تبیان، دستیار زندگی
سیاحتی در شعر گرم خوزستان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر و شط، جرعه‌هایی برای عطش

سیاحتی در شعر گرم خوزستان

بخش ادبیات تبیان
شعر  خوزستان

ادبیات تطبیقی اصول خاصی دارد و شامل حوزه‌های ویژه‌ای مثل تطابق ساختاری، تطابق زبانی و ریشه‌شناسی زبانی وتطابق مضمونی می‌شود. گاهی شاعرانی مانند گوته، خود اعتراف می‌کنند که از شعر دیگران مثل حافظ تأثیر پذیرفته‌اند، بنابراین استفاده از ادبیات تطبیقی در مورد آنها موجه است. گاهی نیز ساختار و مضمون دو شاعر از دو کشور مختلف چنان به هم شباهت دارد که در همان نگاه اول می‌توان اشتراکات بسیاری میان آن دو یافت و بررسی دقیقی به دست داد. با این حال این فرآیند، استثنایی نیز دارد و آن زمانی است که مسئول صفحه تفنگش را روی شقیقه‌ شما می‌گذارد و آن وقت است که حاضر خواهید بود هر شاعر با ربط و بی‌ربطی را با هر شاعر با ربط و بی‌ربط دیگری مرتبط کنید! اما اگر نگاه خود را کمی تغییر دهیم و خوانش‌هایی را که فیلسوفان هرمنوتیک مدرن در عرصه‌ نقد ادبی مطرح کرده‌اند قبول کنیم، چندان کار نادرستی نخواهد بود که حتی شعر شاعرانی را که به ظاهر چندان با هم هماهنگی ندارند با هم تطبیق دهیم. تنها مسأله‌ مهم این است که در پایان از بررسی خود چه نتایجی خواهیم گرفت و چنین بررسی‌هایی می‌توانند ماده‌ خامی باشند برای تحقیق دقیق‌تر در این عرصه.

چهار‌دهه حضور پررنگ در شعر ایران

شاید بتوان شعر خوزستان را در ادوار مختلف به چند‌شاخه تقسیم کرد‌:
اول. شاعران منتسب به‌جریان موسوم به «موج ناب» که با نامگذاری منوچهر آتشی در دهه‌ 50 به‌عنوان جریانی مستقل اعلام حضور کردند‌، با شاعرانی چون یار‌محمد اسد‌پور‌، سیروس رادمنش‌، حمید کریم‌پور‌، علی مقیمی‌، هرمز علی‌پور‌، سیدعلی صالحی‌، مجید فروتن و‌... گر‌چه بر سبک یا حتی جریان بودن این همگرایی‌ شعری اتفاق‌نظری نیست‌، اما حقیقت این است که چند مشخصه‌، این شاعران را در یک حلقه جای می‌دهد‌، مشخصه‌هایی چون اقلیم‌گرایی و به تبع طبیعت‌گرایی‌ بومی‌، تقویت وجه عاطفی شعر با احضار نوعی نوستالژی‌ معنایی‌، تقطیع‌ خاص و ریتم نسبتاً مشترک‌، تضاد بین جهان‌ مدرن و زندگی عشایری‌، تصاویر و تعابیر ذهنی و نوعی دیدگاه سوررئالیستی‌.
نباید ناگفته گذارد که در کنار کوشش شاعران موسوم به موج ناب‌، جریان «شعر دیگر» و حتی «شعر حجم» در شعر امروز ایران توسط عده‌ای از شاعران با جدیت پیگیری شده و پیش می‌رود و هیچ‌کدام هم یکدیگر را وامدار دیگری نمی‌دانند گر‌چه بین آنها وجوه اشتراک بسیاری هست، ‌منتها این مدرنیسم‌ ناب گاه در چالش‌های سیاسی و اجتماعی دهه‌‌ 50‌، روز بازاری خاص ‌خود ندارد برای استقبال مشتریان و مخاطبان عام و جز این‌، خود این جریان‌ها هم‌(‌سوای شعر حجم و کوشش‌های یدالله رویایی‌) به واسطه‌ قلت‌ آثار و انسداد‌ تئوریک‌، هرگز موفق نمی‌شوند که به بسط مرزهای خود نائل شوند‌.
