تبیان، دستیار زندگی
نمایش رضا روایت کننده داستان زائرانی است که همگی در هتل رضای مشهد اقامت دارند و تنها با دو بازیگر زن و مرد و بسنده کردن به تعویض لباس برای بیرون آمدن از کالبد نقش، 12 شخصیت را به تصویر می کشد. نمایشی تجربی که حاصل کار گروهی و کارگاهی بوده و ایده ای جالب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ایده پردازی در خور از اثری کارگاهی

نگاهی به نمایش ”‌رضا”‌ نوشته و دراماتورژی ”‌جابر رمضانی”‌


نمایش "رضا" روایت کننده داستان زائرانی است که همگی در هتل رضای مشهد اقامت دارند و تنها با دو بازیگر زن و مرد و بسنده کردن به تعویض لباس برای بیرون آمدن از کالبد نقش، 12 شخصیت را به تصویر می کشد. نمایشی تجربی که حاصل کار گروهی و کارگاهی بوده و ایده ای جالب را در این مسیر دنبال کرده که بی شباهت با بازی های مفرح و کودکانه هم نیست.

تئاتر

بازیگران در حال اجرای اپیزودی از نمایش و بدون قطع نور،  با تعویض و یا اضافه کردن ملحقاتی به لباس خود، در مقابل چشمان تماشاگران ناگهان در قالب نقشی دیگر در می آیند و داستانی دیگر از مسافران هتل را به نمایش می گذارند. حربه ای که در اوایل نمایش تماشاگر را نسبت به آنچه در جریان است، بهت زده می کند و علیرغم فاش شدن شیوه روایی داستان با شکستن قواعد ثابت در نمایش های کلاسیک، همچون خروج بازیگر زن از فضای قراردادی اتاق، تعلیق در زمان و پایان بندی باز و ناتمام، تا اواخر نمایش تماشاگر را سردرگم نگه می دارد.

بدیهی است اجرای یک نمایش تجربی از بسیاری جهات با اجرای یک نمایش کلاسیک متفاوت است و شاید در نیل به بازخوردی رضایتمندانه از تماشاگران و اقبال عمومی، راه سخت تری نسبت به نمایش های عامه پسند تر در پیش داشته باشد. از این رو اجرای چنین نمایشی، که پا را فراتر از قواعد مرسوم می گذارد و به آزمون و خطا دست می زند، همانند راه رفتن بر لبه پرتگاهی است که تنها یک لغزش زمینه سقوط را فراهم می کند؛ با این حال نمایش "رضا" با دراماتورژی و ایده پردازی درخور از یک اثر کارگاهی به شیوه ای بازی گونه، به بیان مصائب و رنج های انسان هایی می پردازد که با انگیزه های متفاوت و یا متناقض در مکانی ثابت اقامت دارند.

نمایشنامه با بهره گیری از مفاهیم و نشانه های مذهبی چون قرآن، نماز، تسبیح، حرم و... و درآمیختن چاشنی طنز و نگاه نقادانه به باورهای پذیرفته شده مذهبی، با نگاهی کنجکاوانه و عریان جهان بینی خود را از فضا و حال و هوای مد نظر خود به تماشاگر انتقال می دهد و با حایل شدن دیوار چهارم میان بازیگر و تماشاگر، لایه های زیرین روابط، ضعف ها و انگیزه های انسان ها را از روزنی به درون اتاق یک هتل افشا می کند. در این میان کنش ها و واکنش های باورپذیر بازیگران به ویژه بازیگر مرد، که قطعا حاصل تمرینات پیوسته بوده است، به ترغیب حس کنجکاوی، این بیماری مشترک میان نوع بشر و به قولی سرک کشیدن در روابط زوج بازیگر در نقش های مختلف کمک می کرد، اما کارگردانی گروهی چنین نمایشی با ساختار اپیزودیک سبب شده تا کلیت نمایش کارگردانی یکدست و منظمی نداشته باشد و سردرگمی بازیگران در پیدا کردن میزانسن های خود (به ویژه در میان دکور موجود)، استفاده به جا نکردن از موسیقی و همچنین نور برای فضاسازی، گواهی بر این مدعاست.

نمایشنامه با بهره گیری از مفاهیم و نشانه های مذهبی چون قرآن، نماز، تسبیح، حرم و... و درآمیختن چاشنی طنز و نگاه نقادانه به باورهای پذیرفته شده مذهبی، با نگاهی کنجکاوانه و عریان جهان بینی خود را از فضا و حال و هوای مد نظر خود به تماشاگر انتقال می دهد

"رضا" نمایشی است سرشار از ایده های بکر که متاسفانه به دلیل آمیخته شدن با عواملی چون استفاده از میکروفون (آن هم برای سالن کوچکی چون کارگاه نمایش) و قطع شدن آن، استفاده از لباس های مستعمل و ناموزون در عین کاربردی بودن، نبود هماهنگی رنگ ها میان اجزای صحنه و لباس، در حد یک نمونه کارگاهی باقی مانده است. این نقایص بیشتر حول عناصر فنی و بصری نمایش اند و علیرغم دور کردن تماشاگر از فضای نمایش، در کلیت ایده طراحی و کارگردانی اثر خللی وارد نمی کنند.

عنصر زمان در این نمایش امری کم اهمیت و شاید بی اهمیت است که با تعلیق های زمانی، چه در زمان وقوع داستان و چه در مدت زمان از پیش تعیین شده برای روایت، به خوبی این مفهوم را القا می کند. دور تسلسل و باطل خواسته ها و ناکامی های انسان با سکوی گردان زیر صحنه بیان می شود که اگر به آن دشواری و مشقت گردانده نمی شد و یا حداقل به گونه ای بصری با یک پروجکشن، نریشن و یا به هر شیوه ای دیگر به آن پرداخته می شد، بازخوردی مناسب تر از تماشاگر دریافت می کرد. ریتم کند نمایش، که به نظر می آید امری خودخواسته و تعمدی در روند پرداخت نمایش باشد، از دیگر نکاتی است که گاهی نمایش را از حوصله تماشاگر خارج می کند. با این حال روایت نمایشی داستانی و تودرتو در قالب زمان، رویداد این نمایش را متفاوت از دیگر آثار مشابه می کند.

در پایان باید گفت جای بسی تأسف است که طراح و دراماتورژ این نمایش گروهی، که هدایت و رهبری کلیت آن را نیز بر عهده داشته، جسارت و خطرپذیری موجود در نویسندگی و کارگردانی اثر را در طراحی صحنه به کار نبسته و به یک طراحی صحنه رئالیستی و نه چندان هماهنگ، چه از لحاظ تناسب بصری و چه از نظر فضاسازی نمایش اکتفا کرده است. با این همه می توان امیدوار بود که نسل جدید تئاتر ایران به ویژه هنرمندان تئاتر شهرستان ها، خلاقیت و جسارت را در تمام عناصر یک اثر نمایشی به کار ببندند تا نمایش های تجربی و خلاقانه تنها در حد یک ایده، باقی نمانند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / ساره دخت سلطانیه

مطالب مرتبط:

تجربه ای جدید در شمعدانی ها        

فانتزی در 40 دقیقه

تیغ و استخوان ، زخم و سرود