تبیان، دستیار زندگی
«تقدیر بازان» جدید ترین اثر سیما تیرانداز است که از اوایل اردیبهشت اجرا هایش را در سالن چهارسو مجموعه تئا تر شهر آغاز کرده است و تا پایان اردیبهشت بر صحنه خواهد بود. این نمایش در سى و سومین دوره جشنواره فجر هم حضور داشت و در بخش هاى کارگردانى، نویسندگى و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقدیر بازان


«تقدیر بازان» جدید‌ترین اثر سیما تیرانداز است که از اوایل اردیبهشت اجرا‌هایش را در سالن چهارسو مجموعه تئا‌تر شهر آغاز کرده است و تا پایان اردیبهشت بر صحنه خواهد بود. این نمایش در سى‌و‌سومین دوره جشنواره فجر هم حضور داشت و در بخش هاى کارگردانى، نویسندگى و طراحى صحنه کاندیداى دریافت جایزه نیز بود. گرچه از این میان تنها هاله مشتاقى‌نیا موفق به کسب دیپلم افتخار شد، اما باید گفت این سه، یعنى کارگردانى و نویسندگى و طراحى صحنه، از برجسته‌ترین ساختمایه هاى سازنده «تقدیر بازان» هستند و درخور توجه.


تقدیر بازان

مشتاقى نیا از‌‌ همان نخستین دقایق شکل‌گیرى درام، معرفى و بسط و تعمیم تم مورد نظرش را به درستى و کارآمدى آغاز مى‌کند و مخاطب را از‌‌ همان آشنایى‌گاه، با دغدغه کلان درام درگیر مى‌نماید. تنهایى، ناب‌مایه «تقدیر بازان» است. مشتاقى‌نیا با خلق سه زوج، تلاش کرده وجوه مختلفى از ارتباط بین زوج‌هاى امروزگارى جامعه را به نمایش گذاشته و مورد واکاوى قرار دهد. از این روست که بستر ابتدایى شکل‌گیرى درام، استعداد لازم براى حضور شش شخص بازى را بر صحنه فراهم مى‌آورد و بنا به شرایط، پتانسیل مناسبى نیز براى همذات‌پندارى گروه وسیعى از مخاطبان با این اثر نمایشى را ایجاد مى‌کند. در واقع مخاطبانى که از نظر سنى واجد شرایط لازم براى ایجاد ارتباط با جنس مخالف هستند، هر کدام مى‌توانند به نوعى، پرهیبى از خود را بر صحنه نمایش ببینند و سرى به نشانه همراهى با نمایش تکان دهند. داستان ما آدم‌ها تکرارى است، سرنوشت محتوم ما تنهایى است. 
 زیگموند فروید معتقد است که رنج از سه سو ما را تهدید مى کند: از تن خودمان؛ که محکوم به تباهى و نابودى است و حتى نمى‌تواند بدون درد و تشویش سر کند. از جهان بیرون؛ که ممکن است با نیروهاى ستمگر و در هم شکننده و ویرانگرش بر ما خشم آورد، و سرانجام از وابستگى‌های‌مان با انسان هاى دیگر. 
