تبیان، دستیار زندگی
فیلم با موضوع افغانستان و مسائل آن در سینمای ایران کم نداشته ایم.حتی قصه ای مثل همین قصه فیلم «چند متر مکعب عشق» هم در فیلم باران مجید مجیدی روایت شده. قصه یک پسر ایرانی که عاشق دختری افغانی می شود ومساله مهاجرت افغان ها برای آنها به یک چالش بدل می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ردپای عشق در حلبی آباد!

به بهانه توزیع فیلم «چند متر مکعب عشق» در شبکه نمایش خانگی


فیلم با موضوع افغانستان و مسائل آن در سینمای ایران کم نداشته ایم.حتی قصه ای مثل همین قصه فیلم «چند متر مکعب عشق» هم در فیلم باران مجید مجیدی روایت شده. قصه یک پسر ایرانی که عاشق دختری افغانی می شود ومساله مهاجرت افغان ها برای آنها به یک چالش بدل می شود.


چند متر مکعب عشق

درست مثل صابر( ساعد سهیلی) و مرونا (حسبیا ابراهیمی) در «چند متر مکعب عشق» که مهاجرت، عشق آنها را به چالش می گیرد. اصلا مساله عاشقی و رابطه عاطفی این دو به کنار. چون من معتقدم  «چند متر مکعب عشق» بیش از آنکه یک فیلم عاشقانه باشد یک اثر اجتماعی است که به خوبی توانسته تصویری جامعه شناسانه از زیست- جهان افغان ها در ایران را ترسیم کرده و به لحن و ساختار رئالیستی و واقع گرایانه برسد تا جایی که می توان این فیلم را یکی از دقیق ترین آثار سینمایی در بازنمایی موقعیت تاریخی افغانها در ایران قلمداد کرد. به همین دلیل شاید سویه مستندگونه ناخواسته ای در فیلم برجسته می شود که می تواند به عنوان یک سند تاریخی درباره سرگذشت و سرنوشت افغانیها در ایران شناخته شود.
«چند متر مکعب عشق» را در دولایه عمده عاطفی واجتماعی می توان مورد بازخوانی قرار داد که در لایه اول نیز می توان دو ساحت فردی و جمعی را از هم تفکیک کرد بدین معنی که تجربه عاشقانه ودر واقع بازنمایی عشق در این فیلم دو سطح دارد که یکی همان سطح ظاهری و صوری است که می بینیم یعنی رابطه عاطفی بین صابر و مرونا که به واسطه سادگی و بی آلایشی واجد زیبایی شناسی معنایی خاصی است و شمایلی از عشق زلال دوران نوجوانی را نشان می دهد . اما این عشق در سویه اجتماعی اش نیز تبلور دارد که اتفاقا صورت عمیق تری به این زیبایی می بخشد بدین معنی که مخاطب در می یابد پشت این پلشتی و فضای چرک و زندگی پر از فقر و فلاکت اصل زندگی در جریان است. اینکه افغان های کارگر فقط همین آدم های بیچاره فلک زده ای نیستند که در ذهن برخی از ماست که آن ها در دل همین ویرانی با تکیه بر عشق و زلال دوستی به چیزی های دلخوشند که گاه ما با همه دلخوشی های کودکانه از فقدان آن در رنجیم.

چند متر مکعب عشق

گویی عشق ورزی در حلبی آباد و حاشیه نشینی می تواند خود به متن اصلی زندگی بدل شود. آری خیلی چیزها کم است،خیلی چیزها نیست، تحقیر و رنج و فقر و گرسنگی و نداری هست اما عشق هم هست، زندگی هم هست. گاهی حتی یک رد و بدل کردن نگاه از سر عشق می تواند تلخی ها را از یاد ببرد و زندگی را شیرین کند. در  «چند متر مکعب عشق» زیستن گاه لذت بخش تر است تا در چند هزارمتر بدون عشق سرکردن. اینجا همان جایی است که می گویند عشق جایگزین همه نداشته ها می شود.
در سطح و لایه دوم فیلم ما با تصویری جامعه شناختی از زندگی افغان ها در ایران مواجه هستیم که اتفاقا نقطه قوت فیلم هم همینجاست. جایی که می بینیم افغان ها بیش از ملیت وهویت سیاسی شان واجد هویت انسانی هستند و برغم دشواری های معیشت چه با معرفت زندگی می کنند. اوج این شرافت را می توان در سکانس رویارویی وگفتگوی صاحب کار صابر و پدر مرونا پی گرفت که وقتی با معصومیت از صیانت دختر و آبرو داری سخن می گوید وجدان اخلاقی هر انسان بشردوست را برمی انگیزاند و چه زیبا و چه خوب و قدرتمند بازی می کند نادر فلاح در نقش پدر مرونا. خشم ظاهری او نه رفتاری از سر خشونت که غیرتی در جهت پاسداری از خانواده است. فیلم حتی با رویکردی انتقادی به شیوه برخی از برخوردها ازسوی ایرانیان نسبت به افغان ها می پردازد تا در نهایت وقتی مخاطب از سینما بیرون می آید یکی از سوالاتی که در ذهنش نقش می بندد این باشد که من چقدر درباره افغان ها به ویژه افغانی های مقیم ایران درست اندیشیده ام.

در لایه دوم فیلم ما با تصویری جامعه شناختی از زندگی افغان ها در ایران مواجه هستیم که اتفاقا نقطه قوت فیلم هم همینجاست. جایی که می بینیم افغان ها بیش از ملیت وهویت سیاسی شان واجد هویت انسانی هستند و برغم دشواری های معیشت چه با معرفت زندگی می کنند.

چند متر مکعب عشق

«چند متر مکعب عشق» فیلم شاهکاری نیست اما فیلم شریفی است که شرافت انسانی را فارغ از مرز و زبان و ملیت و هویت سیاسی ستایش می کند. وگرنه فیلم از حیث درون مایه و قبض و بسط محتوایی اش کمی تخت و خنثی به نظر می رسد که البته با یک پایان بندی درخشان به پایان می رسد. مخاطبی که بعد از تصمیم مهاجرت پدر مرونا به کشورش و کشمکش های صابر با او بر سر ماندن و رسیدن به مرونا ناگهان غافلگیر شده و به شدت تحت تاثیر اتفاق تلخی می افتد که در آن کانتینر بر سر مرونا و صابر می افتد. زندگی، عشق، هجرت، مرگ، فقر، بیکاری و رنج و حسرت آرزوها ودغدغه های آدم های قصه عناصر مفهومی این فیلم را تشکیل می دهد و اینکه مردن بر سر عشق، خود زندگی است.

شناسنامه فیلم


نویسنده و کارگردان: جمشید محمودی
بازیگران: ساعد سهیلی،حسیبا ابراهیمی،نادر فلاح، علیرضا استادی، مسعود میر طاهری، افشین سلیمان‌پور، امیر غفور صدخسروی، کاظم علیزاده
خلاصه فیلم: عبدالسلام که یک مهاجر افغان است، به همراه دخترش مرونا در یک کارگاه مشغول کار و زندگی است. عشقی در راه است عشق صابر به مرونا، عشقی که فرجامش را هیچ کس نمی داند، نه صابر، نه مرونا و نه حتی عبدالسلام ...

سید رضا صائمی
بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطلب مرتبط:

چند متر مکعب عشق؟(مصاحبه)