تبیان، دستیار زندگی
محمدهادی کریمی در توضیح دسته بندی «ساکن طبقه وسط» گفت: سینمای استعلایی، سینمایی که از یک نیاز معنوی صحبت می کند، سینمای سلوک، سینمای سرگشتگانی که عطشناک حقیقتند و دست طلب پیش گشوده اند تا بالا روند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ساکن طبقه وسط سینمای سلوک است


محمدهادی کریمی در توضیح دسته‌بندی «ساکن طبقه وسط» گفت: سینمای استعلایی، سینمایی که از یک نیاز معنوی صحبت می‌کند، سینمای سلوک، سینمای سرگشتگانی که عطشناک حقیقتند و دست طلب پیش گشوده‌اند تا بالا روند.

ساکن طبقه وسط سینمای سلوک است

محمدهادی کریمی سینماگری است که نوشته‌های معنوی او اکثرا در قالب آثاری مهم در دو دهه اخیر به یاد و یادگار نشسته است. چه هنگامی که خود پشت دوربین قرار می گیرد و چه زمانی که صرفا در مقام نویسنده است همانند «ساکن طبقه وسط» که به بهانه اکرانش به پای صحبت‌هایش نشستیم. این سینماگر بی حاشیه که فقط درباره فیلم‌هایش حاضر به گفت‌وگو است به بهانه فیلم «ساکن طبقه وسط» درباره سینمای دینی، بخش خصوصی در سینما که فعالیتش در این دو دهه در این حوزه متمرکز بود و نوع رابطه سینماگران با متولیان فرهنگی و پیامدهای با او به گفت‌وگو نشستیم.

عمده آثار شما درونمایه معنوی دارند، به اینکه کارهایتان حتی در حوزه اجتماعی از منظری فلسفی روایت می‌شود، شناخته می‌شوید. این اتفاق چگونه رخ می‌دهد؟

قطعاً اینگونه نیست که در کمال آرامش و در یک عصر دلچسب مثلاً بهاری، قهوه‌ام را بنوشم و در جمعی دوستانه بگوییم حالا چی می‌چسبد؟ ساخت یک فیلم معنوی ، پس برویم یک کار معنوی کار کنیم، یا یک نهادی ارگانی جایی که وظیفه‌اش مثلاً ساخت فیلم‌های دینی است ، در سه ماهه آخر سال پس از آنکه حسابی با بودجه تخصیص یافته کارهایشان را کرده‌اند ناگهان به دنبال یک سناریوی معنوی یا دینی برای جبران مافات بیفتند و بخواهند تا سال تمام نشده کاری کنند و همه ناگهان عزم را برای نوشتن یا ساخت یک کار معنوی جهت بیلان جزم کنند و این بار به جای لتز گو احتمالا عبارتی مذهبی به نشانه آستین بالا زدن بگویند و وارد شوند ، هیچکدام این دو نوع کوشش نیوده، جوشش ناخودآگاهی بوده که تاساخته و دیده نشده کسی نمی دانسته به قول شما معنوی است ، بر خلاف فیلمهایی که به اسم دینی و معنوی و ... با بودجه های کلان دولتی ساخته می شوند ، از پیش عنوان دینی لقب می گیرند و جایزه ها از پیش برایشان رزرو می‌شود.

خب می‌خواهم بدانم همین ناخودآگاهی که می‌گویید یا درونی که اشاره می کنید به چه دلیل به این سمت می‌رود، آنهم در بخش خصوصی، بدون حمایت‌های مالی در ساخت یا حمایت‌های اکران و جشنواره‌ای و .....

تنها جوابی که به ذهنم می‌رسد این است که هر کسی به دنبال گمشده‌اش می‌رود و در جستجوی چیزی است که ندارد. از این رو من هم به سمت چیزی کشیده می‌شوم که ندارم و آن به قول شما معنویات است.

