تبیان، دستیار زندگی
با چهره کودکانه و منعطفش سال ها «پسر شیرین سینمای ایران» (تعبیری که زنده یاد علی حاتمی در باره اش به کار برده بود. از همان زمان که نقش های کوتاهش در «مثل آباد» (رضا ژیان) دیده شد و با «محله برو بیا» (بیژن بیرنگ، مسعود رسام) به همراه گروهی از مستعدترین باز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اکبرآقـــا آکتور سینما

دوست دارم با کیمیایی کار کنم/ با تقوایی سفید امضا کردم/ حاتمی سر صحنه فیلم مادر گفت: بـرای نقش غلامرضا سیمـرغ می گیری


با چهره کودکانه و منعطفش سال ها «پسر شیرین سینمای ایران» (تعبیری که زنده یاد علی حاتمی در باره اش به کار برده بود. از همان زمان که نقش های کوتاهش در «مثل آباد» (رضا ژیان) دیده شد و با «محله برو بیا» (بیژن بیرنگ، مسعود رسام) به همراه گروهی از مستعدترین بازیگران همه نسلش (مثل آتیلا پسیانی و حمید جبلی) گل کرد و زمانی که «بازم مدرسم دیر شد» روی آنتن رفت، دیگر بازیگر محبوبی بود که خیلی زود سر از سینما در آورد.


عبدی

این گفت و گو یک روز پیش از بستری شدن عبدی در بیمارستان انجام شد و امروز در شرایطی منتشر شد که خوشبختانه حال بازیگر دوست داشتنی سینمای ایران بهتر شده است.

برای شروع یادی كنیم از مرحوم علی حاتمی. ایشان از نگاه شما كه بازیگر یكی از به یاد ماندنی ترین آثار او هستید، چه شخصیتی داشت؟

-حاتمی نه تنها به بازیگران، بلکه به همه عواملی که درگیر ساخت و تولید فیلم او بودند بها می داد. او می گفت بازیگر مثل گوهر و جواهری است که نویسنده و کارگردان او را کشف می کنند و مسوولان صحنه و لباس و گریم هر کدام کاری روی آن انجام می دهند تا زیباتر باشد، درست مثل برخوردی که با یک الماس صورت می گیرد، چون بازیگر قرار است به زیباترین وجه ممکن به مخاطب تقدیم شود. حاتمی احترام فوق العاده ای برای بازیگر قائل بود. به قول عبدالله اسکندری که من هم همه جوره در زندگی مدیون او هستم، مرحوم حاتمی به گریم کلاس داد و كلا گریم سینما مدیون این استاد است. او تنها کارگردانی است که به گریمور بها می داد، آن هم در روزگاری که دیگران هیچ زمانی برای آن صرف نمی کردند یا ارزش مالی چندانی به این هنر نمی دادند. چنین رفتار خوبی با طراح صحنه و لباس و تدارکات و ... نیز توسط او صورت می گرفت در شرایطی که شاید در بسیاری از پروژه ها همه این امور را به شکل سطحی تنها یک نفر انجام می داد.

در آمدن شخصیت غلامرضا وابستگی زیادی به گریم شما داشت. اینطور نیست؟

-گریم، برای در آمدن همه نقش ها چنین اهمیتی داشت و اوج این هنر در «هزاردستان» معلوم می شود. آنجا همه بازیگران گریم های سخت داشتند و کار روی چهره آنان چندین ساعت طول می کشید.

و سهم خودتان را در ادای حق مطلب این نقش چقدر می دانید؟

-کلید رسیدن به آن شخصیت همین آدم ها هستند. نوشته خوب، کارگردانی خوب، فیلمبرداری خوب، گریم و لباس و ... هر کدام به نوعی در متولد شدن این کاراکتر سهم داشتند؛ یعنی این نقش می توانست یک تیپ باشد اما همه چیز به قدری خوب است که تیپ به شخصیت تبدیل می شود. استاد اسکندری می گوید چهره اکبر عبدی قابلیت گریم دارد و این چیزی است که می تواند در خیلی از بازیگران دیگر هم وجود داشته باشد اما عبدی بر اساس گریم و ظاهر، درون خود را هم واقعا تغییر می دهد.

