منظور حضرت از برادر که بود؟
امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ در خطبه همام که بیشتر شما خوانندگان عزیز درباره آن مطالبی را شنیده اید؛ می فرمایند: پیش از این برادری داشتم كه كوچك بودن دنیا در چشمش، او را در نگاه من عظمت و شكوه ویژهای بخشیده بود...
و چقدر سعادتمند است شخصیتی كه به درجهای از كمال و رشد نائل شده است كه امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ او را برادر خود نامیده و به دوستی خود با او بالیده است، زبان به وصف این دوست صمیمی خود گشوده و از كرامت و بزرگواری او سخن به زبان آورده، و از شیعیانش میخواهد او را الگوی تربیتی خود قرار داده و همانند او به تربیت خویشتن بپردازند.
امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ با توصیف این دوست ربانی و برادر ایمانی خویش، تابلویی بسیار زیبا از یك انسان راه رفته و تربیت شده را در برابر دیدگان ما ترسیم نموده و با جامعترین بیان، انسان نمونهای را كه شایستة الگو قرار گرفتن است معرفی كرده است.
نكتة قابل توجه در ارائه این تابلوی زیبا و جامع، این است كه ارائه كنندة آن، خود از شخصیتهای بینظیر در عالم انسانیت و از نمونههای اعلای انسان كامل به شمار میرود و از جمله معدود انسانهایی است كه در قلة كمال و اوج تعالی قرار گرفته و به همین دلیل نیز شناخت كامل و دقیق از انسان آرمانی و آرمان انسانی دارد و میتواند با جامعترین بیان به تبیین و تشریح آن بپردازد.
اما اینكه مراد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ از این برادر ایمانی چه كسی میباشد؟
احتمالاتی مطرح شده است:
ابن ابی الحدید در پاسخ به این پرسش چهار احتمال را ذكر میكند:
الف. ممكن است مراد حضرت، رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ باشد، اما به این دلیل كه جمله «كَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً»[1]؛
در مورد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیان نمیشود این احتمال مردود است.
ب. احتمال دیگر این كه مراد حضرت، ابوذر ـ رحمة الله ـ باشد، ولی جملة :
«فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ»[2]
كه تأكید بر شجاعت است، تطبیق كلام بر ابوذر را مشكل میكند!!!
ج. جمعی نیز برادر مورد اشارة حضرت را مقداد میدانند كه از شیعیان مخلص حضرت و مردی شجاع و اهل جهاد بود.
د. شاید هم شخص معین مراد حضرت نبوده است، بلكه حضرت بر طبق عادت عربها كه اینگونه سخن میگویند، اوصاف انسان شایسته و خوب را معرفی كرده است.
ابن ابی الحدید خود این نظریه را بهترین نظر میداند.[3]
اما در مورد نظر ابن ابی الحدید باید گفت:
بسیار عجیب است كه وی دربارة ابوذر قضاوتی اینچنین غیر منصفانه میكند، و به دلیل شجاع نبودن ابوذر احتمال تطبیق كلام حضرت بر وی را منتفی میداند، در حالی كه چه شجاعتی بالاتر از اعلام سخن حق در برابر حاكم مستبدّی چون معاویه است؟ مگر اینكه محبّت عثمان حجاب حقیقت گردد و ابن ابی الحدید نتواند صلابت و قاطعیت و شجاعت ابوذر را در برابر عثمان و معاویه مشاهده كند.
بعضی از شارحان نهج البلاغه احتمال دادهاند كه مراد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ از این برادر ایمانی، عثمان بن مظعون میباشد كه از اصحاب وفادار و بسیار خوب پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده است و در عهد آن حضرت هم از دنیا رفت. امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ به دلیل علاقهای كه به عثمان بن مظعون داشت، یكی از فرزندان خود را عثمان نام نهاد كه جزء شهدای كربلا میباشد.[4]
در منابع تاریخی و حدیثی كه اكنون در دسترس ما میباشد مستندی بر صحّت و یا تأیید این احتمال وجود ندارد و صرف علاقهمندی حضرت به عثمان بن مظعون نیز دلیل كافی بر این احتمال نمیباشد، زیرا كسان دیگری نیز مورد علاقه حضرت بودند و در كلمات حضرت به بعضی از آنها تصریح شده است.
در میان دوستان صمیمی حضرت علی ـ علیه السّلام ـ چهار تن بسیار شاخص و ممتاز هستند: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یاسر. و در میان این چهار یار دیرینه، ابوذر از ویژگیهایی برخوردار بود كه احتمال قوی مراد حضرت از برادر ایمانی، ایشان میباشد، به ویژه جمله حضرت كه میفرماید: او به ظاهر افتاده مینمود و همه ناتوانش میانگاشتند، اما اگر زمان برخورد جدی میرسید، به سان شیر بیشه میخروشید و چونان مار بیابان بر دشمن میپیچید.[5] که این كلام دربارة ابوذر بیشتر صدق میكند.
والله العالم.
اگر امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ یكی از دو ثقل و عِدل و قرین قرآن است، كه مطابق حدیث قطعی و متواتر ثقلین این چنین است، و اگر امام علی ـ علیه السّلام ـ قرآن ناطق است كه حضرت خود را اینگونه معرفی مینماید. پس همانگونه كه آیات قرآن مفسّر همدیگر بوده و بعضی از آیات، تفسیر آیات دیگر هستند، كلمات امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ نیز مفسّر همدیگر میباشد، و بهترین تفسیر و توضیح برای سخنان آن بزرگوار بهره گرفتن از كلمات خود حضرت است، و حقیقتاً كلمات ایشان نیز «یفسّر بعضه بعضاً» بخشی تفسیر بخش دیگر است.
پی نوشت ها:
[1] . او به ظاهر افتاده مینمود و همه ناتوانش میانگاشتند.
[2] . اگر زمان كار جدی میرسید به سان شیر بیشه میخروشید و چونان مار بیابان بر دشمن میپیچید.
[3] . ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 183.
[4] . محمد باقر مجلسی: بحارالانوار، ج 45، ص 38.
[5] . «كان ضعیفاً مستضعفاً فاذا جاء الجدّ فهو لیث غاب و صلّ واد».
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: کتاب: برادری داشتم که! نویسنده: محمد محمدیان