تبیان، دستیار زندگی
مادر شهید سرلشگر بابایی که در پی تشدید عارضه قلبی و تنفسی و کهولت سن از ۱۰ روز قبل در بیمارستان بستری و تحت مراقبت های ویژه پزشکان بیمارستان ولایت قزوین قرار گرفته بود، عصر دیروز در سن ۸۸ سالگی به ندای حق لبیک گفته و به فرزند شهیدش پیوست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وصال مادر شهید بابایی با فرزندش


مادر شهید سرلشگر بابایی که در پی تشدید عارضه قلبی و تنفسی و کهولت سن از 10 روز قبل در بیمارستان بستری و تحت مراقبت های ویژه پزشکان بیمارستان ولایت قزوین قرار گرفته بود، عصر دیروز در سن 88 سالگی به ندای حق لبیک گفته و به فرزند شهیدش پیوست.

مادر شهید بابایی در کنار فرزندش ماندگار شد

ماندگارترین صحنه زندگی مادر شهید بابایی چه بود؟

خبرگزاری تسنیم: برادر شهید بابایی گفت: مادرم همیشه می‌گفت «تکلیف نمی‌کنم پرچمی که پدرتان برای عزای امام حسین برافراشته است، نگه دارید اما تا آنجا که توان دارید این پرچم را با افتخار بالای خانه شهید بابایی حفظ کنید».

عشق مادر ریشه دار بود

احمد بابایی برادر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، در خصوص رابطه فاطمه خوئینی با فرزندش شهیدش گفت: تکلیف روابط مادر و فرزندی روشن است. اما علاقه مادر به عباس چیز دیگری بود. این علاقه را نمی‌شود به راحتی در قالب جملات و کلمات توصیف کرد. عشق مادرم به عباس فراتر از رابطه مادر و فرزندی بود.

برادر شهید عباس بابایی ادامه داد: ما هیچ کدام نمی‌دانیم این علاقه چه بوده و است. این عشق ریشه عجیبی داشت که خداوند آن را در دل مادرم قرار داده بود. این عشق به شهید بابایی در میان خواهران و برادران هم موجود بود. این عشق عادی نبود و خواست خدا بود عباس عاشقانه در دل مادرم جای بگیرد.

ماندگارترین صحنه زندگی‌

وی تصریح کرد: مادرم وقتی ازدواج کرده بود تا چند سال خداوند به او فرزندی عطا نکرده بود. او به مادرشدن علاقه داشت و مثل خیلی از کسانی که آن روزگاران برای اجابت خواسته‌شان نذری می‌کردند مادرم هم نذری داشت، با خودش قرار داشت چهل روز کاری انجام دهد و بعدش حیاط را بشوید. خودش وقتی حالش مساعد بود برای ما تعریف کرده بود که روز چهلم وقتی مثل روزهای قبل برای شست‌وشوی حیاط بیرون آمد آقایی با چهره‌ای نورانی به در خانه می‌آید و سراغ مادرم را می‌گیرد.

خداوند عباس را انتخاب کرده بود. مادر از وقتی که خودش را شناخت و عباس بزرگ شد و سرکار رفت عاشق او بود. بیش از حد به او مهر داشت

احمد بابایی در ادامه نقل قول مادرش افزود: آن مرد مادرم را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید «تو فرزندان بسیاری می‌آوری اما یکی از فرزندان تو به مقام بزرگی می‌رسد و نامش پرآوازه و مشهور خواهد شد». مادرم می‌گوید من جوان بودم معنای صحبت آن فرد را متوجه نشدم و حقیقت کلامش را درک نکردم اما همین اتاق افتاد و آن صحنه جزء ماندگارترین صحنه‌های زندگی مادرم شد.

احمد بابایی اظهار داشت: خداوند عباس را انتخاب کرده بود. مادر از وقتی که خودش را شناخت و عباس بزرگ شد و سرکار رفت عاشق او بود. بیش از حد به او مهر داشت. عباس هروقت از تهران می‌آمد که به جبهه برود اول می‌آمد مادر را می‌دید و بعد می‌رفت. می‌گفت فقط آمده‌ام مادرم را ببینم و بروم. پدرم معمولاً آن وقت‌ها که عباس می‌آمد شب بود و می‌خوابید اما مادرم همیشه به خاطر او بیدار می‌ماند. برای دیدن عباس لحظه‌شماری می‌کرد و تا او را به طور کامل برای جبهه راهی نکرده بود آرام نمی‌گرفت.

