تبیان، دستیار زندگی
بهرام توکلی که این روزها «من دیه گو مارادونا هستم» را بر پرده سینماها دارد ، از فیلم جدیدش و وضعیت سینمای ایران می گوید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دایره بسته سینما


بهرام توکلی که این روزها «من دیه گو مارادونا هستم» را بر پرده سینماها دارد ، از فیلم جدیدش و وضعیت سینمای ایران می گوید.

من دیه گو مارادونا هستم

گفت و گو را با مفهوم درونی « من دیه گو مارادونا هستم» شروع می کنیم. این که کارگردان با مسائل جدی شوخی کرده و به اصطلاح یک کمدی سیاه ساخته : « واقعیت این است كه شما بعد از چند سال كه در فضای فرهنگی حضور دارید  با دسته بندی ها احساس غریبگی می كنید،این شوخیِ پایان خوش، حاصل این احساس غریبگی است.» سوال بعدی چگونگی چینش قطعات فیلم است؛ این که مارادونا با دست گل می زند، یك نفر در زندان توهم مارادونا بودن دارد ، همبندش قصه اش را می نویسد، یك نویسنده تقلبی آن را می دزدد و مال خود می كند و ... توکلی در پاسخ این گونه توضیح می دهد:« فیلم یك اسم دومی دارد كه كمتر به آن توجه شده: «فرا فكنی دسته جمعی جهت كاهش عذاب وجدان عمومی» . ببین شما پیش هر كسی بروی كم پیش می آید كه بگوید قشر ما در بروز یك مشكل تقصیر داشته. همه اقشار را نام می برند به جز خودشان. بنظرم مهم ترین نكته فیلم همین است كه با عادت بد فرهنگی مان لازم است شوخی شود .»
فیلم خلوت و شلوغ معنا ندارد
یکی از نکات برجسته ای که در برابر فیلم جدید بهرام توکلی مطرح می شود، شلوغی آن است که باعث تمایز با فیلم های قبلی اش شده. او این اتفاق را عادی می داند و می گوید:«من به این موضوع فکر نمی کنم كه حالا سراغ یك فیلم خلوت بروم یا الان دوست دارم فیلمی شلوغ بسازم. معمولا طرح و ایده های مختلفی دارم و چند ماه از سال صرف این می شود كه آن ها را بسنجم و ایده ای كه فكر می كنم در آن مقطع به آن نزدیك ترم و شرایط ساختش هم مهیاتر است را در اولویت ساخت قرار دهم. »بعد هم ادامه می دهد : «وقتی «آسمان زرد كم عمق» را نوشته بودم فیلمنامه « من دیه گو مارادونا هستم» آماده بود،منتهی شرایط تولیدش فراهم نشد. پروسه ای كه از لحاظ درونی طی می كنید معمولا به آنچه از بیرون دیده می شود ربط کمی دارد. در مقاطع مختلف شما به عنوان فیلمساز دغدغه های درونی مختلفی دارید و کارتان را انجام می دهید . شغل ما این است. حالا بعضی وقت ها محصول مورد اقبال مخاطبان خاص است ، بعضی وقت ها مخاطبان عام ،گاهی هر دو دسته آن را دوست دارند و گاهی هیچ کدام ، این کاملا طبیعی است. هیچ كدام مربوط به این نیست که از قبل تصمیم گرفته باشیم توجه جلب کنیم.برای جلب توجه کردن راه های بسیار ساده تری از فیلم ساختن  وجود دارد. برای همین است که هیچ فیلمسازی را با یک یا دو فیلم نمی توان قضاوت کرد. فیلمساز را می توان  ظرف مدت بیست تا سی ساله بررسی کرد و گفت آیا موثر بوده یانه؟ موفقیت یک فیلم هرگز ملاک ارزیابی فیلمساز نیست.

واقعیت تلخ  این است که سینمای ما مشتری ندارد. منتهی چون همه مان در یک دایره بسته ایم دل مان به همین جمعیت معدود خوش است. یعنی من فیلم می سازم برای کمتر از یک درصد جامعه ، شما نشریه تهیه می کنید برای یک درصد جامعه و چون مدام همدیگر را می بینیم و در این دایره بسته به واکنش های آثار خودمان رجوع می کنیم دچار این توهم می شویم که در جامعه تاثیرگذار هستیم


به همه ژانر ها علاقمندم
بعد از این دیگر نکته شاخص را مطرح می کنیم ؛ این که بهرام توکلی دنبال تغییر مسیر در سینما است:« نه ؛ چون برای خودم مسیر واحدی قائل نیستم. من به تمام گونه های سینمایی علاقه دارم. سه سال پیش اگر شرایط تولید فراهم می بود یک فیلم جنگی می ساختم. شرایطش آن طور که باید مهیا نبود و من هم نمی خواستم فضای فیلم جنگی را به شکل سردستی و شتابزده تجربه کنم. ممکن است سال دیگر شرایطش فراهم شود و فیلم جنگی بسازم.مسیر من هیچ وقت ایجاد سبک یا ایجاد عبارت بی ربط «سینمای توکلی» نبوده،مسیر من لذت بردن از فیلم هایی است که می سازم و قصد ندارم این مسیر را تغییر بدهم. خیلی راحت بگویم هنوز خیلی از ما از جمله خود من خیلی اوقات درست بلد نیستیم قصه تعریف کنیم . فیلمنامه نویس – کارگردان هایی که بلد باشند قصه تعریف کنند، معدود هستند،تعارف که نداریم،هنوز ما در مراحل اولیه در حال درجا زدن هستیم.»

