسانی، همه اختلافاتی را که در جنگل با زور حل می شد، با پول حل می کند. پول پاسخگوی نیازهای متعددی است. بنابراین گویی اجتماع، مسائل ما را به یک مساله تبدیل می کند: چگونه پول درآورم؟ پس مساله اصلی یک انسان مدنی، پول است و نگرانی مالی، محور نگرانی های انسان درون شهر است، اما با این مساله باید چه کرد؟ این مساله از آن دست مسائلی است که براحتی دست از سر انسان برنمی دارد، حتی کسانی که ثروت بسیار زیادی را به دست می آورند نیز از این مساله رهایی ندارند؛ بلکه به ناچار به مساله چگونگی حفظ یا افزایش این ثروت می اندیشند. گویی باید با آن زیست، اما چگونه باید با این مساله زندگی کنیم؟
حذف نگرانی مالی
در برابر این مساله، افراد راه های مختلفی را انتخاب می کنند. برخی سعی دارند مساله را حذف کنند. آنها اهمیت پول را انکار می کنند و سعی دارند به این وسیله، نگرانی های مالی را نگرانی های اصیلی ندانند. از این جهت از ادبیات و عرفان و... نیز بهره مخصوص به خود را می برند، و با گفتن «همان کس که دندان دهد نان دهد» سعی دارند نگرانی های اقتصادی یک پدر برای آینده فرزندانش را نگرانی هایی ابلهانه جلوه دهند. اما آیا چنین دیدگاهی موجه است؟ آیا واقعا می توان با کمک گرفتن از باورهای دینی و عرفانی، نگرانی مالی را از زندگی حذف کرد؟ آیا اساسا چنین تکیه ای به باورهای دینی، برای حذف نگرانی های مالی، گونه ای تفسیر به رای عقاید دینی نیست؟

نگرانی مالی، اگر قرار است انگیزه زندگی کردن را از انسان بگیرد، و انسان را به موجودی منفعل تر از حیوان فروبکاهد، فکر و اندیشه ای مطلوب نیست. هر چند این نوع مرام، بهتر از مرام کسی است که بدون آینده نگری زندگی می کند، ولی شرایط ایده آل این است که نگرانی مالی، ما را به پویایی بیشتر برای ایجاد آینده ای بهتر برای خود، خانواده مان و دیگر انسان ها متمایل کند.

شاید روایاتی چون «من لا معاش له، لا معاد له» و سفارش های مکرر به کار کردن و مسئولیت پذیری نسبت به مسائل مختلف مالی درون خانواده و اجتماع، دلیل کافی ای باشد برای این که بپذیریم حذف کامل نگرانی های مالی، در فهرست کارکردهای موردنظر دین نیست. کسی که سعی دارد نگرانی مالی را از زندگی خود حذف کند، ناخودآگاهانه انگیزه حرکت و کار و کوشش را نیز از خود گرفته است و در نتیجه خود و اطرافیانش را به کاهلی و انفعال کشانده است.
مسلم است دینی که انسان ها را به تلاش و کوشش و کار کردن تشویق می کند نمی تواند از پیامد حذف نگرانی های مالی به واسطه باورهای شبه عرفانی حمایت کند. بلکه دین سعی دارد به فعالیت ها و کوشش های انسان جهت مناسبی بدهد و البته انسان را برای مقابله با مشکلات آماده کند.
پیامدهای متناقض نگرانی مالی
می گویند جامعه ما روبه پیر شدن است، چرا که خانواده های جوان چندان تمایلی به بچه دار شدن نشان نمی دهند. خود این خانواده ها یکی از مهم ترین علل استقبال نکردن از فرزندآوری را نگرانی های مالی نسبت به آینده فرزندان می دانند، چرا که بر این باورند نیازهای انسان ها روبه فزونی است، ولی با درآمدهای اندک ما، افق چندان مناسبی پیش روی آینده یک کودک از جهت تامین این نیازها نمی بینیم. این سخن تا حدی درست است، اما آیا نگرانی مالی بناست ما را از کار و تلاش باز دارد، و ادامه نسل را ـ که بهترین نشانه برای تداوم زندگی است ـ در نطفه خفه کند و یا این که بالعکس، خون تلاش و کوشش را در رگ های زندگی به حرکت وادارد؟
نگرانی مالی، اگر قرار است انگیزه زندگی کردن را از انسان بگیرد، و انسان را به موجودی منفعل تر از حیوان فروبکاهد، فکر و اندیشه ای مطلوب نیست. هر چند این نوع مرام، بهتر از مرام کسی است که بدون آینده نگری زندگی می کند، ولی شرایط ایده آل این است که نگرانی مالی، ما را به پویایی بیشتر برای ایجاد آینده ای بهتر برای خود، خانواده مان و دیگر انسان ها متمایل کند. انسان های بسیاری در طول تاریخ نشان داده اند که این نوع سبک زندگی امکان پذیر است، انسان هایی که با جدی گرفتن نگرانی های مالی و مشکلات حیات بشر، با یک ابداع و اختراع زندگی خود و خانواده شان و حتی کل انسان های آینده را متحول کردند.


منبع : جام جم