وصیت مادر برای خانه پسر

برادر شهید بابایی درخصوص خواسته‌ها و توصیه‌هایی مادرش گفت: خواسته مادرم این بود و همیشه می‌گفت «تکلیف نمی‌کنم پرچمی که پدرتان برای عزای امام حسین برافراشته نگه دارید اما تا آنجا که توان دارید این پرچم را با افتخار بالای خانه شهید بابایی حفظ کنید». درمورد حجاب و رفتار خانم‌ها توصیه‌های زیادی داشت. حجاب برایش خیلی مهم بود و از سفارش آن به خانواده‌ و نوه‌هایش کوتاهی نمی‌کرد. همه را به چادر تشویق می‌کرد علاقه داشت همه نوه‌ها در راه حجاب و خواسته شهدا و شهید بابایی قدم بردارند.

مادر شهید بابایی در کنار فرزندش ماندگار شد

اظهار لطف حضرت آقا نسبت به حضور مادر شهید بابایی در بیت رهبری

وی در پایان سخنانش به دیدار با مقام معظم رهبری اشاره کرد و افزود: مادرم دوبار با حضرت آقا دیدار داشت. یک بار آقا به قزوین آمدند و ما برای دیدارشان رفتیم که ازدحام زیادی بود و نتوانستیم به طور خصوصی با ایشان صحبت کنیم ایشان شهادت عباس را تسلیت و تبریک گفتند. یک بار دیگر هم در تهران در بیت رهبری ایشان را زیارت کردیم. آقا به شهید بابایی و مادر ایشان اظهار علاقه کردند و گفتند شهید بابایی نابغه‌ای در نیروی هوایی بود که مثل او کم داشتیم و شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد. ایشان نسبت به حضور مادر شهید بابایی در بیت رهبری اظهار ارادت و لطف کردند.

شهید بابایی از دیدگاه مادر

من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم«برترینِ» آنها بود. او خیلی مهربان و كم توقّع بود. با توجه به اینكه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این كار نمی داد.

او می گفت: «اول برای همه برادرها و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی باقی ماند برای من هم چیزی بخرید.» به همین خاطر همیشه هنگام خرید اولویت را به خواهران و برادرانش می داد. او هر وقت می دید ما می خواهیم برای او لباس نو تهیه كنیم، می گفت: «همین لباسی كه به تن دارم بسیار خوب است.» و وقتی كه لباسهایش چرك می شد، بی آنكه كسی بداند، خودش می شست و به تن می‌كرد. عباس هیچ گاه كفش مناسبی نمی پوشید و بیشتر وقتها پوتین به پا می كرد. عقیده داشت كه پوتین محكم است و دیرتر از كفشهای دیگر پاره می شود و آنقدر آن را می پوشید تا كف‌نما می شد.

مراسم تشییع و خاکسپاری مرحومه خوئینی، مادر شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی ساعت 10:00 صبح روز سه شنبه (27 آبان ماه) از محل امامزاده اسماعیل به سمت بارگاه امامزاده حسین (ع) شهرستان قزوین برگزار خواهد شد

به خاطر می آورم روزی نام او را در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند. دایی عباس، كه ناظم همان مدرسه بود، از این مسأله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد. از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی كنیم تا آبروی خانواده حفظ شود. من از سخنان برادرم متأثر شدم. كمد لباسهای عباس را به او نشان دادم و گفتم:

ـ نگاه كن. ببین ما برایش همه چیز خریده ایم؛ اما خودش از آنها استفاده نمی كند. وقتی هم از او می‌پرسم كه چرا لباس نو نمی پوشی؟ می گوید: «در مدرسه شاگردانی هستند كه وضع مالی خوبی ندارند. من نمی خواهم با پوشیدن این لباسها به آنان فخر فروشی كنم.»

قابل ذکر است، مراسم تشییع و خاکسپاری مرحومه خوئینی، مادر شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی ساعت 10:00 صبح روز سه شنبه (27 آبان ماه) از محل امامزاده اسماعیل به سمت بارگاه امامزاده حسین (ع) شهرستان قزوین برگزار خواهد شد.

فرآوری : سامیه امینی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع: خبرگزاری نسیم/ تسنیم، پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه افسری امام علی (ع)

مطالب مرتبط:

پپسی از آن صهیونیست‌هاست

وصیت نامه شهید عباس بابایی

خواستگاری شهید بابایی