تبیان، دستیار زندگی
پرسش های این نشست در سه محور اساسی است: تأثیر مبانی و مبادی اصول الفقه در علوم انسانی برای تأسیس مجدد، نگاهی به روش شناسی علم اصول و تأثیر آن در مباحث علوم انسانی، محورهای بعدی درباره محتوا، یعنی نظریه ها، مسائل، ابواب و بخش های مختلف علم اصول الفقه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ظرفیت‌شناسی علم اصول الفقه برای علوم انسانی (3)

گزارش کامل نشست علمی

نشست ظرفیت شناسی اصول

ما معتقدیم که علم اصول، معرفتی دینی و برآمده از منابع دینی است؛ هرچند خودِ آن، ابزار تولید معرفت دینی است. اگر در میان همه علومی که اکنون داریم هیچ علمی، اسلامی و بومی نباشد، اصول قطعاً اسلامی و بومی است

مرور بخشهای مقاله:

  ١٥    ١٤    ١٣    ١٢    ١١    ١٠    ٩    ٨    ٧    ٦    ٥    ٤    ٣    ٢    ١  

بخش قبلی را اینجا ببینید

کاربرد اصول در همه علم‌های انسانی، یکسان نیست

استاد رشاد:

مسأله مهمِ دیگر اینکه برای رسیدن به پاسخِ پرسشِ ظرفیت‌شناسی اصول، باید مشخص کرد که کدام علم انسانی منظور است؛ یعنی کاربرد اصول در همه علم‌های انسانی، یکسان نیست؛ مثلاً وقتی سوال می شود که دانش اصول چه کاربردی در حقوق دارد؟ می‌گوییم فراوان. اگر از من بپرسند در تاریخ، اخلاق و زبان‌شناسی چقدر کاربرد دارد؟ می‌گویم فراوان و هرچند کمتر از حقوق. در تاریخ از جهاتی کاربرد دارد چون علم نقلی است و در آن با فهم متن سروکار داریم. ما قواعد استنباط از نقل دینی را می‌توانیم به روش‌شناسی فهم تاریخ تبدیل کنیم. در زبان‌شناسی و معناشناسی، مباحث الفاظِ ما خیلی کاربرد دارد. کارکرد اصول در تولید قضایای اَستانی و هستانی (وجودشناختی)، بسیار کمتر است.

پس باید بگوییم کدام علم اصول در تولید کدام علم انسانی چه کاربردی دارد؟ همچنین در کدام علوم انسانی و در کدام لایه از علوم انسانی و چه نوع از قضایای علم انسانی، چه کاربرد و ظرفیتی دارد؟ همانطوری که می‌دانیم آن مایه که اصول در استنباط فقه موفق است در استنباط عقائد و تولید کلام موفق نمی‌تواند باشد.

ما توقع نداریم که علم اصول، فلسفه تولید کند، هرچند بخش‌هایی از مسائل و قواعد اصولی می‌تواند در فهم قرآنی و روایی مباحث هستی‌شناختی به کار گرفته شود.

اما اگر بگوییم که بایدهایی را که در علوم، در هر علمی آمده از اصول چقدر توقع می‌رود و اصول در تولید قضایای بایستی چقدر توانایی دارد؟ معلوم است خیلی زیاد. چون «بایستی» از جنس حقوق و فقه می‌شود که اصول برای استنباط شریعت و فقه تأسیس و تدوین شده است.

ما معتقدیم که علم اصول، معرفتی دینی و برآمده از منابع دینی است؛ هرچند خودِ آن، ابزار تولید معرفت دینی است. اگر در میان همه علومی که اکنون داریم هیچ علمی، اسلامی و بومی نباشد، اصول قطعاً اسلامی و بومی است؛ در اصول هرگز وامدار غیر نیستیم. اصول تماماً تولید مسلمانان است و احیاناً مبانی عقلانی و عقلایی دارد که آن هم اسلامی خواهد شد.

اصول به مثابه یک رویکرد

خلاصه اینکه، اصول به عنوان نظامی روشمند در فهم دین و تولید معرفت دینی، چه کارکردهایی در تولید علوم انسانی اسلامی دارد؟ باید کارکردهای اصول را حداقل به دو سطح گفتمان‌سازیِ اکتشافی و کارکردهای موردی طبقه‌بندی کرد. گفتمانی را که اصول تولید کرده است یک نوع نگاه به فهم متن و اکتشاف دین است و این دستاورد، بسیار به کار تولید علوم انسانیِ اسلامی می‌آید. مراد من از این جهت آن است که مهارت و حدّت ذهنی که از مطالعه اصول و تسلط بر شیوه آن نصیب متعلم و محقق می‌شود، در مطالعات غیرفقهی نیز بسیار کارساز است. این نکته زمانی روشن‌تر می‌شود که نگاه و رویکرد روش‌شناختی و توان استنباطی یک عالم اخباری را با نگرش و رویکرد روش‌شناختی و توان استنباطی یک اصولی مقایسه کنیم. اصول فقه فقط یک روش نیست؛ بلکه رویکرد نیز قلمداد می‌شود. این ظرفیت دانش اصول در تولید علوم انسانی بسیار ارزشمند است. لازم می‌دانم که تصریح و تأکید کنم بدون حصول قوه اجتهاد، تولید علم دینی و نظریه‌پردازی در زمینه دین ممکن نیست. انتظار تحقیق بمعنی الکلمه از غیرمجتهد توقع بجایی نیست و اجتهاد ولیده و حصیله عمدتاً اصول و دانش‌های هموند با آن است. یکی از مشکلاتی که ما اکنون در حوزه و دانشگاه داریم این است که همه می‌خواهند وارد بحث شوند و بدون آنکه صلاحیت‌های انفسی و آفاقی لازم را احراز کرده باشند، تحقیق کنند.

تحقیق یعنی به کرسی نشاندن حقیقت و احقاق حق حقیقت. تحقیق یعنی اجتهاد و استنباط. بدین جهت این واژه از کلمات دیگر نظیر پژوهش، بررسی و مطالعه، رساتر است و هر کسی ـ غیر از مجتهد ـ از عهده این کار برنمی‌آید. و فقط شخصی که دارای قوه اجتهاد است می‌تواند انجام دهد؛ وگرنه کسی که هنوز به نصاب علمی نرسیده وقتی وارد بحث می‌شود یا سخن ناصواب خواهد زد یا مقلدانه به نقل کلام دیگران خواهد پرداخت و کار او تحقیق تلقی نمی‌شود. ایرادی ندارد کسی نظرات دیگران را طرح و شرح کند، این عیب و قبیح نیست.

لذا، هر کسی نباید خودش را محقق بنامد. و این خطر را دارد که خود آدم فریب می‌خورد که من جزء صاحب‌نظران علوم انسانی هستم و به هر آنچه می‌رسد حق می‌پندارد، دیگران هم درباره او دچار همین اشتباه می‌شوند. امر بر او و مخاطبینش مشتبه می‌شود و این توهمات و تصورات، مشکلاتی را برای همه خواهد داشت. برخی از این نزاع‌های بی‌حاصل، ناشی از بی‌توجهی به این شرط مهم است.

اما درباره کارآیی اصول با لحاظ افق و لایه کاربردهای موردی قواعد و ضوابط استنباطی اصولی باید گفت که هر یک از رویکرد پیشینی یا پسینی در دو رکن پرسش اصلی این جلسه (یعنی: علم اصول و علوم انسانی) و نیز تلقی‌های مختلف درباره هرکدام از آن‌ها، میزان کارکردها و کارآیی‌های اصول در تولید علوم انسانی را تعیین می‌کند. این پرسش باید به پرسش‌های ریزتری تجزیه شود تا پاسخ مناسبی داشته باشد. آنچه مسلم است این است که اولاً، در عین اذعان به عظمت و اهمیت دانش اصول و کارکردهای فراوان آن در تولید معرفت دینی، باید توجه داشت که هویت معرفتی و غایت اصلی دانش اصول، تولید همه علوم انسانی نیست؛ یعنی نه همه اصول برای تولید علوم انسانی کاربرد دارد و نه این دانش، توان تولید همه علوم انسانی را دارد. ثانیاً، باید کارکردهای اصول را در قیاس با هر کدام از دانش‌های حوزه علوم انسانی بررسی کرد؛ زیرا اصول فقه در تولید مثلاً حقوق کارآیی بسیاری دارد، سپس در تولید دانش اخلاق و آنگاه در سایر علوم به ترتیب الأنسب فالأنسب، کما اینکه در هر علمی از زیرمجموعه حوزه معرفتی موسوم به علوم انسانی نیز توانمندی‌های اصول باید با توجه به جنس قضایای آن (إخباری - توصیفی یا ارزشی - توصیه‌ای یا الزامی - تجویزی) سنجیده و ارزیابی گردد. این نکته وجدانی است که اصول، دانش عقلایی استنباطی است نه عقلی یا تجربی، قهراً در آنجا که نیاز به مباحث برهانی یا تجربی باشد، اصول کاربرد ندارد. در علوم انسانی علاوه بر روش‌های لفظی و عقلایی، در برخی از شاخه‌ها به کاربرد روش‌های برهانی و در برخی دیگر به استفاده از شیوه‌های تجربی نیاز است؛ البته این ارزیابی از کارآیی و کارکردها، ناظر به اصول محقَّق و موجود است، اما بسا بتوان کارکردها و کارآیی این دانش را با بسط و بازسازی، ترمیم و تتمیم و بیشتر کرد. بنابراین، برای تولید علم انسانی دینی، اصول فقه لازم است اما کافی نیست.

بخش بعدی را اینجا ببینید

مرور بخشهای مقاله:

  ١٥    ١٤    ١٣    ١٢    ١١    ١٠    ٩    ٨    ٧    ٦    ٥    ٤    ٣    ٢    ١  

منبع: پایگاه اینترنتی مجمع عالی حکمت اسلامی

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان