تبیان، دستیار زندگی
رومین بود و بیشتر و فراتر از سنش می‌اندیشید. از نان و آرد خانه می‌برد و به خانواده‌های محروم می‌‌داد. می‌آمد می‌گفت: مادر، فلانی این مشکلات را دارد اجازه بدهید سفره‌‌مان را با آنها قسمت کنیم. من هم هیچ‌وقت دلش را نمی‌شکستم. ی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فراتر از سنش می‌اندیشید

همیشه به فکر محرومین بود و بیشتر و فراتر از سنش می‌اندیشید. از نان و آرد خانه می‌برد و به خانواده‌های محروم می‌‌داد. می‌آمد می‌گفت: مادر، فلانی این مشکلات را دارد اجازه بدهید سفره‌‌مان را با آنها قسمت کنیم. من هم هیچ‌وقت دلش را نمی‌شکستم. یک بار برایش کفش نو خریده بودیم. بعد از مدتی دیدم کفشی که منصور می‌پوشد آن کفشی نیست که تازه برایش خریده‌ایم. کنجکاو شدم گفتم منصورجان این کفش کیست؟ کفش تو که این هم سوراخ و وصله نداشت. برگشت به من گفت: مادر آن را به یکی از بچه‌ها دادم. من کفشم را می‌دوزم و می‌پوشم، بگذار دیگر بچه‌ها شاد باشند. خصلت محروم دوستی را در بزرگی هم با خودش داشت. خانمش هم معلم بود می‌گفت: همین حقوق خانم برای زندگی مان کافی است و حقوق خودش را اصلاً منزل نمی‌آورد. به ما و به خانواده‌اش هم نمی‌گفت که آن را در کجا خرج می‌کند. بعدها شنیدیم که آن را خرج برخی را کارمندان کم بضاعت خود می‌کرد.

مادر شهید منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش


لینک ها:

امیر سرلشگر خلبان شهید منصور ستاری

شلمچه

بیژن نوباوه :حاضر نیستم صورت خود را به عنوان یك ارزش و ادعا مطرح كنم