از هیچ جنایتی فروگذار نیستیم!
آخرین سفر 655
ساعت هرچه قدر به ۱۰ نزدیک میشد مسافران خود را برای سوارشدن به هواپیما آماده میکردند و کودکان به همراه والدین خود پای به هواپیمایی میگذاشتند که سفری کوتاهمدت را در پیش داشت.
هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران که قرار بود ساعت ۱۰ صبح حرکت خود به سمت دبی را طبق معمول دیگر پروازها آغاز کند، حدود ساعت ۱۰: ۱۵ صبح شروع به اوجگیری کرد و آخرین سفر این هواپیما آغاز شد.
درحالیکه هنوز ۱۰ دقیقه از حرکت این هواپیما نمیگذشت، هواپیما در ارتفاع ۱۲ هزارپا و در مکانی نزدیک تنگه هرمز بر روی آبهای نیلگون خلیجفارس قرار داشت، اما در این لحظه دیگر صدایی از مسافران این هواپیما شنیده نشد و ناگهان خون مسافران پرواز شماره ۶۵۵ خلیجفارس را رنگین کرد.
و این همان زمانی بود که هواپیمای مسافری جمهوری اسلامی ایران درحالیکه در کریدور هوایی بینالمللی و در مسیری مشخص در حال حرکت بود بهوسیله دو موشک ناو آمریکایی وینسنس، تکهتکه شد و این آغازی بود بر سفر ابدی ۲۹۰ مسافر بیگناه این هواپیما.
۲۹۰ مسافر این هواپیما شامل ۶۶ کودک زیر ۱۲ سال، ۱۷۲ مرد و ۵۲ زن بودند که ۳۶ نفر از آنها از اتباع کشورهای هندوستان، پاکستان، ایتالیا، امارات و یوگسلاوی محسوب میشدند که تمامی آنها در یکلحظه با دستور ویلیام راجرز فرمانده ناو وینسنس نیروی دریایی ایالاتمتحده آمریکا تکهتکه شدند و بر روی آبهای خلیجفارس قرار گرفتند.
سه دهه پس از پرواز
روایت عباس سلیمی نمین که در آن دوره مسئول کیهان هوایی بوده پیش روی شما است:
نزدیک به سه دهه از واقعه جنایتبار آمریکا و زدن هواپیمای مسافربری ایرانی میگذرد؛ اما همچنان عدهای حتی در داخل کشور خودمان معتقدند این اتفاق سهوی بوده و آمریکا اشتباهی بهطرف هواپیما شلیک کرده است. آیا میتوان گفت اینچنین بوده است؟
پاسخ این سوال بسیار روشن است. به لحاظ فنی و ظاهری و سرعت هواپیمای مسافربری با هواپیمای جنگنده کاملاً مشخص است و تشخیص این موضوع در رادارهای حساس نظامی نیز خیلی ساده است.
افرادی که در این زمینه کارشناس هستند، مثل خلبانها و همهکسانی که در این رشته دستی دارند بر این قضیه اذعان دارند که تشخیص این دو از هم امری ساده و پیش افتاده است.
لذا در این مسئله نمیتوان تردید کرد که آمریکاییها نهتنها اشتباه نکردهاند بلکه میخواستند با این کار نشانهای را به تهران ارسال کرده و درواقع پیامی را برای ما کاملاً روشن کنند.
چه نیازی به دادن یک پیام جنایتبار بود؟
آن زمان یعنی اواخر جنگ تحمیلی شرایطی بود که آمریکاییها عراق را ناتوانتر از ایران ارزیابی میکردند و خودشان وارد صحنه چالش ما با عراق شده بودند و اصلاً خود آمریکا با انجام یک سری کارهای نظامی کنار عراق بود.
بنابراین با توجه به فضای آن دوره آمریکا حجاب را کنار گذاشت. تا قبل از آن در جنگ کمکهای اطلاعاتی به عراق میکرد و غیرمستقیم از طریق شیوخ منطقه کمکهای مالی و تسلیحاتی بهصورت مخفیانه صورت میگرفت اما از یک مقطعی ایالاتمتحده نقاب را برداشت.
