مأمور به انجام وظیفه ایم، نه ضامن نتیجه
اینكه مىگویند سخن كز دل برآید، لا جرم بر دل نشیند، قانون كلّى نیست. زیرا سخن پیامبر از دل بود، ولى بر دل كفّار نمىنشست. با آنكه حضرت از عمق دل مىفرمود: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ» من با تمام وجود تسلیم خدا هستم، امّا گروهى اعراض مىكردند.
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ (آل عمران ـ 20)
(از این رو) پس اگر با تو، به گفتگو و ستیز و محاجّه برخاستند، (با آنها مجادله مكن و) بگو: من و پیروانم روى به خدا تسلیم كردهایم. و به اهل كتاب (یهود و نصارى) و امیّین (مشركان بىسواد مكّه) بگو: آیا شما هم (در برابر خدا) تسلیم شدهاید، پس اگر تسلیم شدند و اسلام آوردند همانا هدایت یافتهاند، و اگر سرپیچى كردند (نگران مباش، زیرا) وظیفهى تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار و اكراه) و خداوند به حال بندگان بیناست.
از جدال و ستیز بپرهیز
به دنبال بیان سرچشمه اختلافات دینى به گوشهاى از این اختلاف كه همان بحث و جدال یهود و نصارى با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود، در این آیه اشاره مىكند، مىفرماید: "اگر با تو به گفتگو و ستیز برخیزند (با آنها) مجادله نكن و بگو: من و پیروانم در برابر خداوند، تسلیم شدهایم" (فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ).
"حاجوك" از ماده "محاجه" در لغت به معنى بحث و گفتگو و استدلال و دفاع از یك عقیده یا یك مسأله است.
طبیعى است كه طرفداران هر آیینى در مقام دفاع از عقیده خود برمىآیند و خود را حق به جانب معرفى مىكنند، از این رو قرآن به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مىگوید: ممكن است اهل كتاب (یهود و نصارى) با تو بحث كنند و بگویند ما در برابر حق تسلیم هستیم، و حتى در این باره پافشارى كنند چنان كه مسیحیان نجران در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چنین بودند.
خداوند در این آیه به پیامبرش دستور مىدهد كه از بحث و مجادله با آنها دورى كن و به جاى آن براى راهنمایى و قطع مخاصمه "بگو: به آنها كه اهل كتاب هستند (یهود و نصارى) و هم چنین درس نخواندهها (مشركان) آیا شما هم (همچون من كه تسلیم فرمان حقم) تسلیم شدهاید" (وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ).
"اگر به راستى تسلیم شوند هدایت یافتهاند، و اگر روىگردان شوند و سرپیچى كنند بر تو ابلاغ (رسالت) است" و تو مسئول اعمال آنها نیستى (فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ).
بدیهى است منظور تسلیم زبانى و ادعایى نیست، بلكه منظور تسلیم حقیقى و عملى در برابر حق است، اگر آنها در برابر سخنان حقیقى سر تسلیم فرود آورند، با توجه به اینكه دعوت تو آشكار و آمیخته با منطق و دلیل روشن است مسلما ایمان مىآورند و اگر ایمان نیاورند تسلیم حق نیستند و تنها دعوى اسلام و تسلیم در برابر فرمان حق دارند.
كوتاه سخن اینكه:
وظیفه تو ابلاغ رسالت است، آمیخته با دلیل و برهان، و اگر روح حقجویى در آنها باشد پذیرا مىشوند، و اگر نشوند تو وظیفه خود را انجام دادهاى.
و در پایان آیه مىفرماید: "خداوند به اعمال و افكار بندگان خود بینا است" (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).
او مدعیان دروغى تسلیم را از راستگویان مىشناسد و نیات محاجه كنندگان را كه براى چه هدفى بحث و گفتگو مىكنند مىداند، و اعمال همه را از نیك و بد مىبیند و به هر كس جزاى مناسب مىدهد.
نكتهها:
1- از این آیه به طور ضمنى استفاده مىشود كه از ادامه بحث و محاجه با مردم لجوجى كه تسلیم منطق صحیح نیستند، باید پرهیز كرد.
2- منظور از "امیین" كسانى كه نوشتن و خواندن نمىدانند در این آیه مشركان مىباشند علت این كه از مشركان در برابر اهل كتاب (یهود و نصارى) به این نام تعبیر شده به خاطر این است كه مشركان كتاب آسمانى نداشتند تا مجبور به فرا گرفتن، خواندن و نوشتن شوند.
3- از این آیه به خوبى روشن مىشود كه روش پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز تحمیل فكر و عقیده نبوده است، بلكه كوشش و مجاهدت داشته كه حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وا مىگذاشته كه خودشان تصمیم لازم را در پیروى از حق بگیرند.
پیامهای آیه:
1ـ جدال و محاجّه، از خصلتهاى مخالفان انبیاست. «فَإِنْ حَاجُّوكَ»
2ـ ابلاغِ رسالت و استدلال آرى، ولى ستیز با افراد لجوج ممنوع. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
3ـ به مجادلات بىنتیجه و بیهوده، پایان دهید. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»
4ـ در گفتگوها، موضع خود و یاران خود را صریح اعلام كنیم. «فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ»، «وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
5ـ پیروان واقعى پیامبر، كسانى هستند كه تسلیم خدا باشند. «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»
6ـ آنچه انسان را در برابر گفتگوهاى مغرضانه حفظ مىكند، اتصال به خداوند است. «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ»
7ـ انبیاء با تمام وجود و با عشق و نشاط به خدا دل بستهاند. «وَجْهِیَ لِلَّهِ»
8ـ توجّه رهبر، باید هم به افراد با فرهنگ باشد و هم به عوام مردم. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ»
9ـ كتابهاى آسمانى، یك سند فرهنگى ارزشمند براى جوامع بشرى است. در آیه مردم به دو دسته تقسیم شدهاند: فرهنگیان و عوام. «أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّیِّینَ»
10ـ هدایت واقعى، در سایهى تسلیم بودن در برابر خداوند است. «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا»
11ـ انسان در انتخاب راه آزاد است، نه مجبور. «فَإِنْ أَسْلَمُوا»، «وَ إِنْ تَوَلَّوْا ...»
12 علم و كتاب به تنهایى كافى نیست، چه بسا علم باشد، ولى تسلیم نباشد. «أُوتُوا الْكِتابَ»، «وَ إِنْ تَوَلَّوْا»
13ـ ما مأمور انجام وظیفهایم، نه ضامن نتیجه. «فَإِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ»
14ـ خداوند از طریق پیامبران، با مردم اتمام حجّت مىكند. «فَإِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور ج 2
تفسیر نمونه ج 2
مطالب مرتبط:
چقدر در زندگی تسلیم خدا هستیم؟
به كمالات امروز خود قانع نشوید!