 گویا بار رنج این سومین مورد از موارد پیشین سنگین‌تر و سهمناک‌تر است، انسان به واسطه نیاز هاى فطرى‌اش نیازمند ایجاد رابطه با دیگر انسان‌هاست ولى‌‌ همان طبیعتى که چنین نیازى را در وجود انسان قرار داده از اعطاى لوازم مورد نیاز براى برآورده کردن آن سرباز زده است. به عنوان مثال یکى از نخستین و در عین حال موثر‌ترین ابزارهاى ایجاد ارتباط براى انسان‌ها زبان است، اما امروزه به واسطه نظریات زبان‌شناسان مى‌دانیم که اساساً زبان نه تنها توانایى ایجاد تفاهم را ندارد، بلکه مدام در حال بازتولید سوءتفاهم هاست. به هر تقدیر همین وابستگى‌های‌مان به انسان هاى دیگر که از نظر فروید یکى از سه کلان عامل تهدید کننده انسان است، دستمایه خلق درام براى مشتاقى نیا بوده است. به نظر مى رسد این تهدید، توانسته آن چیزى را که سام اسمایلى از آن با عنوان الزام درونى توسعه یابنده یاد مى‌کند در وجود نویسنده به وجود آورد و منجر به خلق درامى قابل اعتنا گردد. سام اسمایلى معتقد است یک ایده خلاقانه و مناسب براى نگارش یک نمایشنامه، ایده‌اى است که در وجود نمایشنامه نویس یک الزام درونى توسعه یابنده ایجاد کند به این معنا که نمایشنامه نویس را وادار به خلق درام و طرح مسئله کند. از این منظر مى‌توان گفت یکى از امتیازهایى که «تقدیر بازان» واجد آن است، همین دغدغه اى است که نویسنده و کارگردان در مواجه با مقوله تنهایى انسان از خود بروز مى‌دهند. 
اساسا هنرمند انسانى است که حرفى براى گفتن داشته باشد. این حرف هاى گفتنى، حاصل منظرگاه و نوع نگاه ویژه اى است که هنرمند به هستى و باشندگى دارد. هر حرفى هم مدیوم خاص خودش را مى طلبد. گاهى موسیقى مى تواند گویا باشد و گاهى نمایش، گاهى نقاشى رسانه مناسب است و گاهى سینما. انتخاب مدیوم مناسب براى حرف هاى گفتنى مسئله درخور توجهى است. به نظر مى رسد که «تقدیر بازان» به واسطه روح کلى حاکم بر اثر و شیوه و امکاناتى که براى ارائه روایتش بر مى گزیند بیشتر خورند مدیوم سینماست. شخصیت هاى پرشمار و رویدادگاه هاى متعدد و زندگى در هم تنیده سه زوج، در کنار واقع گرایى موجود در تار و پود اثر، آن را براى سینما مناسب‌تر جلوه مى دهد و از همین جا مى شود به دشوارى کار کارگردان براى تبدیل این متن نمایشى به یک اجراى صحنه اى پى برد. البته تلاش هماهنگ نمایشنامه نویس و کارگردان براى به صحنه بردن این نمایشنامه جواب داده و نتیجه، به مثابه یک نمایش صحنه اى قابل قبول است، هرچند همچنان نمى توان از این واقعیت چشم پوشید که این متن با استفاده از قابلیت هاى سینما مى توانست به اثرى کامل‌تر تبدیل گردد.