در برخی صحبتها بیانشده که ناو وینسنس فکر میکرده آن هواپیما جنگنده اف ۱۴ بوده است.
این حرف بسیار محملی است و توجیه منطقی ندارد و قابلپذیرش نیست. البته از یکجهت ما باید توجه کنیم که حتی اگر آمریکاییها اشتباه کرده باشند خب جبران اشتباه یک امر مشخصی است که آنها در این مسیر قرار نگرفتند.
آیا میتوان گفت با توجه به شرایط آن زمان این جنایت اهرم فشاری بود برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران؟
قطعاً این موضوع میتواند ازجمله عوامل فشار برای قبول قطعنامه بهحساب بیاید اما تنها عامل نمیتواند باشد. پیام آمریکا با زدن هواپیمای مسافربری این بود که واضح بگوید: «بدانید ما از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنیم.» کما اینکه قبلاً آمریکا جنایات فراوانی را مرتکب شده بود و سالها از صدام بهعنوان یک موجود جنایتپیشه علیه ایران حمایت میکرد، همان موجودی که چند سال بعد وقتی خواستند او را از بین ببرند با بهانه جنایتکار بودنش جلو رفتند.
بنابراین میخواستند بگویند ما از این مقطع مستقیم وارد تقابل با ایران خواهیم شد و از هیچ جنایتی فروگذار نخواهیم کرد؛ و با توجه به کارهای قبل امریکا برای پذیرش آتشبس نمیتوان این موضوع را بهعنوان تنها عامل شناخت. پذیرش قطعنامه موضوع مفصلی است که عوامل داخلی و خارجی زیادی دارد که باعث شد تا ما در مقام پذیرش آن قرار گیریم. فکر نمیکنید بعد از حادثه لاکربی و آنگونه فرق گذاشتن بین کشتهشدگان ایرباس و کشتهشدگان لاکربی ملت ایران بیشتر تحقیر شد؟
فقط بحث لاکربی نیست. همه پروندههایی که علیه ایران صادرشده را ببینید. مثلاً یک خانم یهودی در اسرائیل فرزندش در انفجار کشتهشده آمده ایران را بهعنوان حامی مبارزان فلسطین به دادگاه برده و شما احکامی که صادرشده بینید چگونه است. به خاطر یک شهروند یهودی آمریکایی که رفته در اسرائیل کشتهشده و اصلاً ربطی به ایران ندارد و چون ایران از آرمان و مظلومیت و مقاومت فلسطین دفاع میکند ما را بهعنوان عامل این قضیه مشخص کردند و بینید چه غرامتی تعیین کردند.
اما من در این قضیه فراتر از بحث مادی میروم. بحث مادی جبرانپذیر است اما در موردبحث معنوی اگر نایستیم منجر به تکرار این قضیه میشود که اصلاً ازنظر مادی قابل ارزیابی نیست.
حفظ چهره آمریکا منجر به این خواهد شد که در دشمنشناسی ما خلل ایجاد شود. نشناختن دشمن یعنی ضربه خوردن از دشمن و دشمنی که میتواند به ما ضربه بزند. اگر شما دشمن را بشناسید در مقاطع حساس نمیتواند به شما ضربه بزند. آنها پیادهنظامهایی هم دارند که به دلیل حسن نیتی که به غرب دارند سعی در تطهیر آن تفکر دارند.
