تبیان، دستیار زندگی
سر سفره های هفت سین تون ، جای بعضی چیزها یا بهتر بگم بعضی آدم ها خالی نباشه ! حواس تون هست که تنهایی سر سفره هفت سین نشستن چقدر سخته؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : ندا داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهم ترین سین سفره هفت سین


سر سفره های هفت سین تون ، جای بعضی چیزها یا بهتر بگم بعضی آدم ها خالی نباشه ! حواس تون هست که تنهایی سر سفره هفت سین نشستن چقدر سخته؟

سفره هفت سین

صدای زنگ  آپارتمان
عاطفه:چه خبره،اومدممممممم
باز شدن در
امیر: سلام بر بانوی خونه ، از کجا فهمیدی منم؟ نباید یک کلمه بپرسی کیه؟
عاطفه: فقط یک نفره که تو دنیا اینجوری زنگ می زنه! اونم کیه؟
امیر: خدمت گزار شما !
عاطفه: نخیرم ! اونم آقاییه که دو ساعته رفته دو تا دونه شمع بخره برای سفره ی هفت سین و هنوز نیومده!
آرمان: سلام بابایی ، باد کنکم خریدی؟
امیر: علیک سلام گل پسر ، پس این بابایی که چسبوندی به ما بخاطر بادکنکه؟
آرمان : باباااااااااا
امیر: ماشالله مادر و پسر بذارید من بیام تو ، نفسی تازه کنم ، چایی ، شیرینی ، شربت ، چیزی بخورم بعد حرف خرید رو بزنید.
عاطفه: بله بله بفرمایید ، چایی تازه دمه ، شیرینی هم که به برکت عید ، تو خونه فراوونه!
امیر: عاطفه ، چقدر مونده؟
عاطفه: چی چقدر مونده؟
امیر: سال نود و سه دیگه
عاطفه: چند ساعت فکر کنم حدود سه ساعت
امیر: بفرمایید ، اینم دو تا شمع نقره ای برای سفره ی هفت سین ، آرمان ! بیا بابا برو بادکنکت رو هم باد کن .
امیر: من اما نفهمیدم شمع و بادکنک دقیقا کجای اسمشون سین داره.
آرمان: بادکنک برای اینه که سفره شاد تر بشه
عاطفه: شمع هم برای کنار عکس آقاجون می خوام. امسال اولین سالیه که  سال تحویل میشه و آقاجون نیستن. گفتم عکسشون رو بزارم تا موقع تحویل سال حس کنیم کنارمون نشستن.
امیر: خدا رحمتشون کنه ، همیشه اولین جایی که بعد از سال تحویل می رفتیم ، خونه ی آقاجون بود. یادش بخیر ، اون قرآن سبزه که می بوسیدن وباز می کردن و پول های نویی که بوی عید می داد. بوی عید....
عاطفه: ببخش اگه ناراحتت کردم
امیر: نه ، نه ، دست تو عروس گل درد نکنه که الانم به یادشون هستی.اقاجون حق داشتن اینقدر ازت تعریف کنن. بس که مهربونی
عاطفه: پس پا شو و شمع ها رو بزار سر سفره ، بعدم  یک کم اون میز ناهار خوری رو بکش  عقب تر ، خیلی سر راهه ، بعدم اگه زحمتی نیست ، پرده ی اطاق ارمان رو هم بزن که آخرین مرحله ی خونه تکونی هم تموم شه! چند ساعت دیگه سال تحویل میشه و ما هنوز اماده نیستیم
امیر: عاطفه؟
عاطفه: جانم
امیر: شد من از شما تعریف کنم ، بعد یه لیست کاری بهم ندی؟
صدای زنگ آیفن
امیر: یعنی کیه؟ آخر شبی! اونم شب سال تحویل
آرمان: آخ جون عزیز اومد!
امیر: عزیز؟
عاطفه: چرا لو دادی آرمان! می خواستم بابا غافلگیر بشه.حالا بدو در رو بازکن .سرده .عزیز منتظرن
عاطفه: چرا اینجوری نگاه می کنی؟ گفتم اولین ساله که تنهان ، خونه نمونن ، بیان پیش ما تا سال تحویل رو باهم باشیم. ................نگفتم تو بری دنبالشون که مثلا غافلگیرت کنم که این وروجک لو داد.
امیر: چه خوبه که آدم سر سفره ی هفت سینش ، یه فرشته هم داشته باشه.خیلی مخلصیم عاطفه خانومممم.

نداداودی

بخش خانواده ایرانی تبیان