تبیان، دستیار زندگی
چندی پیش مراسم عروسی یکی از دوستانمان بود، سر یک میز غریبانه نشسته بودیم و به خیل جمعیت که شادی و پایکوبی می کردند، نگاه می کردیم، دختری که واقعا از زیبایی هیچ بهره ای نبرده بود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زینب عشقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کی اینو می گیره؟


چندی پیش مراسم عروسی یکی از دوستانمان بود، سر یک میز غریبانه نشسته بودیم و به خیل جمعیت که شادی و پایکوبی می کردند، نگاه می کردیم، دختری که واقعا از زیبایی هیچ بهره ای نبرده بود، سر میز ما آمد و سر صحبت را باز کرد و با خنده و خوش زبانی ما را از غربت این که هیچ کس را نمی شناختیم در آورد، به نحوی که در آن زمانی که این خانم در کنار ما بود، واقعا به ما خوش گذشت.

زن

در دلم گفتم: بنده ی خدا، با این قیافه زشت و هیکلی که مثل بچه های دبستانی ، کوتاه قامت و ریز است، فکر نکنم هیچوقت ازدواج کند!
در پایان مراسم متوجه شدیم آن خانم، خواهر داماد است و غیر از این که همسری مناسب و شایسته دارد، دارای دو فرزند هم هست! برای هزارمین بار به این نکته رسیدم که همه چیز زیبایی نیست!


دختر زشت!
زیبایی و زشتی صورت و سیرت، نقطه ی پر رنگی است که در ادبیات ایران زمین، از دید شاعران و نظم پردازان دور نمانده است. یکی از معروفترین اشعار در این زمینه، شعر دختر زشت، از مهدی سهیلی شاعر و نویسنده ایرانی است.
شعر، داستان لطیفی را از یک دختر زشت صورت بیان می کند که هر زمان در آیینه می نگرد، زشتی صورت، او را به آه و ناله و شکوه وا می دارد.

خدایا بشکن این آیینه ها را                             که من از دیدن آیینه سیرم


در ادامه از آینده نا معلوم خویش به درگاه خدا شکوه می کند و به دلیل زشتی صورت امید ندارد که بتواند همسری مناسب پیدا کند.

کدامین مرد او را می پسندد                 دریغا دختری بی سرنوشت است


سپس به نکته جالبی اشاره می کند که این دختر زشت صورت، از بودن در جمع گریزان است و در مقابل کسانی که زیبا هستند، احساس خود کم بینی و شرمندگی دارد.

به هر جا ماهرویان رخ نمودند                 نبردم توشه ای جز شرمساری


بعد دلسوزی مادر و دیگر اطرافیان را عنوان می کند ولی ناگهان از شکوه و ناشکری خود پشیمان شده و از خدا طلب بخشش می کند، چرا که در می یابد صورت زیبا، همه ی زندگی نیست و مهمتر از آن، داشتن قلبی پر از مهر و صفاست.

خداوندا خطا گفتم ببخشای                 تو بر من سینه ای بی کینه دادی


در قسمت بعد مقایسه ای بین صورت و سیرت زیبا می کند و از داشتن سیرت زیبای خود، خدا را شکر می کند.

میان سیرت و صورت خدایا                دل زیبا به از رخسار زیباست
به پاس سیرت زیبا کریما                 دلم بر زشتی صورت شکیباست
نمی شود که همه ی چیزهای خوب فقط مال یک نفر باشد! شاید در ذهنتان کسانی که تصور می کنید که همه چیز دارند، اما شما که در دل آنها نیستید!

نکته های مهم
شاعران و نویسندگان و به طور کلی، کسانی که دست بر قلم دارند، رسالت بزرگی بر دوش خویش دارند و آنهم فرهنگ سازی است. شاعر توانای این شعر، تمام درد ها و احساسات دختری که از زیبایی صورت، بهره ای نبرده را به نظم کشیده و پس از آن، این مهم را به خواننده القا می کند که داشتن قلبی با صفا و بی کینه و به طور کلی داشتن یک سیرت زیبا، مهمتر از زیبایی ظاهری صورت است.
مرحوم سهیلی، این احساس را به خواننده ای که با شخصیت اصلی شعر، همزاد پندار می کند، می دهد که اگر دارای صورتی نازیبا هستی، در درون خود، دنبال زیبایی های دیگر بگرد، هیچکس نمی تواند زشت مطلق باشد و هیچ خوبی و نیکی در درونش نباشد.


نمی شود که همه چیز، مال یک نفر باشد
بین تمام نعمت های خدای بزرگ از جمله سلامتی، ثروت، زیبایی، خانواده خوب، همسر شایسته ، شغل و تحصیلات عالی ، فرزند خوب و ...شما کدامیک را انتخاب می کنید؟
نمی شود که همه ی چیزهای خوب فقط مال یک نفر باشد! شاید در ذهنتان کسانی که تصور می کنید که همه چیز دارند، اما شما که در دل آنها نیستید! شما که در لحظات خصوصی زندگیشان حضور ندارید، شاید دل پر غم و غصه داشته باشند و در جلوی دیگران می خندند و وانمود می کنند که هیچ مشکلی ندارند، لبخند بزنید و به خاطر داشته هایتان خدا را شکر کنید و بدانید که نمی توان از روی ظاهر قضاوت کرد.


چند سوال؟؟؟

آیا سیرت ما زیباست؟

 آیا این قدر که روی صورت ظاهریمان تاکید داریم، روی درون و باطنمان هم تمرکز داریم؟

 آیا این قدر که به ظاهرمان می رسیم و برایش خرج می کنیم، روی زیبایی قلب و روحمان هم کار می کنیم؟

زینب عشقی

بخش زیبایی تبیان


مطالب مرتبط:
اولین عاشق زیبایی 
دنیای زشت 
لباس نازک گلبرگ ها 
ما سفره هفت سین نداشتیم 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.