تبیان، دستیار زندگی
ظهور و بروز رفتار اجتماعی از همان ماه های اولیه زندگی آغاز می گردد و نوزاد در ایجاد ارتباط با افراد خانواده و بستگان دیگر گسترده تر عمل می کند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسن فرامرزی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توهم های وایبری


ظهور و بروز رفتار اجتماعی از همان ماه های اولیه زندگی آغاز می گردد و نوزاد در ایجاد ارتباط با افراد خانواده و بستگان دیگر گسترده تر عمل می کند .

حسن فرامرزی - بخش اجتماعی تبیان
وایبر

در دوران کودکی در حدود چهار پنج سالگی کودک توجه خاصی به همسالان خود پیدا می کند و علاقمند ارتباط بیشتری با آنهاست در دوران نوجوانی گرایش فرد به گروه های اجتماعی بیشتر و بیشتر می شود فرد علاقه شدیدی به برقراری روابط اجتماعی از خود نشان می دهد به عضویت گروه های مختلف درمی آید و در تعامل با این گروه ها رفتار های اجتماعی خود را شکل می دهد.
یکی از آفت هایی که  در زندگی امروز ما با ظهور فناوری های نوین  به چشم می خورد - و باید ممنون باشیم که این وسایل مدرن آینه گرفته اند تا شکاف های رفتاری ما این طور واضح عیان شود - تقلیل رفتارهای اخلاقی به نمایش های اخلاقی است.  پشتوانه این داوری، فعالیت و حضور یک ساله ام در یک اپلیکیشن ارتباطی تلفن همراه است که این روزها در جامعه ایرانی مشتریان زیادی دارد.  یک سال و اندی می شود که این اپلیکیشن را در تلفن همراهم نصب کرده ام و از آن زمان عضو چند گروه وایبری هم هستم. یعنی همان ده بیست نفری - گاهی کم تر گاهی بیشتر - که  بر حسب پیوندهای خانوادگی، دوستانه، کاری و صنفی دور هم جمع می شوند و عمدتا  متن و عکس و گاهی کلیپ به اشتراک می گذارند یا وارد مباحثی پیرامون یک موضوع می شوند.

یکی از آفت هایی که  در زندگی امروز ما با ظهور فناوری های نوین  به چشم می خورد - و باید ممنون باشیم که این وسایل مدرن آینه گرفته اند تا شکاف های رفتاری ما این طور واضح عیان شود - تقلیل رفتارهای اخلاقی به نمایش های اخلاقی است.


روزهای اولی که  عضو این گروه های وایبری بودم غلبه محتوایی بیشتر با مباحث بود یا دست کم توازنی میان متن های فورواردی و مباحث وجود داشت اما به مرور زمان از حرارت بحث ها کاسته شد و بیشتر فضای گروه ها معطوف به اشتراک گذاری متن و عکس شد.

شکاف فوروارد و واقعیت


نکته ای که در همان چند هفته  و چند ماه آغازین حضور در این اپلیکشین ها متوجه شدم دو چالش ذهنی برای من پدید آورد. اول این که ما زمان های قابل توجهی از روز و شب مان را  به متن های زیبا، احساسی و تأثیرگذار اختصاص می دادیم و آن ها را دایم در میان گروه های مختلف فوروارد می کردیم  که در نگاه اول خیلی هم خوب به نظر می رسد اما در ادامه متوجه یک شکاف یا گپ بزرگی  شدیم. مثلا وسط خیابان داشتی متنی درباره احترام به قانون در گروه ها فوروارد می کردی و حواست نبود درست آن لحظه ای که دگمه ارسال متن را  فشار می دهی از چراغ قرمز عبور می کنی. یا مثلا در اداره  وسط یک جلسه نشسته بودی و متنی درباره  "هنر گوش دادن" که چند تکنیک مهم در خوب گوش دادن به سخنان اطرافیان را یادآور می شد  در چند گروه کپی می کردی  و بلافاصله لایک و تأیید می گرفتی غافل از این که  متن تکنیک های هنر خوب گوش دادن تو را از آن جمع که بوده ای و قرار بود در آن جمع به سخنان دیگران خوب گوش بدهی جدا می کرد در واقع این جا "هنر گوش دادن" علیه هنر گوش دادن رفتار می کرد. آن موقع از این دست پدیده ها بسیار به چشمم می آمد که چطور در لحظه ای که در خانه،  همسرت با تو کار داشت تو با بی اعتنایی داشتی متنی در دفاع از حقوق زنان می نوشتی یا متنی را نقد می کردی که یکی از اعضا نوشته بود و تو گمان می کردی حقوق زنان را زیر سوال برده غافل از آن که دفاع تو از حقوق زنان در گروه وایبری، حق زنی را در زندگی واقعی ات زیر سوال برده است.