آمریکا ادعای حقوق بشری خود را چگونه توجیه کند؟
آمریکا هیچوقت درصدد توجیه نیست در مورد هیچ جنایتی. شما بینید در طول عمر کوتاهش جنایات فراوانی انجام داده اما آیا یکبار درصدد توجیه برآمده است؟
شما وقتی پای کسی را لگد میکنید باید عذر بخواهید اما وقتی مورچهها را لگد کنید آیا از همه مورچهها عذرخواهی میکنید؟ نه. آمریکا شمارا مثل مورچه میداند و شمارا موجود پستی میداند. این تفکر در صهیونیستها هم وجود دارد. رشد سرمایهداری جز نابرابری ممکن نیست. تا فرهنگ ملتها را تحقیر نکنند سرمایهداری رشد نخواهد کرد. چون فرهنگ ملتها اگر تخریب نشود مقاومت میکنند؛ بنابراین نژادپرستی با سرمایهداری عجین و لازم و ملزوم است. اینکه دانشمندان سرمایهداری سالها تحقیق میکردند که ثابت کنند مغز یک آفریقایی کوچکتر از یک آمریکایی یا اروپایی است. این به لحاظ جسمی بود؛ و فرهنگ آنها را میگفتند فرهنگ سیاه.
برخی معتقدند حادثه لاکربی بهنوعی انتقامگیری ایران بود در ماجرای ایرباس و قذافی برای بزرگ کردن خود مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
ما در مقابل آمریکاییها مقاومت کردیم اما نه بافرهنگ آنها بلکه بافرهنگ خودمان. ما همیشه در مقام دفاع بودیم حتی با صهیونیستها. وقتی صهیونیستها یک موشک زدند یک موشک شلیک شد. بر اساس فرهنگ اسلامی ما هیچوقت در این کارها پیشقدم نمیشویم. ما هرگز بهعنوان تجاوزکار در نزد ملتها شناختهشده نیستیم. در لاکربی ما اقدامی نکردیم. اگر آمریکا سندی دال بر این موضوع داشت در بوق کرنا میکردند.
اما ما در مقابل جنایت نخواهیم نشست. اسلام مانند مسیحیت تحریفشده نیست که اگر یک سیلی به شما زدند طرف دیگر صورتتان را هم ببرید جلو. اسلام این نیست. اسلام میگوید: «ظلم نکنید و ظلم هم نپذیرید و کسی که ظلم میپذیرد با ظالم برابر است.» تفکراتی مانند انجمن حجتیه که میگفتند در مقابل ظالم سکوت کنید، اسلام این تفکر را قبول ندارد.
ولو با فریاد حساب خود را از ظالم جدا میکنیم. با گفتن مرگ بر آمریکا. وقتی هواپیمای ما را زدند خود را موظف دانستیم در هرجایی مرگ بر آمریکا بگوییم و این یعنی سکوت نکردن در برابر ظالم. ما میتوانیم مثل آنها عمل کنیم اما اعتقاد به چنین روشی نداریم اما با فریاد مرگ بر آمریکا حسابمان را جدا میکنیم؛ و نهتنها مهر تأیید نمیزنیم بلکه مهر تنفر و برائت از ظالم بر عمل او میزنیم.
این مهم است و برخی میگویند: این شعار یعنی چه؟ میگویید و هزینههایی میتراشید. نه خیر اینجوری نیست. این یعنی عدمتأیید ظالم و حفظ کرامت خود. انسانی که در برابر ظلم سر خم کرد کرامت خود را زیر سوال میبرد. اسلام میگوید شما حتی با یک شعار در برابر ظالم بایستید، کرامتتان در هم نمیشکند؛ یعنی ایستادن ولو بافرهنگ خودتان که نفرین کردن است. قرآن هم به ما میگوید حداقل کاری که در برابر ظالم میکنید او را نفرین کنید. چرا؟ چون اسلام نمیخواهدشان انسانها لگدمال شود.
میگویید امروز فقط نفرین میکنم اما فردا اقدام عملیتری خواهم کرد؛ بنابراین ما مقابله کردیم بافرهنگ و اعتقاد خودمان و اسلام به ما اجازه نمیدهد هواپیمایی که مردم و بچهها هستند را بزنیم؛ و از راه دیگر باید عمل کنیم.
فرآوری : سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری فارس/ مهر
مطالب مرتبط:
شکست صدام از نوجوانان ایرانی+فیلم