تبیان، دستیار زندگی

دردسرهای معشوق بودن

معشوق بودن آرزوی خیلی‌هاست. مخصوصا آنها که تجربه نکرده‌اند. اما شاید عده‌ای هم باشند که وقتی آن را چشیدند از شیرینی زیادش زده شده‌اند و به این نتیجه رسیدند که ای کاش به جای اینکه معشوق کسی بودند محبوب می‌بودند. عاشق بیچاره به همان اندازه که عشق دارد توقع هم پیدا می‌کند. عاشقی انسان را فقط کور و کر نمی‌کند. بی‌منطق و خودخواه هم می‌کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دردسرهای عشق، معشوق، شیرینی عشق، محبوب بودن،
بین معشوق بودن و محبوب بودن فرق بسیار است. همان تفاوت دیرینه ی عشق و دوست داشتن.  عاشق کسی است که تمام لحظه هایش به یاد معشوق می گذرد. کمابیش حوصله ی کسی جز معشوق خود را ندارد. دنیا برای او خلاصه شده روی یک نفر.

 

همه چیز به همان یک نفر بستگی دارد. اگر او هست تمام کیف ها و خوشیهای دنیا هم هست. همه چیز و همه جا زیباست. اگر او نیست، یا هست و سر یاری ندارد، دنیا جهنم است. هیچ چیز زیبا نیست. هیچ کس آرامش بخش نیست. زندگی سخت است. در فراق عشق برای عاشق چاره ای نمی ماند جز تخیل کردن. چرا که او به هر حال باید در کنار عشقش باشد اگر در عالم واقع نشد  به ناچار ه عالم خیال پناه می برد. و به راستی اگر این پناهگاه نبود عاشقها باید می مردند.

چیزی که درد سر ساز می شود توقعات عاشق است. عاشق بیچاره به همان اندازه که عشق دارد توقع هم پیدا می کند. عاشقی انسان را فقط کور و کر نمی کند. بی منطق و خودخواه هم می کند. عاشق در قید و بند هیچ قانون و منطقی باقی نمی ماند. او معشوق را می خواهد فقط برای خودش. انتظار دارد همانطور که خودش، خویشتن را در انحصار معشوق قرار داده، معشوق نیز خود را برای عاشق محصور کند. به همین جهت اگر تسلط و راهی به سمت معشوق پیدا کند او را آزار خواهد داد. از هر نوع رفتاری که نشان از دیگر خواهی معشوق، یا بی توجهی او داشته باشد می رنجد.

او به هر کسی که محبوب معشوقش باشد حسادت می کند حتی اگر والدین او باشند. حتی اگر فرزندان او باشند. اینکه در بعضی خانواده ها یکی از والدین به ارتباط فرزندان با والد دیگر حسادت می کند و حساسیت نشان می دهد ممکن است به همین امر برگردد. گیر دادنها و سخت گیریها و در بسیاری از موارد شکاکیت ها از همین علاقه های بی منطق و بی حساب و کتاب نشات می گیرد. علاقه هایی که شاید ریشه در عقده ها، مشکلات روحی روانی و کمبودهای عاشق دارند. او ازمعشوق خود یک قهرمان، یک اسطوره می سازد و انتظار دارد که معشوقش با آن قهرمان ذهنی اش کاملا مطابقت داشته باشد. ولی وقتی حقیقت را طور دیگری دید اذیت می کند.

علاقه‌هایی که ما در اطرافمان می‌شناسیم و آنها را با وجود صداقت و عمقشان بدون دردسر می‌یابیم، عشق نیستند، دوست داشتن‌اند. دوست داشتن همیشه یک احساس نجیب و عالی است. قانون دارد. هر کس می‌تواند از قانون آن استفاده کند و به نتیجه‌اش برسد. دوست داشتن با احسان و محبت به وجود می‌آید با قدر شناسی و ادب تداوم می‌یابد

در زندگی خانوادگی هر جا که یکی از همسران علاقه ای از جنس عشق پیدا می کند همسر دیگر علی رغم آنچه انتظار می رود در تنگا قرار می گیرد. مدام مورد کنترل و بازخواست خواهد بود. البته هر کنترل و بازخواست و اذیتی نشان از عشق ندارد اما عشق، عاشق را معمولا به سمت کنترل و تعقیب معشوق می کشاند. عشق یکی از همسران ممکن است همسر دیگر را در بند کند.

گاهی همین علاقه ی شدید منشا نفرت هم می شود و کار به جایی می کشد که در عین دوست داشتن از هم متنفر هم می‌شویم. یک نفر هم کانون عشق  می شود هم کانون خشم و نفرت. دوستش داریم بی نهایت و از دستش عصبانی هستیم که چرا آن طور که انتظار داریم رفتار نمی کند. ممکن است بعضی ها عشق را به خوب و بد یا مجازی و الهی تقسیم کنند تا بگویند خیلی از عشقها اینطور نیستند اما در واقع عشق فرق نمی‌کند تفاوتها به معشوق برمی گردد. اگر عشق ،عشق به معشوقی بی همتا و بی عیب چون خداوند باشد، نتیجه اش سراسر زیباست اما عشق به بنده های خدا که سرتا پا نقص و ضعف اند خواه ناخواه نمی تواند بدون رنج و ناراحتی باشد. بنابراین عاشق بسیار می رنجد و بدون آنکه بخواهد می رنجاند.

علاقه‌هایی که ما در اطرافمان می شناسیم و آنها را با وجود صداقت و عمقشان بدون دردسر می یابیم، عشق نیستند، دوست داشتن اند. دوست داشتن همیشه یک احساس نجیب و عالی است. قانون دارد. هر کس می تواند از قانون آن استفاده کند و به نتیجه اش برسد. دوست داشتن با احسان و محبت به وجود می آید با قدر شناسی و ادب تداوم می‌یابد و... اما عشق قانون ندارد بوقلمون صفت است. سقوط و صعود دارد. طوفانی است. همان که یک روز در صدر قلب عاشق بود بعید نیست ناگهان سقوط کند و به شدت از چشم بیفتد.

این جمله زیبا که می گوید یاد تو در دل من طوفان به پا می کند از یک حقیقت سخن می گوید که عاشق ها خوب می‌فهمند. یک حرکت معشوق، موجی از نوسانات در عاشق ایجاد می کند. اینجاست که بعضی ها می گویند من نمی‌فهمم چرا همسرم این طور رفتار می‌کند من فقط یک حرف ساده زدم او بسیار گریه کرد. قهر کرد، چنین کرد، چنان کرد... من که چیزی نگفتم...


مطالب مرتبط:

یه زن و شوهر همه چی تموم!
با من صنما، دل یک دله کن!
جهنمی برای عاشق ها  

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.