هوشنگ چالنگی‌، احمد طاهری‌ (ا.فرجام) و حمید عرفان سه‌تن از شاعران مهم این دوره‌اند که نمی‌توان آنان را به‌طور دقیق در یکی از این جریان‌ها جای داد منتها رد‌پای آنان بخصوص در شعر شاعران مدرن خوزستان قابل‌مشاهده و درک است‌، بخصوص چالنگی که از نظر وزن ادبی با شاعران بزرگ زمانه‌اش برابری می‌کند‌. این جریان در اواخر دهه پنجاه، در فضای پرتنش سیاسی گم می‌شود و وقتی که در اواسط دهه‌‌ 60‌، فرامرز سلیمانی در پی احیای آن برمی‌آید‌، جامعه آن‌قدر‌، مسائل کلان و تازه دارد که این جریان را به عنوان‌ انتخاب‌ چندم خود هم نپذیرد‌.
نعیم موسوی‌، آرش باران‌پور‌، منصور ململی‌، فریدون فریاد‌، حمزه موسوی‌پور‌، کاظم کریمیان‌، محمد‌تقی کریمیان‌، فریدون کار‌، عظیم خلیلی‌، عدنان غریفی‌، سید‌محمود سجادی‌، مرید میرقائد‌، بتول عزیزپور‌، حیاتقلی فرخ‌‌منش‌، غلامحسین سالمی‌، مجید زمانی‌اصل‌، رستم الله‌مرادی و... از شاعران‌ دیگر این عهدند.
دوم. از اوایل دهه‌ 60 نام سید‌علی صالحی بر سر زبان‌ها می‌افتد‌، نه به این خاطر که او پرچم‌ به روایت خود «جنبش شعر گفتار» را بالا می‌برد‌، بلکه از این حیث که شعر او با خروج از زبان و بیان رسمی و فاخر شعر دهه‌‌ 40 و 50 و تزریق لحن و ریتم طبیعی ‌گفتار‌، به یکی از سفارش‌های معطل‌مانده‌ نیما پاسخ می‌دهد و این در فضای شعر تصویرگرای دهه‌ 60 یک اتفاق مهم است‌.
شعر صالحی با تلفیق این زبان تروتازه با نگاهی نئورمانتیک و تغزلی‌، نبض شعر آن دهه را در دست می‌گیرد و طبعاً‌، اقبال عام می‌یابد؛ منتها پس از مدتی‌، صالحی چندان تحت‌سلطه‌ همین لحن قرار می‌گیرد که در شعرش کمتر چیزی با بنیه این لحن استادانه می‌توان یافت و گسترشی قابل اشاره چه در زبان و چه‌اندیشه و چه ساختار شعر او اتفاق نمی‌افتد‌.
در این اوان هرمز علی‌پور همچنان مطرح است و اندک اندک از آرمان‌های «موج ناب» عدول می‌کند تا به شعری به‌روزتر و شخصی‌تر راه یابد و به مقدار زیادی هم موفق می‌شود‌. این شعر با توجه خاص به زندگی روزمره و ابعاد استعاری بخشیدن بدان‌ها به خلق فضاهایی نایل می‌شود که با وجود سادگی‌، تأمل‌پذیرند و در زبانی آرام و رام اتفاق می‌افتند. هرمز را سرِ صید نهنگانی سترگ نیست و از این سر‌، جایی که شعر او ایستاده است‌، هم خودش را راضی می‌کند و هم مخاطبانش را و این جایگاهِ کوچکی نیست‌.