*طیفی از فیلم های معناگرا برای دریافت جایزه ساخته می‌شود

از اینکه کارهایتان را معنوی بخوانیم موافق نیستید که می گویید به قول من، همین «ساکن طبقه وسط» را به جز معنوی چه می‌توانیم بگوییم هر چند در فرم یک کمدی تراژیک عجیبی با طنز ابزورد و خاص است، اما به لحاظ محتوا شما چه نامی پیشنهاد می‌دهید؟

معنوی باز بهتر از معناگراست، معناگرا انگار طیف وسیعی از انواع فیلم‌هایی بود که زمانی فارغ از جهان بینی سازندگانش و جهانی که خود فیلم بنا می‌کند قرار بود حتماً در جشنواره‌های داخلی جایزه بگیرد و گاه بودجه‌های هنگفت‌شان را توجیه کند. هر چند حتماً اوایل نیت خیری هم حتماً در کار بوده است، اما به مرور و با رفتن کسانی که سنگ بنایی را می‌گذارند ، آمدگان به قول معروف به منوال و منهاج خود جلو می‌روند و گاه نیت‌های نخست در غبار زمان گم می‌شود.

*ساکن طبقه وسط سینمای سلوک است

سینمای دینی را هم انگار زمانی مسولین رویشان نم‌ شد به کار برند و گمان می‌کردند شعاری، رو و قدیمی شده و با معناگرا خواندن فیلم‌هایی که برای توجیه حضورشان در مسولیت سینما حتماً باید ساخته می‌شد ، خواستند ظاهر نو و شیکی به این سینما بدهند، خودتان بخواهید به لحاظ محتوایی برای «ساکن طبقه وسط» نامی انتخاب کنید چه می‌گویید؟

سینمای استعلایی، سینمایی که از یک نیاز معنوی صحبت می کند. سینمای سلوک، سینمای سرگشتگانی که عطشناک حقیقت‌اند و دست طلب پیش گشوده‌اند تا بالا روند.

درست مثل دو دستی که در تابلوی میکل آنژ کشیده شده.

بله ، دستی از خاک و دستی از افلاک.

*هسته اصلی فیلم در تی‌شرت متمرکز است

در تی‌شرت بازیگر نقش نویسنده در تمام زمان سرگشتگی اش که بر تن دارد می بینیم

بله جالب اینکه این تیشرت را شهاب شش سال پیش از رم خریده بود به قول خودش تیشرتی ده یورویی، هر وقت می پوشید صحبت از این می‌کردیم که کانسپت اصلی ساکن طبقه ی وسط در این نگاره متمرکز است و اصلاً شاید به همین خاطر این تی‌شرت را دوست داشت و زیاد می‌پوشید اما از مقطعی انگار کنار گذاشته بود که در سر فیلمبرداری دوباره از تی ‌شرت رونمایی کرد اما همیشه عنوان م‌ کرد چون با آن راحتم می‌خواهم تنم باشد نه چیز دیگری و به این ترتیب از گل درشت شدن مفاهیم حتی در ذهن عوامل فیلم عامداً پرهیز می‌کرد که بسیار کار درستی بود.

پس اینطور که الان اشاره کردید از شش سال پیش در گیر ساخت این کار بودید؟

نه، بیشتر، فیلمنامه سال 81 نوشته شد.

همین فیلمنامه‌ای که دیدیم؟

بله همین ، مرّ همین.

و یازده سال طول کشید؟

از سال 82 که تصمیم به ساختش گرفتیم تا 92،ده سال، همان ده سالی که شهاب در تیزرها از آن صحبت می‌کند.

*سلیقه و سرمایه اندوزی مانع ساخت فیلم بود

و چرا ساخته نمی‌شد؟

دو سین که هر زمان یکی مانع کار می‌شد، سانسور عرفی و سلیقه‌ای از یک سو و سرمایه سالاری زر اندوزانه‌ای که حتی از کالاهای فرهنگی هم توقع سود سرشار یک کالای مصرفی نازل را دارد.

چطور این طلسم شکست؟

سانسور عرفی را گذشت زمان حل کرد، بسیاری از فیلم‌هایی که ده سال یا بیست سال پیش در سینما توقیف بودند امروزه گاه فیلم‌های محبوب مناسبت‌های مذهبی تلویزیون شده‌اند و مدام از تلویزیون پخش می‌شوند، مرور زمان خود به خود جو را عوض می‌کند.