تیرانداز توانسته با هدایت درست گروه طراحان و گروه بازیگران، به سمت حذف برخى نشانه هاى بصرى براى برجسته کردن برخى دیگر حرکت کند و از این رهگذر، به جاى در دام عکس بردارى مو به مو از واقعیت افتادن، به نوعى فرآیند بصرى کردن تئاتریکال و شاعرانه دست یابد که متعلق به صحنه تئا‌تر است.

 یکى از جدى‌ترین دشوارى هاى روند بصرى کردن این نمایشنامه بر صحنه نمایش، طراحى صحنه آن بوده است. چندین رویدادگاه متفاوت که پیاپى و بى وقفه پیش روى مخاطب مى آیند و مى روند چالشى است که تیرانداز در مقام کارگردان و حسنلو در مقام طراح صحنه، از آتش آن سر سلامت بیرون آورده‌اند. 
 براى آنکه یک متن نمایشى از بند ادبیات‌‌ رها شود و از شکل نوشتارى به اجرایى صحنه اى و دیدارى تبدیل گردد، طراح صحنه باید ایده هاى بصرى موجود در متن را کشف کند. طراحان معمولا یک موتیف غالب را از متن نمایشى کشف مى کنند و آن را به صورت یک ایده بصرى در صحنه اجرا مى کنند، بعد در هر صحنه با تغییر برخى عوامل، تغییراتى در طراحى به وجود مى آورند. به نظر مى آیدموتیف غالبى که در «تقدیر بازان» مورد استفاده قرار گرفته تا به شکل ایده اى بصرى در صحنه اجرا شود‌‌ همان تنهایى است. صحنه تشکیل شده از سطوح صاف و ناهم شکلى که با اختلاف ارتفاع نسبت به یکدیگر قرار گرفته‌اند و نوعى مرز بندى بصرى را بین اشخاص بازى ایجاد مى کند؛ انگار که آدم هاى نمایش هرگز یاراى درنوردیدن این مرز‌ها و اختلاف ارتفاع هاى موجود بین خودشان را نخواهند داشت، ممکن براى دقایقى پا را آن طرف این مرز‌ها بگذارند و توهم از بردن فاصله‌ها را به وجود بیاورند ولى دیرى نمى گذرد که مرز‌ها دوباره خودشان را به رخ مى کشند و جولان مى دهند. 
تقدیر بازان

این خروج صحنه از حالت «کف محور» و ایجاد اختلاف ارتفاع علاوه بر ایجاد سطوح چندگانه از معنا که امکان تاویل و تفسیر را به مخاطب مى دهد، شانس طراحى میزانسن هاى خلاقانه‌تر و پویاترى را نیز در اختیار کارگردان قرار داده است. این میزانسن‌ها در لحظاتى بسیار چشمگیر از آب درآمده است. اشخاص بازى همگى در اکثر لحظات نمایش روى صحنه هستند، نه اینکه همگى مدام در حال ایفاى نقش باشند، ولى براى مثال وقتى‌هامان و لادن در حال ایفاى نقش و در مرکز توجه‌اند، دیگر شخصیت‌ها در تاریک روشناى گوشه هاى دیگر صحنه همچنان هستند و زندگى مى کنند. نکته با اهمیت همین زندگى کردن است، آن‌ها با خارج شدن از زیر نور و به تبع آن خارج شدن از مرکز توجه مخاطب، از نقششان خارج نمى شوند و همچنان نفس مى کشند و زندگى مى کنند و گاهى حرکاتشان در‌‌ همان جغرافیاى خارج از توجه در سرنوشت درام تاثیر گذار است.
تیرانداز توانسته با هدایت درست گروه طراحان و گروه بازیگران، به سمت حذف برخى نشانه هاى بصرى براى برجسته کردن برخى دیگر حرکت کند و از این رهگذر، به جاى در دام عکس بردارى مو به مو از واقعیت افتادن، به نوعى فرآیند بصرى کردن تئاتریکال و شاعرانه دست یابد که متعلق به صحنه تئا‌تر است. 
 فروید مى‌گوید: «این هدف که انسان باید خوشبخت باشد، در برنامه‌ریزى آفرینش گنجانده نشده است. امکان خوشبختى ما به سبب ساختار خود ما محدود شده است.» 
 جستجوى خوشبختى، انسان‌ها را به هر جایى مى‌کشاند. انسان در ارتباط و وابستگى به انسان‌هاى دیگر در جستجوى خوشبختى است، غافل از اینکه همین ارتباط و وابستگى، جدى‌ترین تهدید براى اوست و ارمغانى جز رنج و تنهایى برایش ندارد. شاید خوشبختى درک این نکته است که «انسان موجودى عمیقا تنهاست و او را گریزى از این واقعیت نیست!» این تنهایى‌‌ همان رنجى است که گریبان اشخاص بازى نمایش «تقدیر بازان» را گرفته است.
 
«تقدیر بازان» در کنار کاستى‌هایى که دارد، مى‌تواند به عنوان اثرى قابل اعتنا ارزیابى شود که بخش عمده این اعتبار را از دغدغه‌مند بودن نویسنده و کارگردانش نسبت به موضوع مطروحه در نمایش کسب مى‌کند.

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: ایران تئاتر