توافقی که دوام نداشت


اما تعارض رفتاری دوم از این هم عجیب تر بود. این تعارض بیشتر زمانی به چشم می خورد که تنور مباحث در گروه ها داغ می شد. فرض کنید همان روز چندین متن درباره ضرورت قضاوت نکردن رفتارهای دیگران در گروه آمده بود. مثلا نوشته بودند "پیش از آن که کفش کسی را بپوشی درباره راه رفتن او قضاوت نکن"،  همه این متن ها این آموزه را تبلیغ می کردند که تحت هیچ شرایطی درباره دیگران قضاوت نکن، چون تو در موقعیت و مختصات او نیستی. اما نکته جالب اینجا بود که وقتی تنور بحث ها داغ می شد به یک باره همه آن متن های زیبا و آموزه هایشان به آتش کشیده می شد و ما اعضای گروه چنان راحت درباره حرف ها و موضع های همدیگر داوری های قطعی انجام می دادیم و  تیر خلاص  به همدیگر می زدیم که گاه به قهر و ترک گروه می کشید. کمی بعد که دعواها ته نشین می شد این پرسش در ذهنت بالا می آمد که مگر  ما نبودیم  همین امروز در این گروه چندین متن درباره ضرورت قضاوت نکردن درباره رفتارهای دیگران فوروارد کرده بودیم ؟ پس چه شد که وقتی بحثی جدی در میان اعضا درگرفت رفتارها انطباقی با آن توافق فورواردی  نداشت؟

وهم بزرگی که دچارش شده ایم


به نظر می رسد ما امروز در فضاهای مجازی دچار وهم عجیبی شده ایم. این وهم ما را از اتصال واقعی به دنیای بیرون کنار می گذارد. مثلا متن یا عکسی درباره کودکان سرطانی در یک گروه به اشتراک گذاشته می شود.

ما امروز در فضاهای مجازی دچار وهم عجیبی شده ایم. این وهم ما را از اتصال واقعی به دنیای بیرون کنار می گذارد.

ما در برابر آن متن و عکس، کلی احساسات انسانی مان را بروز می دهیم و از همدیگر سبقت می گیریم. آدمک هایی در حالت های مختلف عاطفی هم به ما کمک می کنند که نزدیک ترین آدمک به واکنش عاطفی آن لحظه مان را انتخاب کنیم و به واسطه آن غم، شادی، خشم، ملال و انواع حالت های دیگرمان را نشان دهیم. بعد درباره این که چرا جامعه ما، عواطف انسانی خود را از دست داده و  به جای توجه به حقوق دیگری به منفعت طلبی های افراطی فردی روی آورده است کلی تحلیل های اجتماعی بدهیم. در این حالت ما دچار یک وهم بزرگ می شویم. وهم اظهار رضایت از خود که بسیار خب! ما وظیفه مان را به نحو احسنت و شایسته در همین گروه  وایبری نسبت به فلان معضل اجتماعی انجام داده ایم غافل از این که ما در واقع هیچ کاری برای آن کودکان یا آن کارگرانی که چندین ماه است حقوق نگرفته اند انجام نداده ایم اما با نمایش دادن عواطف مان یا احیانا چند تحلیل در این باره به لحاظ ذهنی و روانی ارضا و دچار این خطا شده ایم که بحث های ما کاملا روشنگرانه بوده و ما چقدر خوب توانستیم از عهده فلان مسأله اجتماعی بربیاییم.