تبیان، دستیار زندگی
گاهی خلوت دوست داشتنی است و گاهی آزار دهنده و ناراحت کننده .گاهی دوست داری در هیاهوی آشفته بازار زندگی شهری گوشه ای را برای خود بیابی و در تنهایی مطلق ، شهر و مردمان آن را تماشا کنی ، دید بزنی و از دور نظاره گر اتفاقات در شهر بیفتی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : علی طهرانچی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خلوت در شهر


گاهی خلوت دوست داشتنی است و گاهی آزار دهنده و ناراحت کننده .گاهی دوست داری در هیاهوی آشفته بازار زندگی شهری گوشه ای را برای خود بیابی و در تنهایی مطلق ، شهر و مردمان آن را تماشا کنی ، دید بزنی و از دور نظاره گر اتفاقات در شهر بیفتی و اما گاهی مجبوری در فوران شادمانی و حتی غمگینی شهروندان شهر هم ، در شهر با خلوت خودت کنار بیایی و با آن دست و پنجه نرم کنی.از آدم ها فاصله بگیری و در گوشه ای پنهان شوی.

شهر

منظور از خلوت، تنهایی است و در هدفی بازگو کردن کنجی ، گوشه ای جدا شده از دیگران.یک نوع رویکرد انتخاب تخصصی مکان برای تعلق داشتن به یک گونه فضای ذهنی است.در تعریفی دیگر، خط کشی ذهنی محدوده خود و تعیین قلمرو و حریم اختصاصی جهت درنگ کردن ، صحبت کردن ، دیدن ، دیده شدن ، بوئیدن ، شنیدن که در حوزه اختیار خود میباشد. این خود لزوما به تنهایی منجر نخواهد شد چراکه در درون ، خودهایی از اشتراکات فکری را در بر میگیرد. اما این فرآیند در شیواترین و شیرین ترین لحظات خود محقق میشود بطوری که در آرمانی ترین حالت و انسانی ترین رویارویی ، چشم در برابر چشم قرار میگیرد ، احساس از طریق لحن ، گفتار ، بالا و پائین بردن صدا ، درستی و راستی کلام در صداقت چشم ها دیده و لمس میشود.سهراپ سپهری چه زیبا گفت :

تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود ، گر نشود

حرفی نیست

اما

نفسم می گیرد

در هوایی که نفس های تو نیست !

امروزه هیچ کس نمی تواند با چنان شور و احساسی در مورد زندگی شهری بنویسد که زمانی " گیوم آپولینر " در مورد پاریس نوشته بود: «هرچه شهر وسیع تر شده و چنگال خود را گسترده تر کرده بود ، مناسبات اجتماعی آن فروپاشیده تر شده بود.بنابراین اگر چنین است ، آیا آن فضای قوی "پیوند " که در آن همه می آیند آفلاین خود را بیان می کنند ، لزوما فضایی شهری خواهد بود ؟ »(اندی مری فیلد ) .بی تردید باید بیان داشت که ذهن ها بسویی تعلق دارند که در حال کشیده شدن میبانشد.فضاهایی که فصل مشترک آدمی ، زبان را در هم دریده و با واسطه ، خشک ، بدون احساس فقط و فقط پیغام ها را در حالتی کاملاً خیلی دور اما به اصطلاح نزدیک ، آسان و رایگان در حال مخابره کردن است.ذهن ها در کشاکش فضایی در حال تراوش میباشند که ابرذهن دارد آن را با تمایلات و خواسته های هوشیارش مخاطبانش را تغذیه میکند.غذای روح و انسانیت را از شیره وجودی آدمی میمکد و طغیان اطلاعات را به سویش پرتاب میکند.

مفهوم رویارویی در چشم اندازی سیاسی که در آن رسانه های اجتماعی ( فیس بوک ، وایبر و...) جدید می توانند ابزاری ویران کننده شوند ، می تواند مفیدتر باشد.بسیاری از مبارزات و سازمان دهی ها به گونه ای ضد قلمرویی می شود. کنترل آن سخت و هدایتگری آن بسوی نفع شخصی یا گروهی مدنظر قرارمیگیرد وشاید بتوان از اصطلاح پساشهری در این حوزه نام برد چراکه قدرت از طریق اینترنت صورت میگیرد. سیاست رودررویی در یک محل ( فضای مجازی ) شکل میگیرد و اشباع میشود و کم کم خالی شدن از فضای شهری را حاکمانه تشریح میکند.

خلوت در شهر فقط فقضایی را میسازد برای اندوه و انزوا برای دوری جستن از همه مقدمه ای را فراهم میکند جهت فرورفتن در خود .بی حوصلگی ، عدم صبر ، خستگی ، نفرت ، تعصب ، بیگانگی را در خود پرورش میدهد

مکان ملاقات بصورت فیزیکی در فضای شهری از بین میرود و ملاقات ها مجازی صورت میگیرد. اشتراک فضایی در ناکجا آبادها مولدی میشود برای تعاملات و رد و بدل شدن خواسته های زود گذر . اشتراک کتاب ، مقاله ، فیلم ، موسیقی ، عکس و..... حجم وسیع اطلاعات بداعات و تازگی را در خود خفه میکند و ولع و حرص جمع کردن اطلاعات زیاد میشود.سیر تکامل ابزارآلات ذخیره اطلاعاتی مانند فلاپی ، سی دی ، دی وی دی ، فلش مموری ، هارددیسک و...نشانه این منظور است.سردرگمی در جمع آوری ، اختصاصی کردن اطلاعات مختص گروه ها ، شکاف عظیم فکری را به جای میگذارد که انسان معاصر را از اینجا رونده از اونجا مونده میکند.اطلاعات اضافی کاربردی بودن خود را از دست میدهند و فقط به انباری متروکه تبدیل میشوند.جای اشتراکات انسانی مانند آرامش ، فهمیدن احساس خالی میشود .به همین دلیل ساکنان شهرها اکنون شکل غم انگیز نزدیکی بدون معاشرت را تجربه می کنند.

فضای شهری فراهم کننده تمام و یا بخشی از نیازهای انسانی میباشد که با مشارکت و تعامل و تعاون شهروند روی میدهد.اینگونه نیست که هر دو ، در همه جا ، در کنار هم ، ولی جدا از هم ، وجود داشته باشند.شهر به سوی خود و شهروند به سوی دیگر تمایل پیدا کند . حق به شهر، حقی است هدفمند نه حقی انحصاری . و دربرگیرنده ی نه تنها کارگران ساختمانی بلکه همه ی کسانی است که به تجدید تولید زندگانی روزمره کمک می کنند. حق به شهر در پی وحدتی است .کرختی و عدم مشارکت خلوت های بسیاری در فضاهای شهری بوجود می آورد که انسان ها را بازمیدارد برای توجه و کمک به هم نوع خود.شهر سراسر نیاز با مردمانش معنا پیدا میکند و به خود میبالد و در سوی دیگر دوست داشتن شهر ، ریشه و اصالت برای آدمی را بازتعریف میکند.خلوت در شهر فقط فقضایی را میسازد برای اندوه و انزوا برای دوری جستن از همه مقدمه ای را فراهم میکند جهت فرورفتن در خود .بی حوصلگی ، عدم صبر ، خستگی ، نفرت ، تعصب ، بیگانگی را در خود پرورش میدهد.نباشد روزی که شهری و شهروندی اینگونه پژمرده شود.زمستان شهری برای هیچ کس خوشایند نیست.

پی نوشت :

- سهراب سپهری 15 مهر 1307 کاشان در گذشت 1 اردیبهشت 1359 تهران شاعر، نویسنده ونقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است.

-گیوم آپولینر زاده 29 اوت 1880 در رم درگذشت 9 نوامبر 1918 در پاریس برجسته‌ترین شاعر نخستین دهه قرن بیستم میلادی در فرانسه به شمار می‌رود.

علی طهرانچی

کارشناس ارشد طراحی شهری

بخش محیط شهر تبیان


منابع :

-حق به شهر ریشه های شهری بحران های مالی /دیوید هاروی ، اندی مری فیلد /خسرو کلانتری / انتشارات مهرویستا

-انسان شناسی /مارک اوژه . ژان – پل کولن /ناصر فکوهی / نشر نی

مطالب مرتبط:

چرا سردرگمی؟