هر نشان، یک طراح
همهمان میدانیم که نشانها و لوگوهای گرافیکی بخشی از هویت مکانهای فرهنگی – هنری و یادوارههای جمعی ما را تشکیل میدهند و موجودیت این مکانها با نشانهای گرافیکیشان گره خورده است. به ویژه که طراحی نام آشنا و توانا با درایت و هوشمندی نشانها را متناسب و هماهنگ با روح و محتوای شاخص هر مکان آفریده و در حافظه جمعی ما نشانهگذاری میکند. اما گاهی گذر زمان و تغییرات مدیریتی صیانت از این نشانهای هویتی و یادوارههای جمعی را دچار خدشه و فقدان میکند. نکته مهم اینجا است که این نشانها را چقدر پاسداری کردهایم و چقدر آنها را به خاطر میآوریم.
بر همین اساس خالی از لطف ندیدیم تا نشانهای مراکز فرهنگی هنری شاخص شهر تهران را بازخوانی دوبارهای داشته باشیم. بدیهی بود اماکنی با قدمت بیشتر را در صدر فهرستمان قرار بدهیم و سراغشان برویم. بنیاد رودکی، موزه هنرهای معاصر تهران، تئاتر شهر، موزه ملی ایران، دانشگاه تهران، موزه رضا عباسی، برج آزادی، تالار سنگلج، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تالار مولوی و فرهنگسرای نیاوران از اصلیترین این اماکن هستند که یادواره جمعی چند نسل از ایرانیان را تشکیل میدهند.
فضای مجازی و جای خالی...
به جز لوگوی تئاتر شهر که تاپیش از این گمان میرفت اثر مرتضی ممیز باشد و همین چندی پیش ابراهیم حقیقی خود را پدیدآورنده آن معرفی کرد، از میان فهرست بالا تنها لوگوی موزه رضا عباسی بود که نام مرتضی ممیز به عنوان طراح لوگو در پایگاه اینترنتیاش درج شده بود و متاسفانه دیگر مراکز علیرغم درج تاریخچه و اطلاعات جانبی دیگر، اشارهای به نام طراح لوگو نکرده بودند.
جواد پویان؛ طراح لوگوی موزه هنرهای معاصر
در قدم بعدی و در ارتباط تلفنی با بخشهای اداری این مراکز هم نتیجه چندانی حاصل نشد و به جز دو مورد تنها با اظهار بیاطلاعی از نام طراحان مواجه شدیم. روابط عمومی موزه هنرهای معاصر در این تماس جواد پویان را به عنوان طراح لوگوی این مرکزمعرفی کرد و روابط عمومی تماشاخه سنگلج هم پس از بررسی موضوع عنوان کرد که لوگوی قدیمی این تالار سالها است دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد و مرتضی اتابکی را طراح لوگوی فعلی دانست که حدود 7-8 سال پیش جایگزین لوگوی اصلی شده است.
تا اینجای کار پیشرفت قابل ملاحظهای در شناسایی طراحان لوگوهای فهرست بالا که تنها بخشی از مکانهای فرهنگی هنری شاخص تهران را شامل میشود به دست نیامد. این نکته به خودی خود کوتاهیهایی را در حفظ رابطه کالبدی مکانها و نشانههای شهرمان گوشزد میکند چرا که با فرض اینکه چنین اطلاعات بدیهی اگر هم در بایگانی این مراکز جای گرفته باشد تا این حد دور از دسترس بودن و مهجور ماندنشان توجیه پذیر نیست در حالی که به سادگی میتوانست در پایگاههای مجازی این مراکز درج شود.
آنچه در این مرحله روشن شد ضرورت یک پژوهش میدانی را برای احیای این نشانهها و نام این طراحان یادآوری میکند اما از آنجا که برای ارائه گزارشی خبری از این نوع، چنین فرصت و مجالی در اختیار نیست، تنها طرح ضرورت چنین پژوهشهایی باقی میماند که شاید به همت دانشجویان یا محققین حرفهای دنبال شوند.
فرهنگسرای نیاوران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دانشگاه تهران
در ادامه برای تکمیل گزارشی اجمالی از این موضوع به سراغ چند هنرمند مطرح عرصه گرافیک رفتیم تا بلکه دانش و حافظه فردی آنان به کمکمان بیاید.