و آن سین دیگر؟

سرمایه گذارانی که نگاه فرهنگ‌شان در این مقوله غالب بود و بر وجه سود آوری صرف و به هر قیمت، می‌چربید به مجموعه‌ای که تهیه کننده گرد آورده بود پیوسته بودند، به نظرم نقش امیر سمواتی ورای تعهدات همیشگی تهیه کننده یعنی دریافت پروانه ساخت و جذب سرمایه از طریق مشارکت با سرمایه گذاران در این وجه پررنگ‌تر می‌شد که او دوست داشت کار نشدی را در حیطه کاری‌اش در سینما به فعل در بیاورد و این جغرافیای کلیشه شده شدنی‌ها و نشدنی‌ها را در حیطه تهیه کنندگی بخش خصوصی به هم بریزد و تغییر دهد، به منوال قاعده جلو نرود کما اینکه من هم در نوشتن از قواعد همیشگی عدول کرده بودم و شهاب هم برای اولین تجربه کارگردانی سراغ متنی رفته بود برخلاف قواعد همیشگی که هم به لحاظ اجرا سخت بود و هم حجم کاری زیادی داشت.

و هیچ حمایت دولتی نشدید؟

به آن مفهوم حمایت که یعنی شراکت یا سرمایه گذاری و یا وام خیر و فیلم محروم ماند. تنها،مهندس مسچی مدیر عامل سینما شهر این فیلم را هم از حمایت‌های فنی زمان اکران که برای عمده فیلم‌ها صورت می‌گیرد بی‌بهره نگذاشتند که از ایشان سپاسگذاریم.

سرمایه گذاری بانک‌ها و نهادها چطور؟

نه مهم‌تر از آن اتفاق دیگری افتاد، دو نفر از به اصطلاح امروزی‌ها مولتی میلیاردر جلو آمدند که یکی از آنها اکنون متهم است و در زندان ،شهاب هر دوی آنها را محترمانه رد کرد، نمی‌خواست فیلم تحت شعاع این نام‌های خاص که نمود و جلوه‌ای غیر هنری دارند قرار بگیرد، یکی سرمایه کامل فیلم و دیگری بخشی از سرمایه را در اواخر تولید برای اینکه کار تمام شود، پرداخت می‌کرد. اما هر دو را شهاب رد کرد، از بانک‌ها خبر ندارم و نهادها که هرگز.

*فروش فیلم رکورد محسوب می‌شود

نهادها که در زمان نمایش هم کمکی به این فیلم که به زعم همگان اثری دینی–مفهومی است نکردند، حداقل حوزه هنری می‌توانست سر گروه این فیلم باشد تا فیلم‌های دیگری که داعیه دار پخش شان بود و مناسبتی هم فیلم با تبلیغات اسلامی و دینی نداشت.

البته شنیده‌ام که حوزه در شهرستان ها به نمایش فیلم کمک کرده و سالن‌هایی را در اختیار گذاشته یا قرار است بگذارد که به هر حال ممنونیم، اما به نظرم فیلم در اکران آزاد و بدون سرگروه خود و بدون تبلیغات وسیع و حجیم و بلیط نیم بها و تمام بهای اهدایی و رزرو سالن توسط چه و چه و که و که به فروشی دست یافت که با توجه به متفاوت بودن فیلم و نداشتن سرگروه، بنا به اظهار خود مدیران سرگروه‌ها و خبره‌های اکران،شگفتی ساز سال است و یک رکورد محسوب می‌شود.

فیلم در شهرستان‌ها هم مورد استقبال قرار گرفته است؟

بله این فیلم که به خاطر تفاوت‌های ظاهری‌اش از گرفتن سرگروه در تهران محروم بود، اما در دو سینمای شهر مشهد البته با محوریت سینمای هویزه توانست به رقم نزدیک صد میلیون برسد، حتی در شهرهای کوچک هم آنطور که جناب اسماعیلی می‌فرمودند استقبال باتوجه به نوع فیلم که از عامه پسندی نازل به شدت اجتناب کرده،خیلی خوب است و این نشان می‌دهد تقسیم بندی مخاطب سینما به تهرانی و شهرستانی کاملاً اشتباه است.

*جلسات مکرر باعث بی خبر مسئولین فرهنگی از وجود فیلم های مفهومی

برای شما که پذیرفته‌اید حمایت نشوید ، قضیه خیلی ساده جلو می‌رود اما برای من جای سوال است در این بلبشو بازار سینمای ایران، فیلمی در بخش خصوصی ساخته می‌شود که بر مبنای عرفان اسلامی است و انقدر به آن در تولید و اکران بی مهری می‌شود؟