سوم. با آغاز دهه هفتاد‌، شعر امروز ایران وارد مرحله‌ای تازه می‌شود و یکی از مهم‌ترین جریان‌های شعری پس از انقلاب رقم می‌خورد‌. گر‌چه دراین دهه‌، «‌شعر دهه‌ 70» نبض روزگار را در دست دارد‌، اما می‌توان به دو جریان دیگر هم اشاره داشت که برآیند بنیه ادبی عهد خود هستند‌، اول ادامه‌‌ شعر تصویرگرای دهه‌‌ شصت‌و‌دوم‌، جریان موسوم به  رضا براهنی و شاگردانش‌. از میان شخصیت‌های اصلی شعر دهه‌‌ 70، دو تن اهل خوزستان‌اند‌: بهزاد زرین‌پور و بهزاد خواجات‌. بهزاد زرین‌پور با کتاب «ای‌کاش آفتاب از چارسو بتابد» برنده‌‌ قلم زرین «گردون» می‌شود و با همان یک کتاب نامی ماندگار پیدا می‌کند و شعر «خرمشهر و تابوت‌های بی‌در و پیکر» او هنوز که هنوز است یکی از شعرهای موفق جنگ قلمداد می‌شود و دهان به‌دهان می‌چرخد‌. اهمیت زرین‌پور در دهه‌‌ 70 بیشتر مدیون نگاه با طروات و تازه اوست و لحن‌گردانی‌ تأثیرگذار و استفاده از ادبیات سنتی برای زبان‌ورزی تجربی‌. بهزاد خواجات پیش از چاپ کتاب، با انتشار شعرهای‌اش در مطبوعات شناخته می‌شود و با اولین کتابش‌(‌چند پرنده مانده به‌مرگ‌؟‌) و سپس مجموعه شعر «جمهور» (‌به ترتیب برنده‌‌ جایزه‌‌ «پکا» و «‌کارنامه‌«‌) در روند شعر دهه‌‌ 70 و نیز طرح مباحث تئوریک در حیطه‌‌ نقد ادبی[با مقالات‌اش] ایفاگر نقش است. شمسی پورمحمدی و رضا بختیاری‌اصل از دیگر‌برندگان جایزه‌ شعر  هستند که می‌توان از آنان در تنه‌‌ شعر دهه‌ 70 یاد کرد‌. شمسی پورمحمدی با شعرهایی کمتر متوجه به بازی‌های زبانی و بیشتر سرسپرده به مفاهیم نوستالژیک و بختیاری اصل برعکس آن دیگری‌، با درک فضاها و مسائل تازه در شعر این دهه و با زبانی پرچالش و متنوع‌، خواندنی و دیدنی نشان می‌دهند. آذر کیانی هم یکی از شاعران  مطرح دهه‌‌ 70 است در این برهه با آثاری که در تمام وجوه خود خواهان‌ «دیگرشدگی» است به نوآوری‌های این دهه در‌می‌گشاید‌. در این مقطع‌، قاسم آهنین‌جان یک  گراست و مسعود امینی با وجود کارهای متفرقه‌‌ دیگر نظیر چاپ کتاب مهم  (‌مصاحبه با شاعران مطرح دهه‌‌ 70) و روزنامه‌نگاری و‌... بر شعر خود آن قدر مراقبه ندارد که بتواند با قطاری که به راه افتاده همراه شود‌. پرویز حسینی و علیشاه مولوی نیز با وجود حضور مستمر در مطبوعات‌، روند کارشان بیشتر به‌همین حیطه مربوط است و کمتر به‌عنوان شاعرانی با مولفه‌های شخصی شناخته می‌شوند‌. محمود نائل با وجود قلت اشعار و کتاب‌، در این مقطع قطبی فکری و عاطفی برای شاعران استان محسوب شده و با برپایی انجمن‌ها و همایش‌های شعری به ارتقای شعر استان کمک می‌کند‌. در شعر دهه‌‌ 70 می‌توان از دیگرشاعران خوزستانی هم نام برد‌: قیصر امین‌پور، رضا بختیاری‌اصل‌، صادق کریمی‌، فرامرز سه‌دهی‌، عزت قاسمی‌، رضا حامی‌پور‌، محمد‌رضا آراینفر‌، میترا سرانی‌اصل‌، داریوش اسدی‌کیارس‌، مجید روانجو‌، عباس عبادی و‌...
چهارم. در دهه‌‌ 80 وضعیت شعر امروز ایران‌، ‌گر‌چه‌ همپای بافت اجتماعی خود دچار تحولی قابل اشاره نیست و بناچار از درون‌کشی جریان‌های پیش از خود تغذیه می‌کند اما بدیهی است که این درون‌کشی‌، شکل تقلیدِ صرف نداشته باشد و به تغییر رویکردها روی خوش نشان بدهد‌. در این دوره زبان‌ورزی شعر دهه‌‌ 70 به‌نوعی آرامش زبانی منجر می‌شود اما مکانیسم آن را در خود حفظ می‌کند‌، ارتباط با مخاطب مورد‌نظر قرار می‌گیرد و بر مسائل اجتماعی درنگ بیشتری می‌شود‌، منتها با همان شگرد دهه‌‌ 70 یعنی تدوین موقعیت‌های روزمره در بافتی شخصی و شاعرانه‌. روح‌ گم شده‌‌ تغزل هم انگار که تجدید حضور کرده و همین نکته‌، شعر دهه‌‌ 80 را عاطفی‌تر جلوه می‌دهد‌. در این عهد ما با جریانی موسوم به  مواجهیم که طبعاً وجه سبکی ندارد و بیشتر یک آلترناتیو در برابر جریان‌های آوانگارد است‌، شعر ساده به زعم تئوریسین‌های آن یعنی  و البته این فهمیدگی اگر حامل‌ ژن‌های تجربی و زیباشناختی و ایدئولوگ نباشد‌، اصلاً چیست‌؟ شاعران خوزستان در این دوره پرکارترند و این شاید به دلیل گسترش رسانه‌های ارتباطی هم باشد‌. شاعرانی چون‌: کوروش کرم‌پور، علیرضا شکرریز، ارمغان بهداروند‌، مهدی مرادی‌، افسانه نجومی‌، محمد هدایت، مهدی مهراد‌، بهروز جلالی‌، محسن بوالحسنی‌، عبدالرحیم سعیدی‌راد‌، علی یاری‌، سریا داوودی‌حموله‌، امید حلالی‌، فرزاد آبادی‌، علی فتحی‌مقدم و‌...

 متفاوت از دهه‌های قبل، در دهه‌90
شعر جوان خوزستان‌، اکنون میزان با جریان‌های زنده‌‌ شعر این‌دهه پیش می‌رود و به‌نظر می‌رسد که بیش از ماجراجویی‌های زبانی‌، دل به تعمیق و بسط مرزهای معنایی بسته است و این نکته‌‌ مثبتی‌است چرا‌که بی‌شک هر‌تحول و تغییر زبانی باید از وجوه معناشناختی آغاز کند و ضرورت‌ نگاه‌ تازه، به لزوم‌ زبان‌ تازه منجر می‌شود‌. از این منظر‌، تصنعی که در یکی، دو‌دهه‌‌ قبل در شعر بعضی از شاعران جوان‌تر این‌خطه به‌چشم می‌خورد‌(‌و شاید کوششی بود برای هم‌کیشی با جریان‌های زبانگر)‌، جای خود را نه به‌سکون‌، که به طمأنینه‌‌ زبانی داده است یعنی از تمام آن تجارب سود می‌جوید، بی‌آنکه در آن استحاله پیدا کند و این برآیند‌ درک‌ صحیح از تحولات‌ ‌زبانی است‌.
شعر جوان خوزستان دیگر نه تریبونی است برای واگویه‌های عریان‌ اجتماعی و نه زبان‌بازی‌های مستعمل‌ بی‌محمل‌؛ این شعر بر آن است که تمام عناصر خود را از نگاه‌ منفردش پی بریزد و این وارستگی از کلان سبک‌های پیش از خود‌، گر‌چه برای عده‌ای خالی از مخاطره نبوده‌، اما عده‌‌ دیگری را به‌ضرورت‌ مستقل‌نویسی متوجه کرده است‌؛ منتها باید در‌نظر داشت که تنها با تقویت بنیه‌‌ فلسفی و اندیشگی‌است که می‌توان با درک تازه به‌تازه نسبت به زندگی و هستی‌، به خلق جریان‌های نو به‌نو امید داشت و اگر قصد آسیب‌شناسی در میان باشد‌، بخشی از شعر جوان خوزستان با تسهیل امکان چاپ و عرضه‌‌ آثار‌(‌در فضای نشر و فضای مجازی‌) به معضلی گرفتار آمده که شعرجوان امروز بدان مبتلاست‌: شعرهای ! در حالی که نویسندگی یک روند‌ تخمیری در جان و اندیشه است و بی‌مراقبه‌های فکری و عاطفی صورت نمی‌بندد‌.
‌در دهه‌‌ اخیر‌، جز شاعران زبانزد پیشین نام چند شاعر جوان‌تر بیش از دیگران بر‌زبان بوده و لابد این به‌واسطه‌‌ کیفیت شعر آنهاست و عدم انقطاع آنان از صیرورت‌ شعر امروز‌، کسانی چون کوروش کرم‌پور‌، افسانه نجومی‌، علی یاری‌، بهمن ساکی‌، ارمغان بهداروند و‌... در بررسی شعر این افراد چیزی که مشترک به‌نظر رسیده و وجه ممتاز به‌نظر می‌آید‌، تلفیق شگردهای زبانی و تعمیق معناشناختی و در عین حال توجه‌ موثر نسبت به مسائل پیرامون شاعر است‌، چه مسائل عینی‌(اتفاقات اجتماعی‌) و چه مسائل ذهنی‌(‌شوریدگی‌های انسان معاصر‌)‌. تا پیش از این شعر امروز ایران به یکی از این دو انتخاب‌(‌شعر اجتماعی‌- شعر آوانگارد و تجریدی‌) پایبند بود و این دو ماهیتاً نمی‌توانستند با هم از در‌ آشتی درآیند‌، اما از پس‌ دهه‌‌ 70 این اتفاق سرانجام رقم خورد و این امکان‌سازی بناچار‌، دریچه‌های تازه‌ای بر شعر امروز ایران گشود و بخشِ فعال شعر امروزِ خوزستان با درک این مسأله به شعری دست‌یافته که در عین انفرادِ نگاه و زبان‌، به اتفاقات اجتماعی بی‌اعتنا نیست و این نقطه‌‌ عطفی‌است که شعر این دوستان را موجه‌تر و برجسته‌تر نشان می‌دهد‌.