با فراستی موافقم!
این اظهار نظر توکلی زمنیه ساز سوال بعدی می شود ؛ می پرسیم مثل برخی منتقدان انگار شما هم انگار بدبین شده اید:« این یک واقعیت است. می توانم به طور آکادمیک بحث کنم که چرا بلد نیستیم قصه بگوییم. من خیلی وقت ها با منتقدان بدبین مثل آقای فراستی که اغلب فیلم های سینمای ایران را دوست ندارند ، به لحاظ مدرسه ای موافقم؛ راست می گویند. ادبیاتشان سخیف و گاه چندش آور است اما ذات حرفشان درست است،اگر بدون تعارف سینمای ایران را بررسی کنیم اغلب مان قصه گویی بلد نیستیم.»

من دیه گو مارادونا هستم

توهم اثرگذاری نداشته باشیم
در بخشی از گفت و گو بحث کارکرد ابزارهای فرهنگی پیش می آید. توکلی معتقد است در حال حاضر نه سینما اثر گذار است نه رسانه :« واقعیت تلخ  این است که سینمای ما مشتری ندارد. از جمعیت حدود هشتاد میلیونی کشور کمتر از یک درصد به سینما می روند. به این نمی گویند حیات. منتهی چون همه مان در یک دایره بسته ایم دل مان به همین جمعیت معدود خوش است. یعنی من فیلم می سازم برای کمتر از یک درصد جامعه ، شما نشریه تهیه می کنید برای یک درصد جامعه و چون مدام همدیگر را می بینیم و در این دایره بسته به واکنش های آثار خودمان رجوع می کنیم دچار این توهم می شویم که در جامعه تاثیرگذار هستیم. مگر می شود یک رسانه زیر یک درصد از جامعه را پوشش بدهد و فکر کند تاثیرگذار است؟ ضمن این که رسانه های تاثیرگذار ما اصلا ربطی به سینمای ایران ندارد. یعنی کسانی که الان از رسانه های تصویری مثل ماهواره یا دی وی دی های قاچاق تاثیر می گیرند سال ها است دیگر مشتری سینمای ایران نیستند.برای نخبه هاهم تاثیرگذار نیستیم. چون اکثر آن ها مخاطب سینمای ایران نیستند. اغلب نویسنده ها و متفکران،اقتصاددانان و سیاستمداران و موسیقیدان های جدی ما فیلم های ایرانی نمی بینند . ما در یک دایره بسته دور همیم. واقعا با سینمای تاثیرگذار فاصله داریم ،گام اول برای رفع مشکل این است که دل خودمان را بی دلیل خوش نکنیم،بپذیریم کجا ایستاده ایم.»

برای رفع مشکل چه می شود کرد؟
توکلی سوال را این طور جواب می دهد: «واقعیت این است که یک سری عناصر باید دست به دست هم بدهند تا ما سینمایی اثرگذار داشته باشیم . مسول شجاع داشته باشیم ؛ مسولی که پای سینما و فیلمساز بایستد.اقتصاد شکل گرفته و مستقل داشته باشیم، از آن طرف فیلمساز نباید متوهم باشد و احساس کند مرکز جهان است و خودش را به روز نکند... خیلی چیزها باید دست به دست هم بدهند که بسیاری از آنها را من نمی دانم و باید از آدمهای با تجربه تر از من بپرسید.» 
باسوادها به میدان بیایند
بعد هم در تکمله گفته های پیش این طور ادامه می دهد: « الان یک سری از منتقدان می گویند سینمای نفتی و به سرعت جامعه ایران را با کشوری مثل امریکا مقایسه می کنند. اگر این دوستان جامعه آمریکا را از نزدیک لمس کرده بودند متوجه می شدند اصلا هیچ کدام از ارکان آن جامعه قابل مقایسه با جامعه ایران نیست. اصلا این شوخی است که شما برای سینمای ایران الگویی آمریکایی تعریف کنید و بگویید بازارمان آزاد باشد تا همه بتوانند رقابت کنند.باید باسوادها وارد عرصه تحلیل و اتاق فکرهای سینمای ایران بشوند،اگر موضوع اقتصادی است که هست،باید اقتصاد دانان راجع به آن حرف بزنند نه هر کسی چهار تا عبارت بی سرو ته را به هم ببافد و پز متفکر بودن به خود بگیرد ودرباره آینده جهان حرف بزند،همه چیز اصلا تبدیل به جوک شده ،حالا هم موضوع ظاهرا بازار آزاد اقتصادی است آن هم در جامعه ای که ساختارش در تمامی ارکان ویژه و خاص خودش است.»


مصاحبه: احمد رنجبر
بخش سینما و تلویزیون تبیان