گالری ها نونوار شدند
تعدادی از گالریهای تهران از همین هفتههای آغازین سال نو به استقبال اولین نمایشگاهها در سال تازه رفتند.
ایران در آینه
"ایران در آینه" عنوان مجموعه عکسهای ابراهیم حقیقی است که در ۶ سال گذشته طی سفرهایی که به نقاط مختلف ایران داشته شکل گرفته و اکنون در گالری شیرین روی دیوار رفته است. در این نمایشگاه ۲۵ عکس در سه اندازه مختلف ۱ در ۱ متر، ۱/۵ در ۱/۵ متر و ۱/۵ در ۲/۵ متر ارائه شده و هر یک از عکسها بین ۳ تا ۵ ادیشن دارد. این عکسها از مکانهای بسیاری گرفته شده است که از میان آنها میتوان به بناهای دیدنی اصفهان، مساجد شیراز و تخت جمشید، مکانهای دیدنی قزوین، مکانهای تاریخی تهران و به ویژه کاخ گلستان اشاره کرد.
عکسهای حقیقی گرانیگاهی است که ابهام و تقارن در آن با هم جمع میآیند. به این ترتیب تقارن میان بیشمار تصاویر ممکن از تسلسل زمان و مکان ادامه مییابد تا یکی از این تصویرها بر بقیه ترجیح داده شود واز میان بیشمار موقعیتهای ممکن پیش رو، یک موقعیت برگزیده شود و تبدیل دائمی آینده مبهم به گذشتهٔ قطعی را ممکن سازد.
عکسهای او به طور دائم تلاش در غلبه بر ابهام و در هم آمیختن تقارنها ی زمانی و مکانی دارد و به این ترتیب به طور مستمر بازنمایی جهان پیرامون و الگوی تصویری خودساختهای را میطلبد.
زمان در تصویرهای حقیقی انگار از اکنون بیرونیاش جا مانده و ناچار است تمامی چرخهٔ آفرینش را بار دیگر تکرار کند. چرخهای که تقارن و ابهام را دستمایهٔ خلق دادهها و معنایش قرار میدهد. چرخهای که آینده نامعلوم و مه آلود را به خاطراتی مشخص و غنی از عواطف و خاطرات پیوند میزند.
فریدون آو دو نمایش دریک روز
چیدمان فریدون آو در سام آرت دستان، بیشتر از آنکه به یک کلکسیون شبیه باشد به یک مجموعه میماند. مجموعهای از آثار هنری، اشیا عتیقه، چیزهای بیمصرف، یادگاریها و هرچیزی که در خانه یک هنرمند قدیمی بتوان پیدا کرد. این چیدمان در حقیقت خاطرهبازی فریدون آو با اشیایی است که ممکن است زمانی بر او تاثیر گذاشته باشند، نظر او را به خود جلب کرده یا جرقه یک اثر هنری را در ذهن او زده باشند. قرار گرفتن در میان همه این اشیا از سوی دیگر موجب میشود که مخاطب در داشتن خاطره از آنها با آو شریک شود. آنها دیگر اشیایی خصوصی نیستند و هرکسی میتواند با یادآوری آنها به جهان فردون آو نزدیک شود.
اما نمایش آثار این هنرمند در این روز به همین چیدمان خلاصه نمیشد. هشت اثر طراحی در نمایشگاهی به نام "۷+۱ کار روی کاغذ" در گالری زیرزمین دستان به نمایش گذاشته شده است. این طراحیها نمایش از بادیهای تابستانی هستند، بادهایی که با خود گل میآورند و حتی روی تابلو هم میتوانند آدمها را غافلگیر کنند. گلهای آبرنگی فریدن آو بر بستر تقریبا بیرنگ خود را میتوان نشانهای از شادیهای کوتاه مدت زندگی دانست، شادیهایی که معمولا چندان دوام نمیآورند.
"حافظه شخصی، بازتاب جمعی"
ناصر بخشی در چیدمان "حافظه شخصی، بازتاب جمعی" که در گالری آران ارائه کرده، بخش هائی ازخاطرات خود و قسمتی ازحافظه بصری جمعیمان، در جعبه هائی که از محلههای دور افتاده تبریز گردآوری میکندارائه کرده است. این اسمبلاژها کیفیتی غیرقطعی دارند و به نظر مخازن امنی هستند که دربرگیرنده مستندات بصری زندگی و زمانه این هنرمند هستند وشاید در آینده هنرمند با قراردادن خاطرات و دریافتهای جدید مجددا "به آنها بپردازد. قطعات پیش پا افتاده در کنار نقاشیها و طراحیهای خیره کننده در این کپسولهای زمان قرار میگیرند تا کیفیتی شاعرانه بیابند. جعبههایی که دیگر به کار نمیآیند و اسباب و وسائلی که روزی رنگ و رونقی داشتند، با آرامی کنار هم قرار میگیرند تا قصه یک زندگی را زمزمه کنند. خصلت صادقانه این آثار حتی بیننده را تشویق میکنند که بخشی از زندگی خود را در این جعبهها به امانت بگذارد.
کیفیت کم نظیر نقاشیها و طراحیها، این آثار را به کلاسیکهای امروزه تبدیل میکند. در کنار نقاشیهایی که از عکس کشیده شدهاند و شبیه سازی واقعیت هستند، طراحیها که شبیه سازی چیزی هستند که هیچوقت نبوده، قرار میگیرند و آمیزش دو ژانر، وجه دیگری به هیجان و اعجاز جعبه میدهد با وجود اینکه نقاشیهای بزرگ با قدرت و زیبائی خود به تنهائی قابل تامل هستند، ولی جدا کردنشان از جعبهها دشوار است. نقاشیهای اندازه بزرگ" جزییات "جعبهها هستند، که بیرون آورده شده و برجسته شدهاند، در حرکتی مخالف با دیدن با ذره بین، گوئی که هر نقاشی برای گفتن مونولوگی از جعبه بیرون آمده. جعبهها ذخایری از تصاویر و عناصری هستند که آرزوها و آرمانها و همچنین شکستها و سردرگمیهای سازنده خود را به تصویر میکشند. سازندهٔ که یکی از میان ماست که یکی از میان بسیاری است.
توهم جاودانگی
مهرداد عسگری در مجموعه" توهم جاودانگی "منابع خود را در تصاویری خارج از ذهن خود جستجو میکند. تصاویری بیپایان و قابل استناد که اگر به واقعه مشخص و معلومی نظر نداشته باشند، لااقل به جنسی از رویدادها اشاره دارند که زندگی در بعد احساسی خود پیش پای همه آدمیان میگذارد.
حافظهای سرریز و نامحدود که از قید زمان و مکان خلاصی یافته است. چشم اندازی که "وجود" و "موجود" را در کالبدی واحد گردهم میآورد و تصاویرش را به عنوان تنها اسنادی که بودن ما را گواهی میکنند، به رخ میکشد.
چشم انداز یاد شده وجوه گوناگونی را شامل میشود. وجه نوستالژیک و غربت مآبانه، بیوگرافیک و تاریخ نگارانه و یا در اشکالی فراگیرتر وجه روزمره و ممتنع که در ذات خود حتی ارادهای خودآگاه در ثبت و ضبط رویدادها نشان نمیدهد و بیشتر به تشریفاتی ساده از برگزاری زندگی میماند.
آنطور که خود او میگوید؛ حاصل زمان فراموشی است. آدمها با عکس انداختن ترس نیستی و از یاد رفتن را از خود دور میکنند. عکسهای زیادی از بین میروند وتعداد کمتری برای ما باقی میمانند اما تنها چیزی که آنها به ما یادآوری میکنند همان فراموشی است.
امروز، ما مقابل گذشته ایستادهایم. آیا وارث جاودانگی کسانی هستیم که خواستند عشق، قدرت، زیبایی و نامیرایی خود را به رخ بکشند؟ بیتردید توهم جاودانگی همواره تکرار خواهد شد.
و به گمانم که ما،
سریعتر از گذشته گانمان از خاطرهها خواهیم رفت.
زنها و مبلها در گالری والی
"زنها ومبلها "عنوان دومین نمایش آثار مریم درویش است. درویش در دومین مجموعه اثرش فضای داخلی خانه را انتخاب کرده است، فضایی که به شکل پیش فرض محل اصلی کار زنان تلقی میشود و شاید مکانی که زنان بخش بسیاری از زمان روزمره خود رادر آن میگذرانند. در این فضای داخلی دو عنصر اصلی وجود دارد که نقاش آنها را موضوع کار خود قرار داده است؛ زن و مبل.
ویژگی عمده این زنان آن است که به جز یک اثر از هشت تابلوی مریم درویش باقی زنان سر ندارند یا در حقیقت سرشان در فضای بیرون از قاب قرار دارد. دیده نشدن سر در این آثار باعث میشد که زنان حالتی رازآلود داشته باشند، نمیدانیم آنها که هستند، نمیفهمیم به چه فکر میکنند با این حال آنها فقط گروهی زن که روی تعدادی مبل نشسته یا خوابیدهاند نیستند، در آنها نوعی غم، یا بلاتکلیفی میتواند دید و حتی وقتی کتاب میخوانند نمیتوان چندان مطمئن بود که تمرکزی برای خواندن داشته باشند و هر لحظه بیم آن میرود که برخیزند و مبلها برای همیشه ترک کنند.
رفتههای غزاله هدایت
۲۶ عکس از غزاله هدایت روی دیوارهای گالری "ای.جی" خودنمایی میکنند. عکسهایی از کاغذهایی سفید روی زمینه سفید که در قابهایی به همین رنگ نشستهاند. نامهای که پیداست چند بار خوانده شده، برگهای با رد گردی یک لیوان، کاغذی که چند بار تا خورده است؛ غزاله هدایت نمایشگاه خود را" رفتهها "نامگذار کرده است، میتوان تصور کرد همه این کاغذها نامهای از دوست یا دوستانی است که اکنون نیستند. با این حال عکسهای آن جنبه رازورزانه خود را همچنان حفظ میکنند، هیچگاه نخواهیم فهمید که در آن کاغذها چه نوشته شده است یا حتی در آنها چه نوشته خواهد شد و این موضوع میتواند مدتها ذهن ما را با خود درگیر کند.
در بخش دیگری از آثار این نمایشگاه هدایت یک سره به فرم پرداخته است، تصاویری از نزدیکترین فاصله به کاغذ؛ آنچنان که میتوان بافت کاغذ را دید و به نانوشتهترین کلمات از این فاصله نزدیک فکر کرد. هدایت اما خود در یادداشتی بر ایننمایشگاه آورده است:" پوست لایهای است که با آن جهان بیرون را لمسمیکنم. همواره این لایه نازک برام معما بوده است که این مرز میان درون و بیرون کجا بوده است. یا کجا این مرز تمام میشود. بدن من کجاست یا تا کجا امتداد مییابد. کاغذ عکاسی هم برایم انگار همین لایه نازک است که روی جهان میافتد. و رداش روی آن میماند. ولی چقدر از این جهان بر این پوست جا میگیرد؟
کاغذ و پوست هر دو هم جای لمس کردناند هم جای دیدن. گاهی در عمق، گاهی در سطح. "
منبع: هنرآنلاین