تبیان، دستیار زندگی
قوم ثمود در منطقه‏اى كوهستانى میان حجاز و شام زندگى مى‏كردند. و در آن بناهاى محكم و امنى ساخته بودند. آنان ثروتمند و نیرومند، اما بت‏پرست بودند. خداوند مهربان حضرت صالح(ع) را براى هدایت قوم ثمود مبعوث فرمود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان

سوره ی اعراف

شتر صالح(ع)

قوم ثمود در منطقه‏اى كوهستانى میان حجاز و شام زندگى مى‏كردند. و در آن بناهاى محكم و امنى ساخته بودند. آنان ثروتمند و نیرومند، اما بت‏پرست بودند. خداوند مهربان حضرت صالح(ع) را براى هدایت قوم ثمود مبعوث فرمود. حضرت صالح(ع) در میان مردم به امانت‏دارى و درستى و راستى شهرت داشت و آنان در مشكلات و اختلافات از او كمك مى‏گرفتند؛ اما پس از این كه پیامبریش را اعلام كرد، مورد خشم و حسد بزرگان قومش قرار گرفت. آنان به او ایمان نیاوردند و گفتند: «ما حرف‏هاى تو را باور نمى‏كنیم؛ اگر راست مى‏گویى، معجزه‏اى براى ما بیاور.» حضرت صالح(ع) از خداوند توانا درخواست معجزه كرد و خداوندمهربان، شتر ماده‏اى را معجزه او قرار داد. شتر از دل سنگ‏هاى كوه بیرون آمد. حضرت صالح(ع) به مردم فرمود: «این شتر، معجزه خداوند است. او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا، هر جا كه خواست چرا كند. یك روز آب چشمه، مخصوص اوست، یك روز سهم شما. مراقب باشید به او آسیبى نرسانید، زیرا در این صورت به عذاب الهى گرفتار خواهید شد.» این داستان را در قرآن چنین مى‏خوانیم:

و به سوى ثمود، برادرشان صالح، گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید كه براى شما جز او خدایى نیست. به یقین براى شما از سوى پروردگارتان دلیلى آشكار آمده است. این شتر ماده براى شما نشانه است. پس بگذارید در زمین خدا چرا كند و به او آسیب نرسانید كه عذابى دردناك شما را فرا مى‏گیرد و به یاد آورید آن زمان را كه بعد از عاد، شما را جانشین كرد و شما را در این سرزمین جاى داد. در دشت‏هایش كاخ‏هایى مى‏سازید و از كوه‏ها خانه‏هایى مى‏تراشید. پس نعمت‏هاى خدا را به یاد آورید و در زمین فساد نكنید.

آیات 73 و 74

زلزله، عذاب الهى

معجزه‌ی حضرت صالح(ع) در میان مردم زندگى مى‏كرد. یك روز آب مى‏نوشید و یك روز اصلاً نمى‏نوشید. بزرگان و اشراف كافر سعى مى‏كردند ایمان مردم را سست كنند. به آنان مى‏گفتند: «تا كى باید به این وضع ادامه بدهیم. چرا این شتر همه جا چرا مى‏كند و چرا ما یك روز در میان باید از آب استفاده كنیم؟» اما این حرف‏ها در دل مردم با ایمان اثرى نداشت. بنابراین، كافران تنها راه چاره را در این دیدند كه شتر را بكشند و به مردم بگویند كه معجزه نبوده، بلكه شترى معمولى بوده است. بنابراین، یك روز قرارى گذاشتند و شتر را كشتند و نزد حضرت صالح(ع) رفتند و گفتند: «ما شتر را كشتیم، اگر تو پیامبر خدا هستى، وعده‏اى را كه داده‏اى انجام بده. از خدایت بخواه تا بر ما عذاب نازل كند.» حضرت صالح(ع) گفت: «سه روز فرصت دارید تا در خانه‏هایتان بمانید و توبه كنید. پس از سه روز عذاب الهى بر كسانى كه ایمان نیاورده‏اند، نازل خواهد شد و هیچ یك از كافران در امان نخواهند بود.» آنان بى‏اعتنا به حرف‏هاى او و با تمسخر و لبخند به خانه‏هاى خود بازگشتند. پس از سه روز صاعقه‏اى كه با زلزله همراه بود چنان خانه‏هایشان را ویران كرد كه گویى هرگز كسى در آن‏جا زندگى نمى‏كرده است. خداوند مهربان مى‏فرماید:

بزرگانى از قومش كه گردنكشى مى‏كردند، به مستضعفانى كه ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما مى‏دانید كه صالح فرستاده‏اى از سوى پروردگار خویش است؟

گفتند: ما به پیامى كه او آورده، ایمان داریم. آنان كه گردنكشى مى‏كردند گفتند: ما به آن‏چه شما ایمان دارید كافریم. پس، آن شتر ماده را كشتند و از فرمان پروردگارشان سرپیچى كردند و گفتند: اى صالح اگر تو از پیامبرانى، آن‏چه را به ما وعده مى‏دهى، براى ما بیاور! پس زلزله آنان را فرا گرفت و در خانه‏هایشان بى‏جان شدند. پس از آنان روى گرداند و گفت: اى قوم من! به راستى من پیام‏هاى پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت كردم، ولى شما نصیحت كنندگان را دوست ندارید.

