تبیان، دستیار زندگی
نظر برخی از کارشناسانی ادبی درباره ی اینکه نقش فرهنگساز ادبیات دینی چگونه است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش فرهنگساز ادبیات دینی

نظر برخی از کارشناسانی ادبی درباره ی اینکه نقش و کارکرد ادبیات دینی در فرهنگ چگونه است؟

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
مصطفی رحماندوست


 
مصطفی رحماندوست:
این حرف را یکبار از جناب اکبرلو در جلسه‌ای شنیدم و خیلی از آن خوشم آمد. دوست دارم سخنم را با حرف ایشان شروع کنم. ایشان گفتند «ما مدام فریاد می‌زنیم که کتاب‌ها و فیلم‌ها و خبرگزاری مهم دنیا متعلق به صهیونیست‌هاست اما در همه این آثار نامی از اسرائیل نمی‌شنویم یا پرچم این کشور را نمی‌بینیم و جمله‌ای از تورات نیز وجود ندارد بلکه در ته‌نشست کارشان آن مایه دیده می‌شود.» 
این حرف که صهیونیست‌ها در اغلب کارهای مهم هنری دست دارند درست است اما همان‌طور که گفته شد در ته‌نشست کارشان این نشانه‌ها دیده می‌شود. در تمام فیلم‌هایی که علیه نازی‌ها در جنگ جهانی دوم ساخته‌اند هیچ جا نمی‌بنیم که شعار یهودی یا شعار ضد نازی وجود داشته باشد اما در نهایت همه نازی‌ها را محکوم می‌کند.
 متأسفانه ادبیات دینی ما دچار این مخمصه شده که اغلب قاضیان و داورانش آدم‌هایی دولتی و غیر ادبیاتی‌اند و اهل فهمیدن و درک غیر مستقیم پیام نیستند و به جای این‌که به ته‌نشست کار فکر کنند و فقط دنبال این می‌گردند که آیه قرآنی اول کتاب نوشته شده یا نه. خواه و ناخواه بعضی‌ها هم هستند که به این کارها پاسخ می‌دهند و پولشان را می‌گیرند و کارشان را انجام می‌دهند.
 
این دلایل باعث می‌شود که ما نوعی از ادبیات دینی داشته باشیم که باب میل مخاطب نوشته نشده است و در واقع باب میل کارفرما نوشته شده است.

اسماعیل امینی


  
 
اسماعیل امینی:
نویسندگانی مانند داستایوسکی و تولستوی که از متون مقدس بهره برده‌اند با این متون ارتباط مستمر داشتند و نویسندگان ما نیز با ارتباط مستمر و مستقیم با متون تفسیر قرآن و متونی که بلاغت قرآن را پیش می‌کشد می‌توانند بر این مضامین تأمل داشته باشند.
 
این امر باعث می‌شود که به طور ناخودآگاه تأثیر قرآن در آثار نویسندگان و شاعران دیده شود. به طور مثال در آثار سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور و  دکتر شفیعی کدکنی تلمیحات و اصطلاحات و مضامین قرآنی دیده می‌شود. وقتی شاعر و نویسنده در حوزه‌ای خاص مطالعاتی داشت لاجرم از آن آبشخور بهره هم می‌برد.
 
این‌که آیا نویسندگان و شاعران ما طی سه دهه اخیر توانسته‌اند صدای ادبیات دینی را به گوش مخاطبان خود برسانند یا خیر؟باید کار پژوهشی انجام شود. در حقیقت یک پژوهشگر باید درباره این موضوع صحبت کند.

محمدرضا سنگری


 
محمدرضا سنگری:
آبشخور انقلاب و ادبیات انقلاب اسلامی از دیگر سو ادبیات عاشوراست و در درون انقلاب هم باید رنگ و روی آرمان‌ها و مبانی فرهنگی آن را جست. بعد از پیروزی انقلاب سهم ادبیات دینی را پر رنگ‌تر از شعبه‌ها و شاخه‌های دیگر ادبی می‌بینیم و واقعیت هم همین است.
 
اگر به فرض در ادبیات کودک و نوجوان سهم آثاری را چه در حوزه شعر و داستان بررسی کنیم عمده آن‌ها نشان از ارزش‌ها و باورهای مذهبی و دینی دارند و حوزه شعر بزرگسال هم چنین است. در واقع پربارترین شاخه شعر انقلاب شعر دینی و آیینی است. شعر عاشورایی ما بسیار رشد کرده و شعر رضوی و علوی و فاطمی و شعر موعود ما شکل گرفته است که شاخه‌های عمده و بارور ادبیات انقلاب‌اند.
 
اگر بخواهیم در حوزه ادبیات داستانی نیز صحبت کنیم ادبیات دفاع مقدس نیز سهم عمده ادبیات پس از انقلاب را ایفا می‌کند. جریان فرهنگی انقلاب نظر نویسندگان حوزه داستان را نیز به خودش معطوف کرد.
 
اگر بخواهیم به شکل جدی و صادقانه و صریح به این پرسش که «آیا واقعاً ادبیات انقلاب توانسته صدای این فرهنگ را به گوش دیگران برساند؟» پاسخ بدهیم باید بگوییم نه. تا حدی در این عرصه موفق بودیم اما آن رسالت خطیر و سنگین به خوبی انجام نشده. یکی از دلایل این امر هم آن است که نهضت ترجمه ما کُند بوده و بیشتر از آن طرف ترجمه کرده‌ایم و صرفاً چند سالی است که برخی از آثار داستانی ما مثل آثار احمد دهقان و حبیب احمدزاده و داود غفارزادگان ترجمه می‌شود. برخی از آثار حوزه خاطره ما به تازگی در حال ترجمه است.
 
نقص دیگر این موضوع این است که ما تعامل کمتری با جهان داشته‌ایم. حضور نویسندگان ما در محافل جهانی کمتر بوده در حالی که ما از بیرون دعوت می‌کنیم و کنگره‌های شعر و داستان برگزار می‌کنیم و برخی از صاحب‌نظران را که باورمند ادبیات انقلاب‌اند دعوت می‌کنیم اما کمتر به سمت جهان رفته‌ایم. این کاستی‌ها و ضعف‌هایی است که باعث شده صدای ادبیات انقلاب کمتر به گوش دیگران برسد . این به آن دلیل نیست که ما آثار خوب نداریم، داریم اما زمینه را درست فراهم نکرده‌ایم.



منبع: ایبنا