روایت رسانه ها از اسید پاشی
اما این اخبار مطرح شده گاهی با بیان شایعاتی که درباره این موضوع وجود دارد همراه شد که به دنبال آن عده ای رسانه ها را متهم به سیاه نمایی و انتشار اخبار دروغ کردند. چند روز پیش هم رئیس مرکز اطلاع رسانی و امور بین الملل وزارت کشور، اعلام کرد: متاسفانه برخی از رسانه ها با قرار گرفتن در دام دامن زنندگان به ایجاد فضای ناامنی در جامعه، اقدام به باز نشر این اخبار کذب نموده اند؛ لذا به رسانه ها توصیه می شود از اخباری که مستقیم با امنیت فکری و روانی جامعه مرتبط است صرفا از مراجع رسمی و ذیصلاح اقدام به انتشار اخبار نمایند.
رسانه های قانونی عموما بازتاب دهنده ی خواست های افکار عمومی اند. خواست هایی که از بدنه جامعه و به واسطه ی ابزارهای ارتباطی سنتی یا لوازم ارتباطی اختصاصیِ دنیای مدرن بر می خیزند و می توانند نشان دهنده ی دغدغه ها و نگرانی های جمعی در زمانی خاص باشند. مساله این جاست که گاهی مواقع آن چه که از طریق رسانه های خبری و اطلاع رسانی از حوادث و رخدادهای اجتماعی نمایش داده می شود شاید علی رغم تمایل قلبی مدیران شان به کنترل بحران، نه با رویکردی درمانگر و اصلاحی که به تبع ذات رسانه بر اساس میل به دیده و خوانده شدنِ بیشتر اخبار و هم افزایش پرستی ژ و رتبه ی رسانه ی مطبوع در میان گروه مخاطبان است.
انعکاس رسانه ها از آسیب های اجتماعی
علی گرانمایهپور مدرس ارتباطات می گوید: «روزنامهنگار زمانی که از جنبه انتقادی و روزنامهنگاری تحقیقی به این مسائل میپردازد، همیشه در مظان اتهام قرار میگیرد؛ البته در این بین بعضی از روزنامهنگاران بد به موضوعات میپردازند؛ بزرگنمایی و برجستهنمایی هم میشود، اما یک نکته وجود دارد و آن این است که چرا این مسائل وجود دارند و چطور بهوجود آمدهاند. نمیخواهم از کسانی که میگویند رسانهها بد به مسائل میپردازند، دفاع کنم اما رسانهها هم باید بدانند از چه بُعدی و چطور به موضوعی بپردازند. در مقابل هم باید توجه کرد که اگر روزنامهنگاری تحقیقی در رسانهای نباشد، رسانه میخواهد به چه چیزی بپردازد. من قبول دارم که رسانهها گاهی بد یا ناشیانه به مسائل میپردازند. آن هم به خاطر این است که حرفهایگرایی در رسانههای ما جایی ندارد. وقتی حرفهایگرایی نباشد، روزنامهنگاران بلد نیستند با چه تیتر و با چه نوع روزنامهنگاری به مسائل بپردازند، اما یک نکته وجود دارد و آن این است که متأسفانه روزنامهنگاری تحقیقی در کشور ما همیشه با دردسر روبهروست.
در جلوگیری از انتشار اخبار در بحرانهای اجتماعی یکی از نظریههایی که در علم ارتباطات وجود دارد این است که اگر در ارتباط با موضوعی زیاد اطلاعرسانی کنید، جنبه آموزشی پیدا میکند، یعنی اگر در ارتباط با یک رفتار اجتماعی که تا قبل از این مورد پذیرش نبوده، زیاد اطلاعرسانی شود، نوعی رسمیت به آن داده میشود و آن موضوع به یک نوع رفتار تبدیل میشود. کسانی که میگویند اخبار بحرانها منعکس نشود، بهخاطر این است که بحرانزایی نشود و اخبار جنبه آموزشی پیدا نکند، چون براساس نظریه برجستهسازی این رسانهها هستند که تعیین میکنند مردم به چه چیزی فکر کنند.