آیات 75 الى 79

باران سنگ و گل

قوم لوط(ع) در سرزمین سَدوم كه در جلگه‌ی اردن قرار داشت، زندگى مى‏كردند. آنان مردمى گناهكار و فاسد بودند و ارتباط با مردان را به ازدواج با زنان ترجیح مى‏دادند. فساد و گناه همه جا را گرفته بود. نصیحت‏ها و راهنمایى‏هاى حضرت لوط(ع) بر آنان اثرى نداشت. آنان به جاى این كه به او ایمان بیاورند، او را تهدید مى‏كردند كه اگر آنان را راحت نگذارد، او و خانواده‏اش را از شهر بیرون مى‏كنند. تا این كه یك روز، هنگامى كه حضرت لوط(ع) مشغول كار بود، چند مرد جوان و زیبا به او نزدیك شدند و سلام كردند و گفتند كه میهمان او هستند. لوط(ع) كه بسیار مهمان‏دوست و مهربان بود، به آنان سلام كرد و خوش‏آمد گفت، ولى چون از وضعِ اخلاقىِ مردمش خبر داشت، آن‏قدر با آنان مشغول صحبت شد تا هوا تاریك شد، و بعد از راهى كه رفت و آمد كم‏ترى داشت، آنان را به منزل برد. او سعى مى‏كرد كسى متوجه‌ حضور میهمانان او نشود؛ اما همسرش كه زنى كافر و با مردم شهر، همدست بود به مردم خبر داد كه لوط(ع) میهمانان زیبایى دارد و ناگهان مردم پشت در خانه‌ی لوط(ع) جمع شدند. حضرت لوط(ع) بسیار ناراحت و نگران بود و سعى مى‏كرد میهمانانش متوجه نشوند كه مردم قصد بدى در مورد آنان دارند. اما آنان به او گفتند: «نگران نباش. این مردم نمى‏توانند آسیبى به ما برسانند. ما فرشتگان و فرستادگان خدا هستیم و مأموریت داریم كه تو و خانواده‏ات، جز همسرت، را از شهر خارج كنیم. فردا صبح مردم این شهر دچار عذاب الهى مى‏شوند.»

روز بعد تمام شهر زیر و رو شد و بارانى از سنگ و گل بارید و تمام شهر زیر گل‏ها مدفون شد. در قرآن چنین مى‏خوانیم:

و لوط هنگامى كه به قوم خود گفت: آیا كار زشتى را مى‏كنید كه هیچ یك از جهانیان پیش از شما نكرده است. به راستى شما از روى شهوت به جاى زنان به سوى مردان مى‏روید؟ بلكه شما گروهى اسراف كارید. و پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند: از دیار خود بیرونشان كنید. به راستى اینان مردمى هستند كه خود را پاك مى‏دانند. پس او و خانواده‏اش را نجات دادیم به جز همسرش كه از هلاك‏شدگان بود. و بر آنان بارانى باراندیم. پس بنگر عاقبت گناهكاران چگونه بود!

آیات 80 الى 84

كم فروشى ممنوع

خداوند مهربان حضرت شعیب(ع) را در شهر مدین به پیامبرى مبعوث كرد. مردم مدین به كار تجارت مشغول بودندو تقلب و كم فروشى در میان آنان بسیار رواج داشت. حضرت شعیب(ع) آنان را به خداپرستى دعوت كرد و هشدار داد كه دست از كم فروشى و تقلب در معاملات بردارند تا مانند اقوام نوح، عاد، ثمود و لوط دچار عذاب الهى نشوند. اما آن مردم مال دوست به او ایمان نیاوردند و گفتند: «ما آن‏چه را كه پدرانمان مى‏پرستیدند، مى‏پرستیم و اختیار اموالمان با خودمان است؛ هرگونه بخواهیم رفتار مى‏كنیم.» آنان نه تنها ایمان نمى‏آوردند، بلكه مومنان را نیز تهدید مى‏كردند كه یا از ایمانشان بازگردند یا از شهر بیرونشان مى‏كنند. خداوند مهربان مى‏فرماید:

و به سوى مدین برادرشان شعیب، گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید كه براى شما جز او خدایى نیست. به یقین براى شما از سوى پروردگارتان دلیلى آشكار آمده است. پیمانه و ترازو را تمام بدهید و اموال مردم را كم ندهید و در زمین پس از اصلاح شدنِ آن، فساد نكنید. اگر مومن باشید این براى شما بهتر است. و بر سر هر راهى ننشینید تا كسانى را كه ایمان آورده‏اند تهدید كنید و از راه خدا بازدارید و آن را منحرف بخواهید و به یادآورید هنگامى را كه اندك بودید پس شما را بسیار گردانید و بنگرید عاقبت مفسدان چگونه بوده است. و اگر گروهى از شما به آن‏چه من به آن فرستاده شده‏ام، ایمان آورده و گروهى ایمان نیاورده‏اند، پس صبر كنید تا خدا میان ما داورى كند و او بهترین داوران است.

آیات 85 الى 87

فرزانه زنبقی
نشر لک لک


منبع: آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان- سوره ی اعراف

سوره ی اعراف - آیات 55 الی ٧٢

سوره ی اعراف - آیات ٤٦ الی ٥٤

سوره ی اعراف - آیات ٣٨ الی ٤٥

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.