روزنامههایی با جای خالی داستان
چاپ داستان چه بهصورت دنبالهدار یا تک داستان در جراید و مجلات و روزنامههای پرشمار در اکثر کشورهای صاحب ادب و در تاریخ ادبیات سابقهای طولانی داشته تا جایی که اکثر نویسندگان مشهور چه در آغاز نویسندگی یا در دوران شهرت از آن استقبال کردهاند.
موراکامی تک داستانهایش را در نیویورکر چاپ میکند. با خودم فکر کردم نویسندگان ما چقدر اقبال دارند که در مجلات و روزنامههای پرتیراژ حضورداشته باشند؟ البته مقاله در مورد حق تألیف موراکامی هیچ نگفته بود مروری بر کارنامه نویسندگانی چون چخوف، کارور، داستایوفسکی، آرتور میلر، کوندرا... نشان از آن دارد که بسیاری از داستانهای کوتاه آنها قبل از اینکه بهصورت مجموعه داستان چاپ شوند در مجلات و روزنامهها خواندهشده و مورد نقد و بررسی قرار میگرفتهاند و حتی میزان استقبال از آنها سنجیده میشده از این نقطه نمیخواهم به قضیه نگاه کنم زیرا ساختار نقد و منتقد ادبی و اقتصاد نشر و بازاریابی کتاب و نویسنده بنا به دلایل مختلفی قابلمقایسه نیست. شاید مروری بر روزنامهها و مجلات حرفهای که در ایران چاپ میشدهاند بتواند راهگشا باشد. نگاه به بازتاب و تأثیر روزنامهها در ادبیات داستانی در این سه دهه اخیر نیاز به گذشت زمان و تحقیق بیشتری دارد اما با نگاهی به گذشته میتوان تأثیر متقابل مجلات و روزنامه و داستاننویسی ایرانی را دید؛ نویسندگانی نظیر دانشور، گلشیری، جلال آل احمد، صادق هدایت و احمد محمود... جملگی در روزنامهها و مجلات دوران خودشان آثارشان را چاپ میکردهاند و بهمرورزمان این داستانها و این تمرینها تبدیل به کتاب شده است.
البته پاورقینویسی در روزنامههای سالهای پیش از انقلاب بعد از کودتای بیستوهشت مرداد شکلی نابهنجار پیداکرده و خالی از ادبیت میشوند اما در آن دوران هم بنا بر تحلیلی که من هم با آن موافق هستم بهطور مثال ذبیح ال...منصوری نویسنده و مترجم داستانهای دنبالهدار و دیگران نقش بسزایی در کتابخوان کردن جماعت ایرانی داشتهاند که بعدها از آن مهملات خسته شوند و چون خواندن عادتشان شده بود به سراغ کتابهای بهتری بروند و این اقبال را به نویسندگان دهه 50 بدهند.
سالهاست از کمبود ساعت مطالعه مینالیم. روزنامههای ما اکثراً از شرایط سخت مالی در عذاب هستند. آنقدر روزنامهها و سایتهایمان را از اخبار و گزارشهای تکراری لبریز میکنیم که مردم را گریزان کردهایم از خواندن آنها را دچار خبر زدگی کردهایم دعواهای سیاسی و کلکلهای بر سر قدرت باعث شده مردم کوچهبازار خسته شوند و روزنامهها را برای صفحات آگهی بخرند. روزنامهها و مجلات را ورق بزنید پر است از تبلیغات بیمعنا و صفحهپرکن مطلب بالای تبلیغ را هم که نگاه میکنی آنقدر لاغر است و آنقدر تکراری و بدون جذابیت که ترجیح میدهی چهار تایش کنی و دم عیدی شیشهپاککنی! جای چه چیز آنجا خالی است بسیاری را دیدهام که داستانک های غیرحرفهای از انبوه نویسندگان غیرحرفهای که برای روزنامهای کثیرالانتشار میآید و چاپ میشود را دنبال میکنند. این مردم کمی هم از روزنامهای که به دست میگیرند سرگرمی و دنیایی واقعی آراسته به آرایه میخواهند. این مردم کمی تخیل میخواهند نویسندهای که آنها را تشویق کند به خواندن داستانی فردای آن روز لابهلایش هم اخبار سیل و سونامی...
شاید تنگناهایی که برای مدیرمسئولان و سردبیران وجود دارد قابلدرک باشد. بالاخره داستان حساسیتهای خودش را دارد! ولی نگاهی به گذشته بد نیست. نسل من داستان راستان در کیهان بچهها میخواند و بعدش سری کتابهای داستان راستان را که میدید شوق خریدشان نمیگذاشت بخوابد. حالا بن تن جایش را گرفته این زنگ خطر نیست؟ لابهلای پاورقیها یا داستانهایی که چاپ میشود نمیتوان بسیاری را از منکرات و مضرات آگاه کرد؟ روزنامهها و مجلات سهمی در فرهنگ و هنر ندارند؟...
اسفناک تر آن است که فکر کنیم همان مجلات و کتابچههای تخصصی داستان که با ارقام نجومی درمیآوریم و آنقدر جلدش را بزک روشنفکری میکنیم که بنده خدایی میترسد بخرد. کافی است.
اگر فقط کمی منصف باشیم روزنامههای ما در دو دهه اخیر نه بر مبنای آموزهای دینی حرکت کردهاند نه بر اساس تجربه ملی. قرآن به زبان داستان سخن میگوید. حضرات غیر این نیست. نفی داستان به چه منظور؟ شاهنامه نیز بهعنوان سند ملی داستانسرا است نه صرفاً اخبار گوی قرآن نیز با هدف تعالی بشر داستان میگوید داستانهایی واقعی و در شاهنامه تخیل این آمیزهها و آن آموزهها راهگشای ما است اگر بخواهیم واقعاً روزنامهها و مجلات را در رشد فرهنگی و اعتلای روانی جامعه موثر بدانیم.
گناه را هم به گردن نویسندگان انداختن خطا است. دستی به سوی آنها دراز نمیشود یا اگر درخواستی هم هست غیرمنطقی به نظر میرسد چاپ یک داستان خوب هزینهای فراتر از یک مقاله دارد. نویسنده، وکیل، پزشک و متخصص تغذیه... نیست که تبلیغش بشود بیایند برای چاق و لاغر شدن یا عمل دماغ...نویسنده از همین تخیل یا واقعیتی آراسته به ادبیت که مردمدوست دارند بخوانند نان میخورد.
در آخر ذکر چند نکته لازم است. روزنامههای کشور با چاپ آثار مناسب از نویسندگان مطرح میتوانند دایره مخاطبین خود را گسترده سازند این حرکت باعث میشود بیشتر روی پای خود بایستند و گردش اقتصادی روزنامه بر اساس آبونمان و تکفروشی بالای آن استقلال روزنامهها را موجب میشود. داستان نویسان ایرانی با مخاطبین گستردهای روبرو میشوند و لاجرم با بازخوردهای بهدستآمده فن نوشتن برای همه را میآموزند و در فیگورهای مختلف نمیگویند ما برای خواص مینویسیم. خوانندگان از کلافگی سیل اخبار و گران شدن ارزان شدن و سیل و زلزله و مجادلات سیاسی کمی خلاصی مییابند و در دنیای داستان نفسی میکشند. داستان بر اساس آموزههای دینی و ملی ما میتواند در رشد روانی جامعه و بر حذر کردن از بیقانونیها و بیاخلاقیها موثر باشد. ناشران نویسندگان را با آثار چاپشده و استقبال شده در روزنامهها میشناسند و سرمایهگذاری میکنند و جواب میگیرند. در این معامله سه سر برد هم جراید و هم ادبیات داستانی و البته خوانندگان به مطلوب نزدیکتر میشوند.