باید نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای این موضوع فکری کنند که اگر مصلحت امور بر این است که بحرانهایی مثل اسیدپاشی، خودکشی و آمار طلاق و مواد مخدر در رسانهها منعکس نشود و آسیبشناسی صورت نگیرد، پس در کجا مطرح شود؟ چه کانون، نهاد و سازمانی وجود دارد که این مسائل را منعکس کند و برای آنها فکری کند. رسانه گاهی اوقات مجبور است بار سنگین نبودن کانونها و متولیها را به دوش بکشد. بنابراین این تهمت به رسانه زده میشود که به دنبال سیاهنمایی است.»
در جایی دیگر هم حسامالدین قاموس مقدم کارشناس ارشد حقوق کیفری و خبرنگار نیز در گزارشی می گوید: این فاجعه، هفت گروه را درگیر خود کرده است که میتوان این گروهها را اضلاع یک مختلفالاضلاع در مختصات این جنایت دانست. اما یکی از گروه هایی که قاموس مقدم به آن اشاره می کند و نقش مهمی را برای آنها قائل می شود رسانه ها هستند که او معتقد است: «کار سختی دارند چون اساسا درباره انتشار اخبار حوادثی دو رویکرد وجود دارد؛ یکی رویکردی که این اخبار را موجب وارد ساختن خدشه به احساس امنیت در جامعه میداند و دیگری رویکردی که این اخبار را دارای کارکرد آگاهیبخشی، اطلاعرسانی و هشداردهی تلقی میکند. حد وسط این دو نگاه که منطق و عقل رسانهای نیز آن را میپذیرد «انتشار مدیریتشده اخبار» است؛ به نحوی که هم آگاهیبخش باشد و هم موجب تشویش و نگرانی جامعه نشود. اما در خصوص ماجرای اخیر باید گفت که اصولا این اتفاق به عنوان یک اسیدپاشی سریالی که اولین بار است در کشور ما رخ میدهد، رویدادی است که خود به خود «خبر» است و این واقعیت موجود است که خود را به افکار عمومی تحمیل میکند؛ بنابراین ترفندهای رسانهای از قبیل «خبرسازی»، «جریانسازی» و ... در مورد این قبیل رویدادها اساسا موضوعیت ندارد و رسانههایی هم که به رسانههای پیگیر این حادثه طعنهها و اتهامات بیاساس میزنند، در حد درک رسانهای خود به موضوع میپردازند و تحرکاتشان هم ارزش پاسخدهی ندارد. رسانههایی هم که رویکرد کتمانی نسبت به ماجرا دارند و سیاست سکوت را در پیش گرفتهاند که متاسفانه رسانه ملی نیز در این گروه جای گرفته است، فقط اعتماد مخاطبانشان را سلب میکنند و علاوه بر این فضا را به رسانههایی میدهند که میخواهند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند. کار این قبیل رسانهها باعث میشود که با توجه به توسعه ارتباطات در جهان امروز، عقبماندگیشان را به رخ بکشند و علاوه بر این، شعور مخاطبان خود را نادیده بگیرند تنها باید گفت که اینها «مطففین رسانهای» هستند که در اطلاعرسانی به مردم، کمفروشی میکنند.»
با کنترل و سانسور رسانهها بحرانهای اجتماعی سرکوب نمیشوند. بحرانهای اجتماعی ریشه در مشکلات اجتماعی دارند. در پرداختن به این موضوعات نکته ای را باید در نظر گرفت و آن اینکه پرداختن به موضوعات اجتماعی در رسانه ها از آنجا که مستقیما با افکار عمومی در ارتباط است از حساسیت های بیشتری برخوردار است؛ بنابراین آنچه که در رسانه ها مطرح می شود باید با دقت نظر بیشتری همراه باشد. از طرفی هم باید این نکته را یادآور شد که رسانه ها انعکاس دهنده ی چیزی هستند که در جامعه وجود دارد و بسیاری اوقات پیگیری یک رسانه می تواند سرنوشت یک موضوع را تغییر دهد بنابراین نقش تأثیرگذار رسانه را در بازتاب اتفاقات یک جامعه نباید فراموش کرد.
فرآوری: زهرا فرآورده
بخش ارتباطات تبیان
منابع: ایسنا/ ایرنا/ مهر
مطالب مرتبط: