تبیان، دستیار زندگی
شما می توانید حرف کسی را بدون دلیل و مدرک و منطق قبول کنید؟ حتی حرف کسی را که خیلی دوستش دارید، سخت است بی دلیل بپذیرید . اگر مخالفتی هم نکنید، به هرحال قانع نمی شوید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقا زاده ای که به کاخ نشینی پشت کرد!

تقلید

شما می توانید حرف کسی را بدون دلیل و مدرک و منطق قبول کنید؟ حتی حرف کسی را که خیلی دوستش دارید، سخت است بی دلیل بپذیرید. اگر مخالفتی هم نکنید، به هر حال قانع نمی شوید.


شرایط وقتی خیلی سخت می شود که حرف های تازه و عجیبی شنیده می شود.

حرف های ساختارشکنانه! حرف هایی که خطوط قرمز را یکی یکی رد می کند و می خواهد بر کرسی باورهای جا افتاده میان مردم تکیه بزند. حالا فکر کنید که حرف های جدید، به مذاق تمایلات عده ای هم خوش نیاید؛ دکان نیرنگ بازی بعضی ها را تخته کند یا کاسه و کوزه ی فریب کاری بعضی را در هم بریزد.

مشکل دوتا شد!

آن ها که ریگی به کفش ندارند و اهلِ شنیدن هستند، دلایل و نشانه های منطقی می خواهند تا عقل سلیمشان را قانع کنند و آن هایی که عقل سلیم را خفته و ساکت کرده اند، شمشیر انکار را از رو بسته اند و هل من مبارز می گویند!

این دو مسئله ی اساسی، پیش روی همه ی پیامبران و نمایندگان خدا بود. ندای توحید و حق پرستی سر دادن، در جامعه‌ای که قبله گاه سجده ی مردمانش بت های سنگی و حکّامِ ظالم است، یعنی فریادِ حرف های تازه و عجیب؛ یعنی ساختارشکنی.

چشم هایی منتظرند تا دلیل و نشانه ای ببینند و دست هایی منتظرند تا مچ بگیرند! منطق پیامبری چگونه پاسخ گوی این انتظارهاست؟

موسای خط شکن

ماجرای موسای کلیم الله(علیه السلام)، مثال خوبی است برای آنچه گفتیم. باید موقعیت حضرت موسی (علیه السلام) را چنین ترسیم کرد:

موسی علیه السلام کودکیِ خود را در کاخ کم نظیر فرعون بال و پر می گیرد. پدر خوانده ای دارد که بر زمین و زمان خدایی می کند (به گمان خودش). به اطرافیان خود می گوید اصلاً برای شما غیر از خودم خدایی سراغ ندارم. "وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی" هر جنبنده ای مجبور است مطیع فرمان او باشد. صدایی جز صدای او شنیده نمی شود. برای همه مسلّم است که زندگی، یعنی بندگی فرعون.

یکی از اصول مشترک همه ی پیامبران ارائه ی بینات یعنی ادله و شواهد زنده و روشن مانند معجزه، کتاب و میزان است. گاهی پیامبر، در ابتدای بعثت خود، معجزه ای ارائه نمی کرد بلکه پس از تقاضای امت خود، همان معجزه ای را که آنان طلب می کردند، می آورد. مانند ناقه ای که نبوت حضرت صالح(علیه السلام) را تأیید نمود. اما عده ای از انبیای الهی در همان آغاز بعثتشان با معجزه ای معین مبعوث شده بودند. همان گونه که خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: "اذهب انت و اخوک بئایاتی" "تو و برادرت همراه با معجرات من نزد فرعون بروید"

حالا در این شرایط، پسری که آقازاده ی دربار فرعون است، مأمور می شود حرف های جدیدی بزند. باید فضای تنفس همه را به کلی عوض کند. البته حرف های موسی(علیه السلام) و دعوتش به یگانه پرستی، تازه نبود؛ اما در زیر خرمن ها خاکِ شرک آلود، مدفون شده بود.

هیاهوی گوش‌خراش استکبارِ فرعونی، ندای فطرت مردمان را خفه کرده بود. چه طور ممکن است موسی و حرف هایش را باور کنند؟ چه طور ممکن است بندگان و بردگانِ بی چون و چرای فرعون، به یکباره تسلیم پروردگار یگانه ی نادیدنی شوند؟ از همه سخت تر، خود فرعون چگونه می تواند موسای خط شکن را باور کند؟

اما کسی که کارفرمای موسای کلیم است، او را دست خالی به میدان نفرستاده است. دقیقاً همان چیزهایی را که برای مخاطبان موسی(علیه السلام) لازم است تا او را باور کنند، با پیامبر خود همراه کرده است: "وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ" "همانا موسی را با معجزات خود و دلیلی روشن فرستادیم."

اصلاً قبل از آن که کسی از موسی درخواست دلیل و نشانه کند، چندین نشانه و برهان محکم در دست او بود.

منظور از آیات، امور خارق العاده ای است که به دست او جاری می شود یعنی همان معجزاتی که خداوند به موسى بن عمران داد (آیات نه گانه ) "وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ".

اما "سلطان" یعنی حجت و برهان. سلطان به معنی تسلط است؛ آن برهان و حجتی است که بگو مگوها را قطع کرده و بر عقول و افهام مردم تسلط پیدا می کند. سلطه ای که مخالف را در بن بست قرار دهد به گونه ای که هیچ راهی برای فرار نیابد.

معجزه، آیه بینه ای است که برای همگان مفید است و قابل انکار نیست. ممکن است کسی برهان عقلی را بر اثر جهل خود انکار کند، اما معجزه را جز به تجاهل نمی شود انکار کرد. از آن جا که معجزه، امری محسوس است، نیازی به تحلیل عقلی ندارد تا بر اثر دور بودن از حس، قابل تردید باشد. خداوند رسالت پیامبران را با معجزه روشن می کند تا با منکران رسالت، اتمام حجت شود

ره توشه ی پیامبری

یکی از اصول مشترک همه ی پیامبران ارائه ی بینات یعنی ادله و شواهد زنده و روشن مانند معجزه، کتاب و میزان است.

گاهی پیامبر، در ابتدای بعثت خود، معجزه ای ارائه نمی کرد بلکه پس از تقاضای امت خود، همان معجزه ای را که آنان طلب می کردند، می آورد. مانند ناقه ای که نبوت حضرت صالح(علیه السلام) را تأیید نمود. اما عده ای از انبیای الهی در همان آغاز بعثتشان با معجزه ای معین مبعوث شده بودند. همان گونه که خداوند به موسی (علیه السلام) فرمود: "اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتی" "تو و برادرت همراه با معجرات من نزد فرعون بروید" و درباره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: "وَ رَسُولاً إِلی‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ" در حالی که فرستاده ای است از جانب خدای تعالی به سوی بنی اسرائیل به اینکه من با آیات و معجزه ای از ناحیه ی پروردگارتان به سوی شما آمده ام".

درباره معجزه ی رسول گرامی اسلام صلی الله علی و آله چنین می فرماید: "هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى" "خدای تعالی کسی است که رسول خود را همراه با هدایت فرستاده".

معجزه، آیه بینه ای است که برای همگان مفید است و قابل انکار نیست. ممکن است کسی برهان عقلی را بر اثر جهل خود انکار کند، اما معجزه را جز به تجاهل نمی شود انکار کرد.

از آن جا که معجزه، امری محسوس است، نیازی به تحلیل عقلی ندارد تا بر اثر دور بودن از حس، قابل تردید باشد. خداوند رسالت پیامبران را با معجزه روشن می کند تا با منکران رسالت، اتمام حجت شود.

پس برای خدا هم مهم است که انسان، یعنی همان موجودی که اشرف مخلوقات است و شاید موهبت عقل، مهم ترین وجه این شرافت باشد، چیزی را بی دلیل و کورکورانه قبول نکند. به همین خاطر شرایط را برای فهم عقلانی او به خوبی فراهم می کند و هرگونه استدلال و نشانه ای که لازم باشد، ارائه می نماید.

او مهربان تر از آن است که در فهم ما بگنجد...

فاطمه حسینی مجرد              

کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی

بخش قرآن تبیان                   


مطالب مرتبط:

شرایط معجزه در فرق اسلامی

معجزه و نبوت خاصه

دل شاد و بی غصه

همرنگ جماعت شدنت رسوایی است!

سراشیبی خطرناک سقوط جوانان

گردش به عقب ممنوع!

بررسی حکم تقلید در قرآن

تقلید، چرا و چگونه؟

"چهارشنبه سوری" در اسلام

7راه پرورش قدرت تعقل

چراغ سبزی برای شیطان!

ترک عادت موجب مرض است؟!