کوروش کرم‌پور با تلفیق لحن و عناصر بومی شهرش‌(‌آبادان‌) و نوعی تفکر اجتماعی - فلسفی، نامی است قابل تأمل‌؛ همچنین افسانه نجومی با شعری ساختارشکن و تکثرگرا و نیز علی یاری و بهمن ساکی و ارمغان بهداروند با شعرهایی نوستالژیک و زبانی پرتلاش‌، اما آرام و با وقار و تأملات هستی‌شناختی‌، همواره نام‌هایی هستند که باید بر آنها مکث کرد.

 در سنگر مقدم جنگ هشت‌ساله
اما نمی‌توان از شعر خوزستان گفت و به بازتاب جنگ اشاره‌ای نداشت‌...... از بدو امر شاعران خوزستان در رویارویی مستقیم با این هنگامه سترگ قرار گرفتند و نسبت بدان واکنش نشان دادند. البته بدیهی است که این واکنش‌ها در ابتدا چندان عمیق نبود و کم کم شاعران با درکی والاتر نسبت به زوایای مختلف جنگ، شهادت، خاطرات تلخ و شیرین آن و پایداری مردمان، قلم چرخاندند و هر یک به فراخور خود، گوشه‌ای از این کارزارِ شگفت را به تصویر کشیدند؛ البته شعر جنگ بیشتر در قالب‌های سنتی، بود و نمود یافت و کمتر به شعرهای نیمایی و سپید روی خوش نشان داد شاید بدین سبب که وزن و ریتم شعر سنتی برای شعرهای تهییجی و حماسی، قالبی به قاعده‌تر و عام‌تر به نظر می‌رسد. معروف ترین شاعران « دفاع مقدس» در این عهد عبارتند از: آرش باران‌پور، اکبر بهداروند، قیصر امین‌پور، یوسفعلی میرشکاک، محمد شیدای دزفولی، سلیمان هرمزی، هرمز فرهادی بابادی، صالح عطارزاده، فریدون فریاد، حسین مهرآذین، محمد بقالان، فریدون کربلی، پرویز حسینی، حبیب‌الله بهرامی شهنی، مجید زمانی اصل، محمدعلی محمدی، حمدالله رجایی بهبهانی، عبدالرحیم سعیدی‌راد، پروانه نجاتی، بهمن ساکی و‌...
از این میان قیصر امین‌پور نامی شایع‌تر و معروف‌تر به‌حساب می‌آید‌؛ آن هم بی‌شک به‌واسطه‌‌ گشایش دریچه‌های تازه‌ای که در این نوع شعری بدواً مغفول مانده بود یعنی سویه‌های رمانتیک و انفسی جنگ‌، به‌عبارت دیگر امین‌پور با تلفیق فضاهای حماسی و تغزلی، مفهوم جنگ و ایستادگی را رنگ تازه‌ای می‌بخشد و این در زمان خود راهی بدیع است‌.
شعر امروز خوزستان با کثرت شاعرانش‌، همواره محملی بوده برای بازتاب کابوس‌ها و رویاهای زمینی که در هُرمِ آفتاب‌، برای بهروزی تلاش می‌کند و عصاره‌‌ آن را به شعر می‌چکاند‌. شعری از این دست گران‌، از این دست پر زندگی‌، همواره یادگاری ا‌ست در دل‌ تاریخ‌، تا آیندگان بدانند که نفس‌هایی که این خاک‌ تفته کشیده‌، کم از آرزوهای رودهایش ندارد که هنوز کارون و کرخه را هم شعر در خیال است و هم شاعرانی که از آینده می‌رسند‌.


منبع: ایران