خب نپذیریم چه کنیم. وقتی می‌پذیری علیرغم اینکه کارهایت هم راستا با اهداف فرهنگ دینی و ملی است اما هیچ حمایت مادی و معنوی از تو نخواهد شد حسابت همان اول با خودت روشن است ، نه افسرده می شوی نه زانوی غم بغل می کنی و نه در اتاق‌های انتظار عمرت تلف می‌شود ، مسولین فرهنگی که زیادند و مدیران سینمایی بخش بسیار معدود و اندک این ماجرا به شمار می روند غالبا بی خبر از وجود این فیلم‌ها هستند، مدیران سینمایی به واسطه کارشان در جریانند اما مدیران کلان فرهنگی به واسطه ی جوایز جشنواره‌ای یا تبلیغات نهادهای تولیدکننده یک اثر و آنهم در صورت در خواست وقت قبلی و ... به تماشای آثار معمولاً با اکراه می‌نشینند در صورتی که یکی از کارهای آنها قدم زدن بی واسطه در کوران فضای فرهنگی جامعه و بازتاب آن در آیینه ای به نام سینما، تئاتر، موسیقی و ... است، نه حضور پی درپی در جلسات مشابه و کم حاصل، اگر نگوییم بی حاصل.

ضمن اینکه هیچ فیلمی به فرموده هیچ مدیری، دینی و معناگرا و عرفانی و ... نمی‌شود، انبوهی از این فیلم های باب طبع مدیران در سالها و دهه‌های پیش به عنوان سنگ بنا و حتی الگوهای موفق سینمای دینی و ... ساخته شد و جایزه گرفت و با تبلیغات زیاد مطرح شد اما جز آرشیو در جایی در اذهان مخاطب باقی نماند و چه فیلم‌های بی‌ادعایی از این حیث که امروزه به عنوان کارهای دینی و ملی ماندگار شدند و بوی معنوی حداقل بخش هایی از این آثار هنوز در مشام‌هاست مانند آثارمرحوم علی حاتمی، اخلاص حلقه مفقوده ساخت آثار هنری دینی است، با تفرعن وبه اصطلاح رگهای گردن به حجت قوی، نمی‌توان اثری دینی خلق کرد.

* شما ساکن طبقه وسط را اثری دینی می‌دانید؟

پرهیزم از لفظ دینی و به کارگیری کلمه استعلایی به خاطر این است که وقتی می‌گوییم این فیلم و آن فیلم و دیگر فیلم ، دینی است ، انگار که بقیه ضد دینی‌اند، یا می‌توانند باشند و این تقسیم بندی غلط است، همه فیلم‌ها باید به نوعی دینی باشند. حالا بعضی فیلم‌ها اخلاقی‌اند و موارد اخلاقی را چه با لحن سلبی چه ایجابی بیان می‌کنند و تعدادی هم استعلایی و در جستجوی معنا، وتعدادی تاریخی مذهبی و تعدادی جور دیگر. یعنی مثل هالیوود که شاکله اش بر خلاف جو غالب اومانیستی سینمای اروپا دینی است ،جلوه‌های خیرو نیکی بر نمودهای شر، چه در حیطه‌های فیزیکی و چه متافیزیکی پیروز می‌شود، شاکله سینمای ایران هم از نمود اومانیستی باید بیرون بیاید. اما اینکه فیلمی را تنها به واسطه مضمون دینی یا دیندار بودن سازنده اش بخواهیم دینی بخوانیم غلط است.

یک ضلع سوم می ماند،ضلع مهم تماشاگر. ذهن مخاطب اگر دینی نباشد از حتی یک متن مقدس هم می ‌تواند مفهومی ضد دینی بر داشت کند از این رو برای نزدیک شدن و تماس با قرآن باید مطهر بود، که این تطهیر را غالباً در شکل فیزیکی و عینی اش یعنی وضو، خلاصه می‌کنند. اما اگر ذهن تطهیر نشده باشد احسن القصص قران هم می‌تواند اثر معنوی خود را نداشته باشد، پس آثار هنری جای خود دارد.

رمز موفقیت کسی که در حیطه هنر دینی گام بر میدارد در این است که از سنتز ضد و نقیض آن مفهومی که فیلم درونمایه خودرا از آن می گیرد ، در ذهن مخاطبی که با او همراه نیست و چه بسا مخالف اوست ، جلوگیری کند و راه را برای این فهم واژگون که اکثراً بر مبنای تفسیر به رای و قیاس به نفس، شکل می‌گیرد ببندد و الّا بوده‌اند آثاری که داعیه دینی و حتی هنر قدسی را داشته‌اند ولی مفهومی متضاد را رسانده‌اند.

 

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: فارس