تبیان، دستیار زندگی
تکیه اعظم برغان همانگونه که جزو میراث ملی ، معنوی و جاذبه‌های گردشگری این روستای تاریخی است، ماه محرم نیز مکانی برای گردهمایی مردمانی است که برای تماشای تعزیه‌های معروف «برغان» به این حسینیه می‌آیند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرخ و سبز تعزیه

گزارشی از یک روز اجرای تعزیه در روستای «برغان»


تکیه اعظم برغان همانگونه که جزو میراث ملی ، معنوی و جاذبه‌های گردشگری این روستای تاریخی است، ماه محرم نیز مکانی برای گردهمایی مردمانی است که برای تماشای تعزیه‌های معروف «برغان» به این حسینیه می‌آیند.

سرخ و سبز تعزیه

این تکیه در میدان‌گاه ورودی روستا ساخته شده است. در کنار تماشاگران محلی، عده زیادی هم از نقاط دیگر آمده‌اند. هنوز چشم‌مان مست تماشای درختان کهنسالی است که پاییز در جان‌شان لانه کرده که به ساختمان خشتی و کاهگلی تکیه وارد می‌شویم و زردی و سرخی برگهای پاییزی با سرخی و سبزی جامه‌های شبیه‌پوشان به هم می‌آمیزد.

برای ما که سن‌مان قد نمی‌دهد که «تکیه دولت» را دیده باشیم، دیدن حسینیه «برغان» غنیمتی است؛ همان حسینیه‌ای که به سبک «تکیه دولت» ساخته شده است. حسینیه اعظم حدود ششصد سال قدمت دارد. طبقه پایین سکویی دارد که تعزیه بر آن اجرا می‌شود. دور تا دور آن صندلی زده‌اند و آقایان در همان طبقه پایین نظاره‌گر تعزیه هستند و سه بالکن بالا ویژه خانم‌ها است.

و حال سکوی این حسینیه شاهد وداع غم انگیز مادر و پسری است که لیلا و علی اکبر هستند؛ علی اکبر همان جوان پرپر شده کربلا.

شبیه لیلا مردی است با جامه و روبند سیاه که شیون می‌کند و حالا باید به پسر جوانش اجازه بدهد تا به میدان مرگ برود. خداحافظی با مادر که تمام می‌شود، نوبت به پدر می‌رسد که آرزو داشته روزی رخت دامادی بر قامت پسرش بپوشاند اما حالا باید او را کفن پوش کند. کمی که سکوت می‌شود، صدای هق هق‌های آرامی را می‌شنوی که می‌دانند بزودی سرخی خون، بر جامه‌ی سبز جوان رعنای کربلا خواهد نشست.

از بالکن طبقه دوم، بچه‌خوان گروه را می‌بینیم که گوشه سالن، چشم‌هایش را با دستار سفیدش پاک می‌کند.

سرپرست این برنامه محسن هاشمی است که با جامه سپید، عبای سیاه و دستار سبزش، شهادت خوان است. بسیار خوش‌رو است و در فاصله میان برنامه، می‌پذیرد که گفت‌وگویی کوتاه داشته باشیم.

هاشمی فارغ التحصیل موسیقی است و از کودکی در گروه‌های تعزیه فعالیت داشته است اما حالا با گروه ثابتی کار نمی‌کند و توضیح می‌دهد: «گروه ثابتی نداریم. به فراخور برنامه‌ها، با دوستانی از نقاط مختلف کشور کار می‌کنیم. برای ده روز اول محرم به «تکیه برغان» دعوت شدیم که یکی از قدیمی‌ترین تکیه‌های ماست.»

این هنرمند تعزیه درباره نبود گروه ثابت و آسیب‌های آن می‌گوید:« بودن در گروه ثابت، به کیفیت کار کمک می‌کند همچنانکه در قدیم چنین بوده است. ولی به مرور زمان گروه‌های تعزیه نیز دستخوش تغییر و تحول شده‌اند و در حال حاضر بانیان تکایا خودشان برای اجرای برنامه از هنرمندان تعزیه دعوت می‌کنند. قبلا کار را به یک نفر می‌سپردند و او سرپرست گروه می‌شد اما الان گروه‌داری در تعزیه ور افتاده است با این حال چون دوستان حرفه‌ای هستند، هر یک به کار خود تسلط دارند و برای اجرای برنامه مشکلی پیش نمی‌آید.»

تعزیه تنها نمایش ایرانی است که متن مکتوب دارد. دخل و تصرف در نسخ تعزیه خیانت به آن متن است. حق نداریم به سلیقه خود متن‌ها را تغییر دهیم ...

تکیه «برغان» قبلا بازسازی شده اما هنوز اصالت آن را حفظ کرده‌اند همچنانکه گروه شبیه خوانی هم اصرار دارند به نسخه‌های تعزیه و موسیقی اصیل ایرانی وفادار باشند و مانند برخی از همکاران‌شان از ملودی‌های لس‌آنجلسی استفاده نمی‌کنند.

هاشمی می‌گوید: « تعزیه تنها نمایش ایرانی است که متن مکتوب دارد. دخل و تصرف در نسخ تعزیه خیانت به آن متن است. حق نداریم به سلیقه خود متن‌ها را تغییر دهیم.»

بحث موسیقی که پیش می‌آید، ادامه می‌دهد:« سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد...بی توجهی به موسیقی اصیل ایرانی مصداق همین شعر خواهد بود. موسیقی دستگاهی و تعزیه ایرانی آنقدر غنی است که هیچ نیازی نیست سراغ موسیقی‌های دیگر برویم و برهیچ یکی از اهل فن پوشیده نیست که استفاده از موسیقی‌های غیر متعارف در تعزیه اشتباه است و هیچ یک از اساتید، این روش را به بهانه نوآوری نمی‌پسندند.»

موضوع نوآوری در تعزیه پرسش بعدی ماست و هاشمی برای این پرسش، چنین پاسخی دارد:«نوآوری باید برمبنای اصالت باشد تا مورد پذیرش اهل فن، اساتید و شنوندگان حرفه‌ای تعزیه قرار بگیرد. نوآوری بی‌اصالت مانند بلایی است که بر سر معماری شهری‌مان آمده است، اگر این نوآوری بر پایه اصالت نباشد، محکوم به شکست خواهد شد.»

هنرمندان و تماشاگران حرفه‌ای تئاتر خوب می‌دانند در کنار شبیه‌خوانی‌های غم‌انگیز، شبیه‌خوانی یا تعزیه‌های مضحک هم داریم که می‌تواند در ایام شادی استفاده شود.

هاشمی هم در این زمینه می‌گوید: «ما برای 365 روز سال شبیه‌خوانی داریم. می‌توانیم برای ایام شادی و حتی جشن‌های ملی‌مان هم برنامه‌های ویژه اجرا کنیم اما کمتر از این ظرفیت استفاده شده است. گویی تعزیه مانند صاحبش امام حسین (ع)، مظلوم واقع شده. مانند شی‌ باستانی که محرم و صفر از صندوقچه بیرونش می‌آوریم، گرد و غبارش را پاک می‌کنیم و بعد از این دو ماه، دوباره به همان صندوقچه برش می‌گردانیم. درحالیکه تعزیه باید در زندگی مردم جاری و ساری باشد. در تهران با این جمعیت چند میلیونی، تکیه ثابتی برای اجرای تعزیه نداریم. قرار نیست تعزیه در سالن تئاتر یا کنار تئاترشهر اجرا بشود چون مخاطبانش در این مکان‌ها نیستند.»

***

سرخ و سبز تعزیه

لحظه رفتن به میدان‌گاه جنگ است.علی اکبر جوان خود را آماده می‌کند، یکی از گوشه‌های سکو ویژه کمک‌های مردمی است. اسکناس‌های مختلف و نذری‌ها و البته چندین و چند کله قند که کادو پیچی شده‌اند. شبیه لیلا چندین گل را پرپر می‌کند، پسرش را روانه میدان جنگ می‌کند و چند تن از حاضران نذری‌هایشان را گوشه کلاه علی اکبر می‌گذارند.

جوان کربلا که از سکوی تعزیه فاصله می‌گیرد، نوبت به شمر و دار و دسته‌اش می‌رسد که با جامه‌های سرخ‌شان میدان را به دست بگیرند. سپر و سنان‌شان را آماده می‌کنند. از گوشه تکیه، دو مرد موی سپید کرده، گوشه کلاه شمر نیز نذری می‌گذارند تا احترام بازیگری که حاضر شده منفورترین نقش تاریخ نمایش ایران را بازی کند، حفظ شود.

کمک‌های مردمی همان موضوعی است که هاشمی هم به آن اشاره می کند. او که مانند دیگر همکارانش خواستار حمایت‌های بیشتر دولت از تعزیه است، به ایسنا می‌گوید:«ظرفیت مداحی اصلا قابل مقایسه با تعزیه نیست. تعزیه به انواع هنرها همچون ادبیات، شعر، موسیقی، تئاتر و ... آمیخته است. اگر متعلق به یک کشور اروپایی بود، الان جهانی‌اش کرده بودند اما این هنر در کشور ما خیلی مظلوم است اگر همت مردم و بخش خصوصی نباشد، همین اندک تعزیه هم که داریم از بین می‌رود. مردمی که شاید از خرج زن و بچه‌شان می گذرند اما به گروه‌های تعزیه کمک می‌کنند تا سرپا بمانند.»

از سال‌های دور می‌گوید، همان سال‌هایی که در طول سال تعزیه اجرا می‌شد و عده‌ای از مردم از این راه، زندگی‌شان را سپری می‌کردند و اضافه می‌کند:

« در اصل آنها بودند که تعزیه را کوچه به کوچه می‌بردند. الان هم در برخی شهرستان‌ها چنین است. اگر دولت حمایت کند آنها هم سر و سامان می‌گیرند.»

غروب که می‌شود از تکیه بیرون می‌آییم. فضای بیرون برخلاف داخل تکیه، سوز پاییزی دارد. هرچند در راه بازگشت، به خاطر تاریکی هوا نمی‌توانیم از زیبایی‌های شگفت انگیز مناظر و رنگ پاییزی برگ‌ها لذت ببریم اما آسمان پاک برغان با آن تک ستاره درخشان «زهره» که حالا خیلی وقت است رنگش را در آسمان دود گرفته تهران نمی‌بینیم، کم از آن زیبا نیست.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : ایسنا / ندا آل‌طیب