آرش تنهایی اولین طراحی بود که برای شناسایی این طراحان سراغش را گرفتیم. شاید به این دلیل که از پیش دغدغههای او در ثبت و ضبط آثار فرهنگی را میشناختیم. تنهایی در همان ابتدا محمد احصایی، محمد فولادی و محسن مقدم را به ترتیب طراحان لوگوی فرهنگسرای نیاوران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دانشگاه تهران معرفی کرد که خوشبختانه این مراکز لوگوهای اصلی را کماکان حفظ کرده و با آن شناخته میشوند. تنهایی که خود تالیفی در زمینه نشانههای طراحان بزرگ را در دست دارد شناسایی لوگوهای شاخص دیگر را نیازمند بررسی و مطالعهای جدیتر عنوان کرد.
پرس و جوی بیشتر
قباد شیوا طراح گرافیک باسابقه دیگر هنرمندی بود که از او جویای این اطلاعات شدیم. این پیشکسوت عرصه گرافیک هم با اعلام اینکه حافظه در شناسایی طراحان لوگوی مکانهای مورد نظر یاریاش نمیکند، تکمیل این فهرست را وابسته به کنکاش و به زعم او "پرس و جو" ی بیشتر کرد.
ابراهیم حقیقی از دیگر طراحان گرافیک نام آشنای کشور هم اگرچه طراحان لوگوی مورد نظر را به خاطر نیاورد، اما در یک مورد طراحی لوگوی بنیاد رودکی را اثری جایگزین شده در چند سال گذشته عنوان کرد. حقیقی اما در ادامه ترجیح داد با رویکردی مصداقی به این موضوع نگاه کند و با طرح مسئله مخدوش شدن لوگوی سازمان میراث فرهنگی به وجهی دیگر از آسیبهایی که نشانهای گرافیکی را تهدید میکند بپردازد.
حقیقی در این خصوص عنوان کرد: لوگوی این سازمان حدود 25 سال پیش توسط محمد احصایی طراحی شد که در آن عنوان "سازمان میراث فرهنگی" درج شده بود. حدود 12-13 سال پیش بود که عنوان این مرکز به "سازمان میراث فرهنگی و گردشگری" تغییر یافت و کلمه گردشگری توسط فردی دیگر و نه حتی خود آقای احصایی به این لوگو اضافه شد. آقای احصایی از این بابت دلخور شد و اعتراضهایی کرد که مسئولین سازمان در پاسخ گفتند این وضعیت موقتی است و قرار است نشان جدیدی برای سازمان طراحی شود. پس از مدتی لوگوی جدید به من و آقای خسروجردی سفارش داده شد که هر کدام 3 طرح ارائه کردیم ولی با تغییر مدیریت در این سازمان طرحها معوق ماند تا در دولت نهم عنوان این نهاد بار دیگر به "سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی" تغییر پیدا کرد و بنا بر عادت تخریب میراثمان باز هم واژههای افزوده شده به شکلی نامناسب و در کمال بیسلیقگی به همان لوگوی آقای احصایی اضافه شد. آقای احصایی هم خسته از این روند فکر میکرد که آیا طرح دعوی و شکایت در این زمینه به جایی خواهد رسید یا نه که البته با مذاکراتی هم که ما کردیم متاسفانه به جایی نرسید. به همین علت امروز با مخدوش شدن این نشانه شاهد یکی از نازیباترین لوگوهای موجود در عرصه گرافیک هستیم. "
از سر اتفاق یا استثنایی بر قاعده؟
آنچه در این مجال کوتاه به دست آمده گویای آن است که متاسفانه مخدوش شدن، فقدان و به بایگانی سپردن نشانهای گرافیکی در کشور امری از سر اتفاق یا استثنایی نیست. عدم ارزش گذاری مناسب بر وجوه بصری و هویتی شهر، نگاه سلیقهای و غیرکارشناسانه برخی مدیران به این آثار فرهنگی و نبود مشاورههای علمی در پروسه تغییر یا تجدید آنها در مواردی بر احترام به مالکیت معنوی پدیدآورندگان این آثار و یادوارههای جمعی غلبه کرده و بیم آن میرود که به رویهای نامبارک بدل شود. در حالی که آنچه اصل است اینکه نشانها و نمادهای گرافیکی تنها در عرصهای پویا و زنده است که میتوانند در جایگاه واقعیشان قرار بگیرند و کارکرد حقیقیشان که نشانه گذاری یادوارههای فرهنگی و هنری است را بازیابند.
بخش هنری تبیان
منبع: هنرآنلاین