تبیان، دستیار زندگی
عباس رافعی که بیشتر به عنوان فیلمساز شناخته می شود، سال ها پیش به عنوان عکاس در عملیات مرصاد حضور داشته و فیلمنامه ای به نام سفر بی بازگشت درباره این عملیات نوشته که سال 72 در قالب یک کتاب منتشر شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به‌خط‌کش‌های مدارس هم رحم نکردند

عباس رافعی، کارگردان سینما و نویسنده کتاب « سفر بی‌بازگشت» از عملیات مرصاد می‌گوید:


عباس رافعی که بیشتر به عنوان فیلمساز شناخته می‌شود، سال‌ها پیش به عنوان عکاس در عملیات مرصاد حضور داشته و فیلمنامه‌ای به نام سفر بی‌بازگشت درباره این عملیات نوشته که سال 72 در قالب یک کتاب منتشر شد.

عباس رافعی

به مناسبت سالروز عملیات مرصاد با او گفت وگویی انجام داده ایم تا از چگونگی نگارش فیلمنامه ای بپرسیم که به پیشنهاد شهید سیدمرتضی آوینی نوشته شد و این که چرا پس از گذشت 22 سال این فیلمنامه هنوز خاک می خورد و حتی تجدیدچاپ نشده است. عباس رافعی متولد سال 1341 در شهر شیراز است. او نخستین فیلم بلند داستانی اش را به نام راز مینا سال 1374 ساخت. فصل فراموشی فریبا (۱۳۹۲)، آزادراه (۱۳۸۹)، کیمیا و خاک (۱۳۸۷) از دیگر فیلم های این کارگردان به شمار می آید. رافعی این روزها منتظر اکران تازه ترین فیلمش، آوازهای سرزمین من است؛ فیلمی که در آن به گروه تروریستی داعش می پردازد. کتاب سفر بی بازگشت در 79 صفحه سال 1372 از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است.

چه شد به فکر نگارش فیلمنامه سفر بی بازگشت افتادید؟

در زمان عملیات مرصاد به عنوان عکاس به مناطق جنگی رفتم و از مناطقی چون سر پل ذهاب، قصر شیرین و منطقه ای که عملیات در آن رخ داده بود عکاسی کردم. پس از چند سال، شهید مرتضی آوینی خاطره ای از علی میلانی، خلبان یک بالگرد برای من تعریف کرد. بالگرد این خلبان در عملیات مرصاد سقوط می کند برای حفظ جانش در یک درخت بلوط مخفی می شود. شهید آوینی از من خواست این خاطره را در قالب فیلمنامه بنویسم. خلبان را پیدا کردم و او خاطراتش را برای من گفت، این که در آن درخت چه بر سرش گذشت و به عنوان ناظری که در آن عملیات شرکت کرده بود و از شکست و عقب نشینی نیروهای منافقین برایم گفت. اتفاقا او خاطراتش را در قالب یک کتاب با نام درخت بلوط چاپ کرده است. به هر روی، در این فیلمنامه اتفاقاتی مانند زمینگیرشدن منافقین، عقب نشینی آنها و پیوستن برخی از آنها به جمهوری اسلامی مورد اشاره قرار گرفته است.

یعنی این فیلمنامه تنها روایت خاطرات علی میلانی است و شما خاطرات خود را از این عملیات در آن وارد نکرده اید؟

سفر بی بازگشت، فیلمنامه ای مستندنماست و در آن تلاش شده وقایع آن گونه که رخ داده، در قالب یک فیلم داستانی به تصویر کشیده شود و کمتر از تخیل و داستان پردازی نویسنده استفاده شده ولی مشاهدات من نیز در نگارش آن موثر بود. من در میانه این عملیات به منطقه رفتم و شاهد صحنه هایی از خشونت و عقده گشایی کسانی بودم که هیچ تعلق خاطری به این سرزمین ندارند. آنها علاوه بر به شهادت رساندن ساکنان گویا با آجر و در و دیوار هم دشمنی داشتند. درمانگاهی را دیدم و از آن عکس گرفتم که منافقین به جان وسایل پزشکی و بهداشتی آن افتاده و آن را نابود کرده بودند. حتی به تجهیزات بیمارستان اسلام آباد غرب نیز رحم نکرده بودند. خط کش های مدارس را شکسته بودند. مانند دزدی که نمی تواند وسایل خانه ای را با خود ببرد و شروع به تخریب وسایل آن خانه می کند. جدا از کشتار مردم و حتی همرزمان خودشان که برای شناسایی نشدن آنها چهره شان را با موادی سوزانده بودند، این اتفاقات برای من خیلی عجیب بود. زمانی که با آقای میلانی صحبت می کردم مشاهدات خودم را با او در میان می گذاشتم تا تصویر کاملی از سفر بی بازگشت منافقین به تصویر بکشیم. علاوه بر گفت وگو با آقای میلانی، با مرتضی سرهنگی و دوستان دیگری که در این عملیات حضور داشتند نیز گفت وگو کردم.

چرا فیلمنامه تاکنون به فیلم تبدیل نشده است؟

یکی از دلایل من برای نوشتن فیلمنامه این دغدغه بود که چرا متولیان فرهنگی ما به عملیات مرصاد توجه خاصی نمی کنند و در ادبیات نمایشی و داستانی و سینمای ما هیچ گونه کالبدشکافی در رابطه با این راز سر به مهر نوشته یا ساخته نشده است. همان زمان آقای شهریار بحرانی برای ساختن این فیلم پیشقدم شد و بعد دیگران، ولی به علت های نامعلومی که برای ما هم عجیب است، این فیلم ساخته نشد؛ نه تنها این فیلم بلکه طرح های دیگری که به عملیات مرصاد می پرداخت نیز به آرشیو فرستاده می شد.

وقتی ما فیلمی درباره گذشته می سازیم برای عبرت تاریخی است. ساختن فیلم درباره عملیات مرصاد برای امروز ما کاربرد دارد که اگر ما را به حمله نظامی تهدید می کنند، نترسیم

در حالی که این افراد همچنان از دشمنی و کینه توزی با ملت ایران دست برنمی دارند و چند روز پیش در مخالفت با توافق هسته ای در غرب تظاهرات کردند، نمی دانم چرا مسئولان فرهنگی ما تلاش نمی کنند دست اینها را در فیلم ها و رمان ها برملا کنند. متأسفانه حافظه تاریخی مردم ما کوتاه است و زود از بین می رود. ما مسئولیم عقبه این افراد را برملا کنیم و آنچه را که بر سر ایران رفت، برای نسل های بعدی که هیچ خاطره و تصوری از منافقین ندارند، بازآفرینی کنیم.

به نظر شما چه چیزی سبب شده در سینما و ادبیات داستانی کمتر به این موضوع پرداخته شود؟ آیا چنین تصوری در ذهن مسئولان ما وجود دارد که با نپرداختن به منافقین و پاک شدن این افراد از ذهن جامعه، این گروهک از عرصه روزگار نیز محو می شود؟

در این زمینه ترسی میان برخی هنرمندان ما وجود دارد که نکند با پرداختن به این موضوع زمانی که در جشنواره های خارجی شرکت می کنند و در خارج از کشور حضور می یابند، مشکلی برای آنها پیش بیاید. علاوه بر عملیات مرصاد ما در جنگ تحمیلی نیز از منافقین به عنوان ستون پنجم ضربه خوردیم. در حال حاضر آنها شبکه رادیویی، مجله و شبکه تلویزیونی دارند که از ماهواره قابل دسترسی است. زمانی که فرزند نوجوان ما که هیچ ذهنیتی از این گروهک و تاریخ آنها ندارد با شبکه آنها روبه رو می شود، چگونه می تواند درباره آنها قضاوت کند؟ از این منظر، ما باید در برابر این گروهک که تلاش تبلیغاتی خود را در دنیای رسانه ای و مجازی دارد، واکنش نشان دهیم تا نسل جدید از آنچه بر سرزمین ما رفت، آگاه باشد. برخی تجهیزات منافقین در عملیات مرصاد توسط آمریکا تأمین شده بود. اگر این مسائل در کتاب ها و فیلم های ما مستند شده بود، مذاکره کنندگان ما می توانستند در مذاکرات به این شواهد استناد کنند و به آمریکایی ها بگویند، شما که ما را به حمله نظامی تهدید می کنید، مگر آن زمان با تجهیزات نظامی تان در کشور ما حضور نیافتید و شکست نخوردید که امروز می گویید گزینه نظامی همچنان روی میز است؟! اما ما این مسائل را به فراموشی سپردیم و اکنون دستمان خالی است.

من از مدیران رسانه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حتی معاونت های فرهنگی سپاه و ارتش سوال دارم که چرا تلاش نکردند در زمینه عملیات مرصاد فیلم داستانی یا مستند بسازند. وقتی ما فیلمی درباره گذشته می سازیم برای عبرت تاریخی است. ساختن فیلم درباره عملیات مرصاد برای امروز ما کاربرد دارد که اگر ما را به حمله نظامی تهدید می کنند، نترسیم.

آیا برای تجدید چاپ این کتاب یا ساختن فیلمی در این زمینه اقدام کرده اید؟

من اقدامی در این زمینه نکردم؛ چرا که امتیاز انتشار این کتاب در اختیار حوزه هنری است و من هم تجدیدچاپ آن را پیگیری نکردم چراکه گمان می کنم مسیری که حوزه هنری این روزها دنبال می کند با اهدافی که در این کتاب وجود دارد و اندیشه هایی که در ذهن امثال شهید آوینی بود، تفاوت دارد.

عکس هایتان از عملیات مرصاد را منتشر کرده اید؟

تصمیم داشتم این عکس ها را در کتابی جداگانه چاپ کنم، اما متاسفانه چون به عنوان عکاس شناخته شده نبودم این اتفاق نیفتاد، حتی هیچ عکسی از آن مناطق در کتاب سفر بی بازگشت چاپ نشد.

آیا قصد ندارید کتاب دیگری درباره عملیات مرصاد را منتشر کنید یا دراین زمینه فیلم بسازید؟

اگر فیلمنامه سفر بی بازگشت به فیلم تبدیل شده بود، این انگیزه برای من به وجود می آمد تا به بخش انسانی این ماجرا بپردازم و از افرادی بگویم که فریب خورده و با تصورات واهی از اروپا برای حمله به سرزمین ما آورده شده بودند؛ افراد گمراهی که توسط سرکردگان منافقین در خط مقدم قرار داده شدند و خود این سرکردگان برای حفظ جانشان پشت آنها پناه گرفتند. دقیقا کاری که این روزها داعش انجام می دهد و افرادی را از سراسر دنیا جمع می کند و به کام مرگ می فرستد، اما وقتی اولین قدم با بی مهری مواجه می شود، نیرویی برای برداشتن قدم های بعدی باقی نمی ماند.

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: جام جم/کمیل انتظاری