تبیان، دستیار زندگی
آذر ،شهدخت ، پرویز ودیگران فیلم ساده ای است . فیلمی ساده از داستان زندگی کسانی که انگار اعضای فامیل تماشاچی ها هستند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانواده افخمی


آذر ،شهدخت ، پرویز ودیگران فیلم ساده ای است . فیلمی ساده از داستان زندگی کسانی که انگار اعضای فامیل تماشاچی ها هستند.

آذر ،شهدخت ، پرویز ودیگران

فیلم آخر افخمی با همه ی فیلم هایش فرق می کند. یک روایت ساده است از زندگی هایی که خودمان تجربه کرده ایم یا که در اطرافمان اتفاق می افتند. اصلاً رمز موفقیت فیلم آخر افخمی در همین است. دوری از کلیشه های رایج در مفاهیم فلسفی و اجتماعی و سیاسی. دوری از کلیشه هایی که در اکثر موارد تلقی نادرستی از تعبیری عمیق هستند و معمولاً هم درست از کار در نمی آیند. در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از پیچیدگی های داستانی و سینمایی خبری نیست معمای بزرگی هم وجود ندارد که تماشاچی را به کنجکاوی گره گشایی از این معما تا آخر فیلم همراه کند و شاید همین نکته است که آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را به فیلمی تبدیل می کند که ارزش چند بار دیدن را دارد.

فیلم مطابق معیارهای درام کلاسیک نوشته شده است، اما در واقع حاصل یک نگاه نو به داستان است. فراز و فرودها، گره اول و دوم فیلم و بحران ها در داستان وجود دارند ، حتی بزنگاه های ورود آدمی ها و تصمیم هایی که می گیرند ، به همان شیوه ی درام کلاسیک است، اما ضرب وقایع تا آن حدی نیست که معمولاً سراغ داریم. البته یک تفاوت عمده هم میان داستان این فیلم و یک درام کلاسیک وجود دارد. و آن این که گره اول ربط چندانی با گره دوم ندارد و از این حیث شبیه داستان های جعفر مدرس صادقی است. علاوه بر این زایش ملو درام در ظاهر داستان اولیه به چشم نمی خورد و در میانه ها یک ملو درام با شیب ملایم را مشاهده می کنیم.

آن هایی که افخمی را می شناسند و مثلاً در کلاس های درسش حضور داشته اند از علاقه ی او به نوشته های مدرس صادقی خبر دارند. افخمی حتی فیلم کمتر دیده شده ی گاوخونی را بر اساس داستانی با همین عنوان از همین نویسنده ساخته است. افخمی در گاوخونی تلاش کرده که به اصل داستان وفادار بماند. حتی دیالوگ های فیلم کاملاً از متن کتاب گرفته شده است. آن هایی که این علاقه ی افخمی به ادبیات داستانی را می دانند با دیدن آذر، شهدخت، پرویز و دیگران شگفت زده نمی شوند. نوع روایت داستان از نگاه معماری کلمات و جمله ها ، تأثیر گرفته از ادبیات مدرس صادقی است و علاوه ی بر این، نوع شخصیت پردازی ها هم از این سیاق تبعیت می کند. سادگی شخصیت ها در آثار مدرس صادقی و همین فیلم آخر افخمی به مفهوم سهل انگاری در شناخت آدمی های داستان و یا مغفول گذاشتن معرفی تمام و کمال نیست. در نحله ی طرفداران این سبک داستان نویسی، عمق دادن به شخصیت ها یک نوع ادا در آوردن است. ادای آدم هایی که همه چیز را می دانند و در هر برخوردی با آدمی ها قرار است همه چیز را تحلیل کنند. اصلاً اگر به تعاریف رایج در داستان پردازی مراجعه کنیم این وجه تمایز به خوبی قابل درک است.

آن هایی که علاقه ی افخمی به ادبیات داستانی را می دانند با دیدن آذر، شهدخت، پرویز و دیگران شگفت زده نمی شوند. نوع روایت داستان از نگاه معماری کلمات و جمله ها ، تأثیر گرفته از ادبیات مدرس صادقی است و علاوه ی بر این، نوع شخصیت پردازی ها هم از این سیاق تبعیت می کند

در داستان کوتاه با برشی از زندگی شخصیت ها مواجهیم. و وقتی این برش مدت بسیار کوتاهی از زندگی این آدمی ها را نشان می دهد پس یک شخصیت پردازی عمیق همیشگی ،اعتباری نخواهد داشت. برای یک رمان بلند است که نیازمند تحول شخصیتی هستیم و ناگزیر وجوهی که از قهرمان و ضد قهرمان و شخصیت های فرعی موثر نشان می دهیم باید در این چارچوب قرار بگیرند.

کاری که افخمی در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران کرده است همین است: کار چندانی به یک تحول عظیم شخصیتی ندارد. آدمی هایش معمولی اند. از دور که نگاهشان کنی فرق چندانی با سرک کشیدن به خلوتشان ندارند هر چند که هر کدام برای خودشان رازهایی دارند که شاید خیلی مهم نباشد. مهم ترین عنصر سینمایی افخمی در این فیلم شاید همان روایت و شیوه ی تصویری آن باشد. شیوه ای که مطابق روایت، ضرب آهنگ متعادلی دارد. همین ضرب آهنگ متعادل است که برخی حفره های داستانی را پوشش می دهد. از نگاه یک منتقد سنتی، یله رها شدن موضوع شهدخت و پرویز می تواند یک حفره ی فیلم نامه ای محسوب شود اما اگر نگاه نوینی به مفاهیم ادبیات داستانی معاصر جهانی و وطنی داشته باشیم آن وقت تا این حد ساده گفتن و ساده فهماندن چیزی شبیه شاهکار باشد. یا حداقل نزدیک به شاهکار.

مجتبی شاعری

بخش سینما وتلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

وسوسه سیری ناپذیر قضاوت

مجال عاشقیت

در ستایش صلح طلبی و انسانیت