تبیان، دستیار زندگی
برای اولین بار است که مرگ نزدیک بهم دو وزیر و ناگفته های آن مورد بررسی قرار می گیرد سکوت در این زمینه جایز نیست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت مرگ دو وزیر


برای اولین بار است که مرگ نزدیک بهم دو وزیر و ناگفته های آن مورد بررسی قرار می گیرد سکوت در این زمینه جایز نیست.
عسگراولادی و مهدوی کنی

خبر درگذشت آیت الله مهدوی کنی هر ایرانی علاقه مند به وطن و دلسوز انقلاب اسلامی را متاثر می کند. رئیس مجلس خبرگان دیروز پس از تحمل نزدیک به 5 ماه بیماری دعوت حق را لبیک گفت. زندگی ایشان سراسر خدمت به نظام اسلامی بود که این مهم در سمت های گوناگونی که داشتند، انجام پذیرفت. روحیه خدمت به مردم و تعهد به اعتلای نظام اسلامی خصوصیتی است که در ایشان و بسیاری از بزرگان هم رزمشان یافت می شود اما متاسفانه انچه اخیرا دیده ایم کوچ یک به یک این عزیزان از میان ما می باشد. رحلت این بزرگوار تقریبا مقارن با ایام سالگرد درگذشت حبیب الله عسگراولادی دوست و هم رز قدیمی و صمیمی ایشان است. نگارنده در ذهن دارد که روزی از مرحوم عسگراولادی این سوال را پرسیدم که چگونه با امام آشنا شدید و ایشان ماجرای سفری به قم و آشنایی با آیت الله مهدوی را در صندلی اول یک مینی بوس و بعد آشنایی با امام از طرف ایشان را بیان داشتند. آشنایی که زمینه ساز خدمت گذاری های بسیاری برای به ثمر نشستن انقلاب و بعد از آن پیشبرد نظام اسلامی شد. آنچه که در زندگی این دو بزرگوار و همرزمان در قید حیات آنها دیده می شود یک روح واحد است خصوصیاتی مشترک که اگر فراموش شوند قطعا آن روز انقلابیونی بدون روح انقلابی خواهیم دید. این درگذشت ها برای همه ی ما به نحوی پیامی دارد.

حرفی با مسئولین

انقلابی ها؛ کسانی که دوران جوانی خود را برای مبارزه و به ثمر نشستن انقلابی صرف کردند که بساط رژیم ظالم پهلوی برچیده شود و سایه اسلام، استقلال و آزادی برسر کشور ایران بیفتد. افرادی سختی مبارزه، زندان و شکنجه را قبل از انقلاب و بعد از آن هم رنج خدمت را به جان خریدند.

کسانی که این بزرگواران را از نزدیک و فراتر از شایعه ها می شناسند می دانند این سبک زندگی چیست. آنها می دانند وقف کردن خود برای انقلاب چگونه است

با اینکه این دو بزرگوار در جناح اصولگرایی دارای جایگاه بودند اما نمی توان اذعان نکرد شخصیت و مشی و روش آنها چیزی گسترده تر از جناح اصولگرایی بود در واقع رفتار کردار و گفتار آنها تفکر اصولگرایی بود و آن چیزی جز باور و تعهد به انقلاب اسلامی و ارزش های آن و صرف عمر در این راه نبود موضوعی که هر سیاستمداری در هر جناحی باید خود را پایبند این اصول بداند و سعی کند که از الگوهای این عرصه درس بگیرد و به کار ببندد اما چه کسانی بهتر از آیت الله مهدوی و حبیب الله عسگر اولادی برای الگو قرار دادن در زمان اکنون وجود دارند.

قابل کتمان نیست که برخی از مسئولین حاضر فقط در ظاهر بدین دو شخصیت و مشی آنها ابراز علاقه و ارادت می کردند و گوشه ای از سبک زندگی سیاسی آنها را نیز در رزمه! خود ندارند آنها را تا زنده بودند در نیافتند و پس از مرگ نیز در نمی یابند حتی اگر در مصاحبه های خود به شرح و تمجید شخصیت شان بپردازند.

کسانی که این بزرگواران را از نزدیک و فراتر از شایعه ها می شناسند می دانند این سبک زندگی چیست. آنها می دانند وقف کردن خود برای انقلاب چگونه است، وقتی مسئولی با همه جایگاه های خود بیشتر وقت خود را برای رشد علمی و کمک به محرومین جامعه وقف کند یعنی چه، می دانند که ساده زیستی در این مقام چگونه است، اعتدال واقعی را نه در جریان های جدید بلکه درمشی و حرکت بی سر و صدای این دو بزرگوار باید جستجو کرد. گرایش به حق و حق گرایی به دور از جناح بندی ها در رفتار آنها را دیده اند. معنی واقعی و بدور از شعار "پشتیبانی از ولایت فقیه" و در خط او بودن به چه معناست. بصیرت، روحیه جهادی، روحیه خدمت و ویژگی های دیگر یک انقلابی به معنای واقعی آن بدور از شعارزدگی همه و همه در این سبک زندگی قابل مشاهده بود اما خلا وجود این ویژگی ها با همان سبک خاص یقینا در میان مسئولینی که همیشه دیر به یاد درس گرفتن از بزرگان می افتند دیده خواهد شد. این وظیفه مسئولین است که اگر می خواهند خوب و درست به مردم و نظام اسلامی خدمت کنند این روحیه و ویژگی ها را در خود ایجاد کنند .

مطالبه ای که رهبری همواره بعد از درگذشت بزرگان به نوعی آن را از ستاد بزرگداشت و نزدیکان آنها خواسته اند.

اگر درگذشت این افراد مرگ پنداشته شود و مشی و روش شان با آنها به خاک سپرده شود مصیبتی بالاتر از فقدان این بزرگواران خواهد بود،هر چند سخت است مهدوی کنی بود یا عسگر اولادی

حرفی با اصولگرایان

درگذشت کسانی چون مهدوی کنی وعسگراولادی ضایعه ای برای همه ملت ایران است اما این مصیبت را بیش از همه اصولگرایان و انقلابیون پایبند به اصول از هر جناحی که باشند درک می کنند کسانی که بیشتر با آنها زیسته و در تعامل بوده اند. دو قطب وحدت گرایی از میان اصولگرایان رفته اند کسانی که همواره سعی داشتند نگذارند اصولگرایان متفرق از هم زندگی کنند اما عده ای در زمان حیات و زمان بهره بردن از این بزرگواران نکردند آنچه باید می کردند و حال شاید احساس خلا نعمت وجود این بزرگوران این افراد را تحت تاثیر قرار دهد و زنگ وحدت اصولگرایان که جدیدا به صدا درآمده است را جدی و با انگیزه تر با تکیه بر تفکرات و مشی معتدلانه آنها پیش ببرند و نه تنها وحدت گرایی بلکه سایر توصیه ها و راه هایی که بارها بدان رهنمون کردند و از گوش بدر شده بود را قدر بدانند و عمل کنند.

حرف آخر

نباید این دو شخصیت ومشی فکری، گفتاری و رفتاری و در کل سبک زندگی آنها را در جناح خاص و تفکر خاصی محدود کرد بلکه باید این دو نفر و همرزمان رفته و باقی مانده آنان را الگویی برای آیندگان قرار داد و سعی کرد نسل های بعد را با این ویژگی ها آشنا و تربیت کرد چون اگر درگذشت این افراد مرگ پنداشته شود و مشی و روش شان با آنها به خاک سپرده شود مصیبتی بالاتر از فقدان این بزرگواران خواهد بود،هر چند سخت است مهدوی کنی بود یا عسگر اولادی.

عطالله باباپور

بخش سیاست تبیان


مطالب مرتبط:

پیام شخصیت ها برای فوت عسگراولادی

خاطره ای ناگفته از مرحوم عسگراولادی

روایت عسگراولادی از دیدار با ولایتی