شما برای همین فیلم سیمرغ گرفتید. فكرش را می كردید؟

-بله . یک جورهایی می دانستم چون به من می گفتند یک اتفاق خوب در حال شکل گرفتن است. هم مرحوم حاتمی می گفت و هم همسرش خانم خوشکام. مدیر تولیدمان آقای یونس صباحی هم چنین چیزی می گفت. استاد اسکندری هم که همیشه به من لطف داشته، آن زمان می گفت تو به خاطر این نقش باید حتما جایزه بگیری. غلامرضا نگاهی داشت که از همه عبور می کرد، حتی از دیوار و از آدم ها. در صحنه ای از فیلم غلامرضا چادر مادر را می بوسد و این ایده از خودم بود. حاتمی می خواست صحنه محبت مادر و فرزندی در فیلم وجود داشته باشد اما نگران بود اگر غلامرضا مادرش را بغل بگیرد، این بخش را در بیاورند.آن ایده اما چیزی بود که من گفته بودم توی تمرین ها آن را لو نمی دهم و هنگام فیلمبرداری یک بار برای همیشه انجام خواهم داد. وقتی چادر را بوسیدم و رهایش نکردم احساسم این بود که این چادر دارد مثل آبشار بر من می ریزد. همه داشتند پشت دوربین گریه می کردند. از استاد کلاری تا دستیارش شهرام اسدی، خانم خوشکام و ... .

اینكه ایده تان را در تمرین ها رونمایی نكردید نشان از تجربه و هوشمندی شما حتی در آن سال ها دارد.

-بله چون اگر می خواستم این حرکت را در خلال تمرین ها چند بار انجام دهم ممکن بود آن جذابیت اولیه اش را از دست بدهد. بارها پیش آمده صحنه ای در فیلمی چند بار تکرار بشود اما در هنگام مونتاژ همان اولی را بگذارند. این تجربه اول ممکن است چند ایراد نسبت به برداشت بیستم داشته باشد، اما حسی که در آن هست به همه چیز می چربد و آن نو بودن فوق العاده ، توسط مخاطب دریافت می شود.

چرا به مرحوم حاتمی لقب شاعر سینما را دادند؟

- علی حاتمی فوق العاده زندگی را دوست داشت. به او می گفتند شاعر سینما چون دیالوگ های مخصوص به خودش را داشت. چیدن صحنه و آکسسوار مورد استفاده اش نیز مخصوص به خودش بود و حتی در انتخاب لباس بازیگران هم طبق سلیقه خاص خودش عمل می کرد. در فیلم «دلشدگان» لباس نوازندگان در حقیقت پرچم ایران است و یک علامت قلب هم به معنای عشق در میان آن قرار دارد. این ها چیزهایی است که شاید هر کسی متوجه نشده باشد.

شما برای نواختن تنبك در «دلشدگان» آموزش دیده بودید؟

-نه. می توانم بگویم به شکل ذاتی چیزهایی بلد بودم. وقتی برایم معلم گرفتند، او بعد از نیم ساعت به حالت قهر رفت چون به نظرش آمده بود من کار را بلدم و او را سرکار گذاشته اند! بعد از این ماجرا استاد علیزاده به من گفت حتی لازم نیست پولی خرج کنی، من خودم از استادی می خواهم کار را به تو یاد بدهد چون در این زمینه استعداد خیلی خوبی داری. خلاصه به خاطر مشغله زیاد کاری نشد و بعدها هم دیگر موفق نشدم به این سمت بروم.

جالب است كه بازیگری تنها هنر شما نیست و با موسیقی هم نا آشنا نیستید.

-اصلاً برای یک بازیگر ضروری است كه ریتم را به خوبی بشناسد تا در بازی اش خارج نزند. بازیگری هم مثل شعر گفتن است و وزن و ریتم و قافیه دارد. یک بازیگر مثل عضوی از یک گروه ارکستر است و نمی تواند برای خودش کار کند و باید جوری پیش برود که نوع کارش هم آهنگ با کار دیگران باشد. دانستن موسیقی چیزی است که به کار یک شاعر و نقاش و ... هم می آید. به طور کل زندگی، به معنای حفظ ریتم است و کسی که زندگی کردن را بلد است یعنی ریتم را بلد است.

علی حاتمی فوق العاده زندگی را دوست داشت. به او می گفتند شاعر سینما چون دیالوگ های مخصوص به خودش را داشت. چیدن صحنه و آکسسوار مورد استفاده اش نیز مخصوص به خودش بود و حتی در انتخاب لباس بازیگران هم طبق سلیقه خاص خودش عمل می کرد

شرایط ساخت «دلشدگان» به خاطر صدابرداری سر صحنه منحصر به فرد و خاص بود؟

-نه قبل از آن هم این اتفاق افتاده بود. اتفاق منحصر به فرد «دلشدگان» این بود كه آن زمان اولین باری بود که داشت فیلمی ساخته می شد درباره موسیقی، آن هم با سرمایه شخصی. این اصلا یک جور ریسک کردن بود. حاتمی اما دلش را داشت.

این اولین بودن حتماً با نوعی فشار كاری هم همراه بوده. این فشار به بازیگران هم منتقل می شد؟

-نه اصلا. آن روزها من باید می رفتم سربازی، بنابراین نه کارت پایان خدمت داشتم و نه پاسپورت. آقای حاتمی به همراه من یک ماه در ارشاد دوندگی کرد تا اینکه پاسپورت دولتی به من دادند و از من تعهد گرفتند که برگردم.

درباره بازیگر نقش مقابل تان جلال مقدم هم صحبت كنید.

-او هنرمند بسیار بزرگی بود و متأسفانه در فقر مادی از این دنیا رفت. سیاه بودن آینده هنرمند اگر مصداق بزرگی داشته باشد، همین آدم است. فیلم «صمد و فولاد زره» ایشان کارگردانی کرد و یکی از قسمت های خیلی خوب از مجموعه صمد را تحویل داد.

او در شرایط خوبی زندگی نكرد.

-هنوز هم وضعیت خوبی برای هنرمندان حاکم نیست. بیمه ها تق و لق است و بازیگران در ایام بیکاری، بدون پول می مانند.

زمانی به خاطر مطرح كردن مسائل مالی مدتی ممنوع الكار بودید؛ اینكه وقتی تهیه کننده پول پارو می كند چرا شما دستمزد بیشتری نگیرید. در این باره توضیحات بیشتری هست كه بخواهید عنوان كنید؟

-این موضوع را آن زمان هم گفته بودم. از من خواسته بودند بچه قنداقی شوم، من هم گفتم بابت خراب کردن خودم پول می خواهم. وقتی تهیه کننده می خواست اکبر عبدی را قنداق کند و پول به دست بیاورد، طبیعی است که خود عبدی هم باید در این دستاورد سهیم باشد. آن زمان ممنوع الکاری این حرف را هم کشیدم.

گفتن این حرف ها در آن زمان كه هنوز موقعیت فعلی را نداشتید، جسارت می خواست.

-البته آن زمان هم تقریبا پررنگ بودم اما شاید مثل حالا پخته نبودم. آن موقع به من گفته بودند درباره دستمزدت حرف نزن و آن زمان من اولین کسی بودم که این کار را کردم. یادم است خودم به مجله فیلم زنگ زدم و گفتم می خواهم مصاحبه کنم و درباره دستمزدم حرف دارم. این اتفاق باعث شد دستمزد خیلی ها تکانی بخورد. البته برخی از کارگردان ها هستند که ما اصلا درباره مادیات حرفی با آنان نمی زنیم چون هنگام بازی کردن در فیلم آنان، انگیزه های ما را چیز دیگری تشکیل می دهد.

درباره اولین دیدار با تقوایی هم صحبت كنید. گویا بازی كردن شما برای ایشان ماجرایی داشته.

-بله. قرار بود در سریالی با نام «میرزا کوچک خان» نقش احمدشاه را بازی کنم. وقتی من قرارداد بستم، ایشان کارگردان بود اما بعد گفتند آقای افخمی این مجموعه را می سازد. من هم رفتم پیش قسط را پس دادم و گفتم من این کارگردان را نمی شناسم. بازی نکردم. یک روز هم استاد اسکندری زنگ زد و گفت استاد تقوایی ما را برای شام دعوت کرده است. رفتیم به منزل شان و او گفت من یک فیلم به آقای ارجمند بدهکار بودم و حالا یک فیلم به شما بدهکارم. گفت ارجمند قرار بوده میرزا کوچک خان را بازی کند اما میسر نشده، در ادامه کارگردانی را از تقوایی گرفته اند به آقای افخمی داده اند. ارجمند به خاطر تقوایی بر سر پروژه حاضر نشد و به همین دلیل تقوایی می گفت من به او بدهکار بودم و با «ناخدا خورشید» بدهی ام را دادم. حالابرای اینکه بدهی ام را به شما هم بپردازم این سناریو را بخوان. من فیلمنامه را نخوانده، قرارداد را سفید امضا کردم. در «ای ایران» برای یک سال و نیم در خدمت این استاد بزرگ بودم و این کار را جزوی از افتخارات خود به حساب می آورم. بعد از آن فیلم بود که من تازه فهمیدم سینما یعنی چه و کارگردانی به چه معناست. هر تازه واردی اگر در یک فیلم به عنوان دستیار پنجم با این استاد کار کند مثل این است که سه سال به یک دانشگاه رفته باشد.

چرا ساخت «ای ایران» طول كشید. حساسیت تقوایی زیاد بود؟

-نه هوا بد شد. سرمایه گذار هم به طور مرتب بودجه نمی رساند. یک روز یک طوفان آمد و همه وسایل را جمع کرد و در رودخانه ماسوله ریخت. مجبور شدیم کار را تعطیل کنیم و سال بعد ادامه آن را پی بگیریم. کار ما در عمل چهار پنج ماه شد. تقوایی وسواس خاص خودش را هم دارد اما این رفتار به کار او لطمه ای وارد نمی کند. او حتی زودتر از هنروران بر سر صحنه حاضر می شد و وسواسش هم همیشه به جا بود.

اکبرآقـــا آکتور سینما

جای کیمیایی در کارنامه شما خالیست.

-قسمت نشده است. من هم خیلی دوست دارم با ایشان کار کنم چون او داستان آدم هایی را تعریف می کند که من هم از آنان دور نیستم. من هم بچه شوش و مولوی و چهارراه سیروس و ... هستم و ریشه های من و ایشان یکی است، اما هنوز پیش نیامده با هم کار کنیم. من، هم ایشان را در کارنامه کم دارم و هم استاد بیضایی را. من برای فیلم «چه کسی رییس را کشت» با ایشان قرارداد بسته بودم و 50 دقیقه هم به شکل بداهه جلوی دوربین برایش کار کردم. او بعدها به من گفت فیلم آن تست را زیاد تماشا می کند و در موردم گفت بازیگری هستم که فقط 15 درصدم کشف شده است. این حرف برای من خیلی ارزش داشت و اینقدر ورم کرده بودم که نزدیک بود بترکم!

آن 85 درصد باقی مانده الان کشف شده؟

-برای بازیگر هیچ وقت مسیر به انتها نمی رسد، چون هفت میلیارد جمعیت در جهان وجود دارد و این یعنی هفت میلیارد نقش. کدام بازیگر است که بتواند این 7 میلیارد نقش را بازی کند؟ اصلا عمرش کفاف نمی دهد. حتی نمی شود 80 میلیون ایرانی یا 20 میلیون تهرانی را بازی کرد چون یک بازیگر در بهترین حالت از عهده در آوردن 200 تیپ بر می آید. پس بازیگر همیشه تشنه است و این یعنی هنر تمام شدنی نیست. یک نقاش هم هر چقدر بخواهد سوژه دارد و اگر هزار سال عمر کند در ازای هر یک روز می تواند سوژه ای برای تابلوی جدیدش داشته باشد. یک عکاس یا موزیسین نیز به همین ترتیب. برای همین است که می گویند هنر یعنی به خدا رسیدن، یعنی فکر کردن به بی نهایت. به همین دلیل است که هیچ هنرمندی نمی تواند بگوید من به انتهای خط رسیده ام.

شما الان در کجای مسیر هستید؟

-من هنوز شاگرد هستم. هر هنرمندی همیشه در حال یاد گرفتن است. من برای بازی در هر نقشی این احساس را دارم که انگار اولین روز است که دارم بازی می کنم چون این نقش، اولین بار است که توسط من تجربه می شود. هنوز در حال دیدن و گوش کردن و آموختن هستم.

شما تا به حال با كیارستمی هم كار نكرده اید.

-نه چون کلا سینمای آقای کیارستمی، سینمایی متفاوت است. او معمولا خود جنس را انتخاب می کند. من شنیده ام یکی از فیلم های ما را که الان چند سال است توقیف مانده، دیده و تعریف کرده و گفته چه بازیگر خوبی. ما هم از او خیلی ممنون هستیم.

در دهه هشتاد چند سال از سینما دور ماندید؟

-سال 81 برادرم را از دست دادم و چهار سال کار نکردم. یک سال هم ایران نبودم. بعد از این مدت با احمدرضا معتمدی دوباره کار را شروع کردم.

هرچند درباره تعامل با مسعود ده نمكی زیاد صحبت كرده اید اما بگویید این تداوم همكاری از كجا نشأت می گیرد؟

-حضور من در فیلم های او به خواست خودش بر می گردد. ده نمکی نویسنده و کارگردان است و هر بار به من گفته این نقش را بر اساس حضور تو نوشته ام. اعتقاد شخصی اش هم این است که قدم اکبر برای فیلم من خوب است! به همین دلیل است که برای رسیدن من به پروژه صبر هم می کند. من هم وقتی می بینم قصه خوب است، چرا نباید بپذیرم؟ وقتی فیلم «اخراجی ها» نقش درخشانی به نام بایرام دارد یا وقتی «معراجی ها» مرا به یاد برادرم می اندازد، چرا نباید پیشنهاد ده نمکی را قبول کنم؟

بخشی از مردم به دلایل مختلف، سینمای ده نمكی را دوست ندارند. با آگاهی از این موضوع چقدر برایتان مهم است جایگاه خودتان را پیش مخاطب حفظ كنید؟

-دلیل این دوست نداشتن چیست؟ اگر از آنان سوال کنی خودشان هم نمی دانند. یک مزخرفاتی شنیده اند و شده ملکه ذهن شان. اگر بپرسی به تو می گویند من خودم ندیده ام اما فلانی به من گفته است. اگر سرنخ ماجرا را بگیری تا بفهمی این فلانی کیست، به هیچ جا نمی رسی. ما با خصوصیت شخصی و فردی یک آدم چه کار داریم؟ ما با هنر یک فرد سر و کار داریم. مردم با هنر یک هنرمند زندگی می کنند و نه با شخصیت او. در مورد شخصیت ده نمکی نیز هیچکس نتوانسته چیزی را ثابت کند.

از نگاه سینمایی و هنری هم فیلم های او مطابق با سلیقه شماست؟

-وقتی مخاطبان زیادی به سینما می آیند یعنی کار او خوب بوده است. اگر حرف این است كه او خط قرمزها را رد کرده، این بحث دیگری است و اگر دیگران هم می توانند، انجام دهند.

فیلم «اخراجی ها1» به دلیل جسارت در بیان و خلق یك نگاه تازه به جنگ، اتفاق جالبی بود، اما از نظر برخی منتقدان این جذابیت شاید بهتر بود در همان یك فیلم باقی می ماند.

- نه، اخراجی های دو و سه هم خوب است. حرف من این است که اگر از یک سه گانه سینمایی، فیلم اول خوب ساخته نشود، فیلم بعدی هم خوب از کار در نمی آید. حجم استقبال از همه فیلم های ده نمکی، نشان می دهد او کارش را درست انجام داده است.

اولین بار كه پیشنهاد زن پوش شدن را به شما دادند چه احساسی در شما ایجاد شد؟

-نقشی بود مثل نقش های دیگر و اصلا من خودم آن را پیشنهاد کرده بودم و می دانستم از پس کار بر می آیم. در مهمانی های خانوادگی اتودهای شخصی زده بودم و دیده بودم که می توانم.

اما این نقش در فیلم های دیگر هم تكرار شد.

-پیش آمد دیگر. مثلا وقتی استاد جیرانی به آدم پیشنهاد می دهد مگر می توان قبول نکرد؟ گذشته از این هیچ کدام از این نقش های به ظاهر یکسان، به هم شباهت ندارند و در هر کدام از آنها قابلیت تغییر زیادی وجود دارد.

پیش آمده صرفاً به خاطر پول برای فیلمی قرارداد ببندید؟

-بله اما دلیلی ندارد آدم خاطرات بدش را رو کند! این مشکل برای هر کسی می تواند رخ بدهد. ممکن است یک موزیسین به روزی بیفتد که در عروسی هم ساز بزند.

نقش اكشن را حتی در سال هایی كه این فضا در سینما در اوج قرار داشت، تجربه نكردید؟

-به خاطر فیزیکم آن اکشنی که در فیلم ها مرسوم است نداشته ام اما در این فیلمی که قرار است با آقای تنابنده کار کنم در نقش یک آدم منفی ظاهر شده ام که کارگرهایش را می زند. قرار است در صحنه ای من رضا عطاران را به قصد کشت بزنم!

شما بودید كه به سراغ طنز آمدید یا برعكس؟

-ابتدا به خاطر ظاهرم طنزکاران بودند که به سراغ من آمدند اما حالا دیگر خودم باید انتخاب کنم و هر قصه و نقشی را قبول نکنم.

فیلمنامه باید چه خصوصیتی داشته باشد تا شما را سر ذوق بیاورد؟

-بیشتر آدم ها هستند که مرا سر ذوق می آورند. وقتی من یک حرف خنده دار می زنم و کارگردانی که مرا برای فیلم طنز دعوت کرده یک تبسم هم نمی تواند بزند و اصلا یک جوک را نمی تواند درست تعریف کند، من چطور می توانم با او کار کنم و مخاطب را هم بخندانم؟

به كارگردانی فكر نمی كنید؟

-چرا قرار است فیلم بسازم. همیشه گفته ام باید سنی از من بگذرد تا وقتی به یک بازیگر می گویم یک بار دیگر بگیریم، لااقل ریش و سبیل سفید داشته باشم. چند قصه دارم و ان شا ا... بزودی شروع می کنم. الان مثل بقیه کارگردان ها دنبال پول هستم. یکی از فیلمنامه ها هم جشنواره ای است و هم می تواند در گیشه موفق باشد. یکی دیگر هم قصه سه نفر پیرزن است. در واقع من یک فیلم خارجی را ایرانیزه خواهم کرد. احتمالا سال آینده کلید می زنم. سابقه کارگردانی را در تئاتر داشته ام اما در سینما اولین بار است.

نقش جدی در كارنامه شما به ندرت دیده می شود. قصد ندارید در این رویه تغییری ایجاد كنید؟

-مگر کمدی جدی نیست؟ اگر منظور شما بازی درام است این ویژگی در نقش طنز هم می تواند وجود داشته باشد. همه کمدی ها بر مبنای خنده نیست. بازیگری که از پس کمدی بر بیاید، می تواند نقش های دراماتیک دیگر را هم به خوبی بازی کند. کمدین واقعی هم در سینمای جهان به اندازه انگشتان دست است. گذشته از این ها من در «رسوایی» کمدی بازی نکردم. در «معراجی ها» هم همینطور. من در «اجاره نشین ها» هم کمدی بازی نکردم. موقعیت و شرایط کمدی بود. باستر کیتون و چارلی چاپلین اگر کارشان را جدی انجام ندهند، شما را به خنده می اندازند؟

برسیم به چند فیلمی كه از ابتدای سال تا امروز بازی كردید. امسال خیلی پركار بودید.

-بله چند فیلم سینمایی بازی كردم. در «پدر آن دیگری» به کارگردانی یدا... صمدی محوریت کار یک بچه بود و من عموی او بودم. در فیلم «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» به کارگردانی علی شاه حاتمی که اسم آن ابتدا «مدفون شده» بود هم به نوعی نقش خودم را بازی می کنم. در این فیلم مرا یک عده گروگان می گیرند و درون تابوتی نگه می دارند و زیر خاک می برند و می گویند خانواده ام یک ساعت و نیم وقت دارند برای اینکه یک میلیون و نیم دلار به آدرسی برسانند و من زنده بمانم.

برای این فیلم می شد از هر شخصیت محبوب دیگر هم استفاده كرد؟

- فیلم را که ببینید پاسخ سوال تان را می گیرید. او کسی است که مردم کمکش می کنند و پول می دهند تا آزادش کنند. فیلمبرداری این کار در ابتدای امسال به پایان رسید و در واقع 8 روز طول کشید.

شما برای اولین فیلم پسر مرحوم ملاقلی پور هم بازی كردید.

- بله. علی ملاقلی پور بسیار حرفه ای و عالی عمل کرد. او دقیقا می دانست چه می خواهد و همه چیز به آرامی و به خوبی پیش می رفت. من در نقش همسایه آن زوج جوان بازی کردم. در فیلم مجید جوانمرد، «آدم باش» هم بازی كرده ام و آنجا پدربزرگ امین حیایی هستم.

جدیدترین فیلم تان هم «گینس» باید باشد.

-بله . اولین فیلم محسن تنابنده به زودی کلید می خورد و این روزها مشغول تست گریم و لباس برای این فیلم هستیم.

جشنواره فیلم فجر هنوز هم برای شما اهمیت دارد؟

-قطعا جذاب است که آدم به عنوان پررنگ ترین عضو یک گروه شناخته شود اما دیگر در این سن و سال آن شوق و ذوقی که من برای «آدم برفی» و «اجاره نشین ها» و ... داشتم ، ندارم. آن زمان اگر تشویق می شدم، با انرژی بیشتری به راه ادامه می دادم. طبیعتا فرق هست بین دریافت جایزه در 25 سالگی یا 60 سالگی. وقتی بعد از دوران اوج جایزه می گیری این احساس را داری که دیگران خواسته اند قبل از اینکه تو در بستر مرگ بیفتی و ویلچرنشین شوی و ... خوشحال بشوی. البته جایزه گرفتن در هر زمانی خالی از جذابیت نیست، لااقل اینکه می توان به فامیل ها گفت ما هم کسی شدیم!

مدتی است از تئاتر دور مانده اید .

-می خواستیم نمایشی را روی صحنه ببریم اما نشد. سالنی را از آموزش و پرورش پیدا کردیم اما خیلی جلوی پای مان سنگ انداختند. قرار است برویم به دیدن معاونت کل آموزش و پرورش و صحبت کنیم. فعلا باور نمی کنند ما بتوانیم اجاره سالن را بدهیم. 27 میلیون تومان ضمانت از ما خواسته اند. آخرین تئاتری که ما اجرا کردیم در تماشاخانه سنگلج بود و رکورددار فروش شد. اسمش «اکبر آقا آکتور تئاتر» بود. تئاتر بازیگر را به روز می کند. بازیگران بزرگ دنیا به خرج خودشان به لندن یا ... می روند تا روی صحنه باشند و به قولی یک ریکاوری داشته باشند. تئاتر بازیگر را از درون برای بازی کردن آماده می کند چون سطح هنر بداهه سازی او را افزایش می دهد.

فیلم های امروز سینمای ایران را می بینید؟

- به سینما نمی روم اما فیلم ها را دنبال و در منزل تماشا میكنم.

حرفی مانده كه بخواهید عنوان كنید؟

-یک پیشنهاد برای مردم دارم. در ماه یک روز را برای خودشان قرار بدهند و در آن بیست و چهار ساعت با خودشان و مردم راستگو باشند. شاید ابتدا زندگی شان قر و قاطی شود، اما در نهایت به نفع شان است. من بعد از سفر حج دوم از خدا خواستم دروغ نگویم و اگر به خاطر تماشای فیلمی به قراری دیر رسیدم، مثلا بیمار شدن را بهانه نکنم! مردم هم راست بگویند، به آنان قول می دهم نتیجه خوبی می گیرند.

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: بانی فیلم