تبیان، دستیار زندگی
آن چه احسان عبدی پور را کارگردان متفاوتی کرده است ، دنیای کودکانه ی منحصر به فردی است که جایش در سینمای ایران خالی بود . این رویای کودکی در دو جهان متفاوت قابل ترجمه است . هم بازیگوشی کودکان این نسل را دارد و هم یاد آور خاطرات کودکی بزرگ تر هاست .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنهایی های یک ملت


آن چه احسان عبدی پور را کارگردان متفاوتی کرده است ، دنیای کودکانه ی منحصر به فردی است که جایش در سینمای ایران خالی بود . این رویای کودکی در دو جهان متفاوت قابل ترجمه است . هم بازیگوشی کودکان این نسل را دارد و هم یاد آور خاطرات کودکی بزرگ تر هاست


تنهای تنهای تنها

تنهای تنهای تنها برای کسانی که دو فیلم توماژ و افسانه ی 98 را از عبدی پور دیده باشند ، نمی تواند دست مایه تعجب باشد . اتفاقا دو فیلم اول عبدی پور از هر جهت فیلم های کامل تری نسبت به این اثر آخر هستند . در ایام جشنواره ی گذشته که اهالی سینما و منتقدین با عبدی پور بیشتر آشنا می شدند نیز این شگفت زدگی دیده می شد .

دو فیلم اول عبدی پور در قالب تله فیلم ساخته شده اند ، اما مولفه های یک فیلم کامل را دارند ، اما این فیلم آخری –تنهای تنهای تنها – با این که برای اکران در سینما سامان داده شده است و قاعدتا باید با توجه به تجربه ی دو فیلم قبلی بهتر از کار در بیاید ولی این گونه نیست .

اصولا منتقدین شیفته ی فیلم هایی می شوند که کمتر دیده باشند ، فیلم زیاد دیدن منتقدین و اهالی سینما کار را برای سوژه ها و فضاهای تکراری سخت می کند و به همین جهت این گروه از سینما وقتی با فضاهایی رو به رو می شوند که چند وقتی بوده که با آن مواجه نشده اند ، بدون تردید دچار شگفتی و شیفتگی هم می شوند . تنهای تنهای تنها نیز از این قاعده مستثنا نیست .

فضای بومی فیلم های عبدی پور و شناخت درستش از این فضا ها ، تماشاچی را با داستان همراه می کند ، حتی اگر تماشاچی به جهت تفاوت های گویش با لهجه ی معیار فارسی همه ی دیالوگ ها را متوجه نشود .

رویای کودکی فیلم های عبدی پور ، یک جهان مشترک کودکانه است و ربطی به تفاوت های زیرنسلی ندارد . بازیگوشی ، رویا پروری ، تجربه کردن و میل به یافتن  ویژگی هایی است که ارتباط مستقیمی به تغییرات تربیتی نسل ها ندارد و در هر دوره ای قابل بازخوانی است .

هر سه فیلم عبدی پور در بوشهر(زادگاه کارگردان) اتفاق می افتد و علاوه بر این در یک فضای کودکانه تعریف می شود . فضای کودکانه ای که برای این گروه قابل فهم و در بسیاری موارد لذت بخش است . رویای کودکی فیلم های عبدی پور ، یک جهان مشترک کودکانه است و ربطی به تفاوت های زیرنسلی ندارد . بازیگوشی ، رویا پروری ، تجربه کردن و میل به یافتن  ویژگی هایی است که ارتباط مستقیمی به تغییرات تربیتی نسل ها ندارد و در هر دوره ای قابل بازخوانی است .

این ویژگی فیلم های عبدی پور را از فیلم های کودکانه ی دیگران متمایز می کند ، ویژگی شناخت دقیق حسی از بازیگوشی که این نکته هم ربطی به سن و سال ندارد . لذت تماشای برخی کارتون ها یا فیلم های دوران کودکی نه به جهت زنده کردن یک نوستالژی که به جهت وجه مشترک انسانی آن قابل تعریف و بررسی است . کودکی در فیلم های عبدی پور باعث نمی شود که فیلم هایش در یک ژانر محدود دیده شوند . می توان هر سه فیلم عبدی پور را اصلا در فضای یک سینمای کودک مشاهده و مولفه هایش را مورد ملاحظه قرار نداد . داستان های عبدی پور بیش از هر عنصر دراماتیک و نمایش سینمایی شکل می گیرد و بهانه ی فلسفی ، اجتماعی و تربیتی جای داستان ها را نمی گیرند و همین امر باعث می شود که داستان پیش از مبنای تاثر و مبنای تاثر پیش از داستان خود را نشان ندهند .

تنهای تنهای تنها

عبدی پور در تنهای تنهای تنها نیز از این الگوی فطری اش پیروی می کند ، از سادگی و رویای کودکی که در جهان پیرامونش می سازد . اما وارد شدن به فضاهای گسترده تری که با این ادبیان وجه مشترک ندارند ، تا حدودی باعث لکنت فیلمش می شود .

داستان تنهای تنهای تنها ، آن جایی که با رنجرو پیش می رود ، همان سینمای رشک برانگیزی است که منتقدین را به ستایش وادار کرده است ، اما در لحظاتی که تبادل فرهنگی را به تصویر می کشد ، نشانه های ریشه یابی دراماتیکش را ازدست می دهد . تداخل رمانتیک در داستان بازیگوش بومی اش ، تماشاچی را دچار سردرگمی می کند و رمز دوستی دو شخص بازی اصلی را هم به تردید می کشاند . رنجرو و اولگ از دو فرهنگ متفوت با هم دوست می شوند و وجه این دوستی رویای مشترکی است که دیگران به آن توجهی ندارند ، اما معلوم نیست که چطور این دوستی در رنجرو دست مایه ی تفکری عمیق تر و انسانی تر می شود . تفکر و عملی که رنجرو را از دوری به اولگ به نجات بخشی جهانی تبدیل می کند ؟

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان