تبیان، دستیار زندگی
صراحت‏ لهجه‏ و قاطعیت در گفتار؛ در برخی مواقع، خوب و پسندیده است و در برخی مواقع، بد و ناپسند. اما در همان مواقعی که صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار خوب و لازم است، نباید در آن تعبیر زننده و رکیک باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حد و مرز رُک گویی و صراحت لهجه


مرز و حدود صراحت لهجه چیست و امام علی(علیه السلام) تا چه اندازه صراحت لهجه و رُک‌گویی داشت؟


امام علی

بسیاری از مردم بر این عقیده اند که گفتار صریح و تند می تواند باعث آزرده شدن طرف مقابل می‌شود. به زبان ساده‌تر می‌توان گفت رک گویی هر چند از برخی جهت‌ها می تواند خوب باشد اما گاهی رک گویی باعث می شود تا روابط میان دو دوست یا فامیل خراب شود  در این مقاله میخواهیم بررسی کنیم که آیا صراحت لهجه و رک گویی عمل خوبی هست یا نه؟

صراحت لهجه

انسان باید بکوشد همواره با مردم نیکو سخن بگوید و این سفارش قرآن کریم است: «و با مردم نیکو سخن گوئید».[1]

سخن نیکو گفتن به این معناست که نباید به کسی اهانت، تحقیر و توهین کرد یا به کسی فحش و سخن ناروا گفت یا به جای سخن حق، سخن باطل را بر زبان جاری ساخت.

یکی از رفتارهایی که با زبان و سخن ارتباط دارد، «صراحت‏ لهجه‏» و «قاطعیّت در گفتار» است. «صراحت لهجه»؛ به معنای رُک‌گویی و به روشنی سخن گفتن، در مقابل کنایه‌گویی است.[2]

صراحت‏ لهجه‏ و قاطعیت در گفتار؛ در برخی مواقع، خوب و پسندیده است و در برخی مواقع، بد و ناپسند. اما در همان مواقعی که صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار خوب و لازم است، نباید در آن تعبیر زننده و رکیک باشد و باید عفت کلام حفظ شود. با کنایه سخن گفتن و یا رُک و پوست کنده کلام خود را ادا کردن هیچ کدام به تنهایی و بدون توجه به شرایط پیرامونی نمی‌تواند مطلوبیت ذاتی داشته باشد. صراحت لهجه باید در کنار راست‌گویی، اخلاص، بی‌پیرایگی، جوانمردی قرار گیرد؛ در این صورت است که فرد در صراحت لهجه و رُک‌گویی چیزی را که در دل دارد پنهان نمی‌کند؛ و هر چیزی را که در دل دارد بر زبان نمی‌آورد. بر این اساس، یک فرد مۆمن، همان‌گونه که بر اساس مصلحت، سخنی صریح بر زبان می‌آورد، گاه نیاز می‌بیند که با کنایه سخن خود را به مخاطبانش منتقل نماید.

پس باید در هر موقعیتی، ابتدا شرایط را سنجید و با توجه به شرایط، عکس العمل نشان دهد؛ آنجا که رُک سخن گفتن اثر مثبت دارد رُک و صریح سخن گفت و آنجا که احساس می‌شود به کنایه بیان کردن موثّرتر است با لبخند و در قالب کنایه حرف خود را بیان کرد؛ چرا که گاهی اوقات، کنایه‌گویی، بهتر از رک‌گویی است. خلاصه باید توجه داشت که رُک سخن گفتن؛ به معنای صراحت لهجه و جسارت در بیان حقیقتی که بیانش به مصلحت است، نه جسارت در بی‌احترامی به دیگران و یا بیان حقیقتی که به مصلحت نیست. و همین معیار، حد و مرز صراحت لهجه و رک سخن گفتن را مشخص می‌کند.

گاهی اوقات ما از طرف مقابل سخنی می شنویم که بسیار ناراحت می شویم اما به خاطر ترس یا تعارف پاسخ او را نمی دهیم و در وجود خود احساس ضعف و بی لیاقتی می کنیم و برای جبران این شکست به عیب جویی از طرف مقابل و غیبت کردن از وی نزد دیگران رو می آوریم که این خود یک گناه نابخشودنی و بزرگ است و معنایش این است که من از یک شخص خاص می ترسم و جوابش را نمی دهم و ملاحظه اش را میکنم اما از خداوند بزرگ نمی ترسم و به خشم او به راحتی تن می دهم

نکته دیگر درباره رک‌گویی این که؛ گاهی در زندگانی روزمره ما، مواردی پیش می‌آید که ناگزیریم در برابر خواسته کسی ایستادگی کنیم؛ زیرا بر آوردن آن خواسته یا اصلاً در توانایی ما نیست و یا آن‌که مستلزم زیان و خسرانی خواهد بود. در این گونه موارد چه باید کرد؟ برخی به دروغ متوسل می‌‌شوند. در حالی که می‌توان در کمال ادب و صداقت، صراحت لهجه داشت و خود را از این زیان رهایی بخشید؛ مثلاً اگر کسی از ما کمکی بخواهد که برای ما امکان ندارد به او کمک کنیم، به طرف مقابل بگوییم که من دلم می‌خواهد به شما کمک کنم؛ اما متأسفانه انجام دادن این خواسته از توانایی من خارج است. و آنگاه می‌توان با نشان دادن راه‌های دیگری طرف مقابل را راهنمایی کرد. این حالت بهتر از آن است که از روی رودربایستی کاری کنیم که به زیانمان تمام شود. و بهتر است از این‌که در مورد خواسته طرف اقدامی کنیم که به ناکامی بینجامد، در این صورت، به او خدمتی نکرده و خود را به دردسر انداخته‌ایم.

حضرت محمد

صراحت لهجه پیامبران و ائمه اطهار(علیهم السلام)

اراده قوی و قاطعیّت در کلام، دو ابزار مهم و اساسی برای پیشرفت اهداف پیامبران و امامان(علیهم السلام) به شمار می‌آید و قرآن کریم اشارات فراوانی بر استفاده پیامبران از این دو ابزار دارد؛ مثلاً حضرت ابراهیم(علیه السلام) در حالی که نسبت به مردم رئوف و مهربان است اما با قاطعیّت خاصّی به آنان می‌گوید: «افّ بر شما و بر آنچه به جاى خدا می‌پرستید آیا نمی‌اندیشید؟».[3] رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) هنگامی که مشاهده‌ می‌کند مشرکان سخن حق را نمی‌پذیرند، قاطعانه خطاب به آنان می‌کند که؛ «اى کافران (اى مشرکان و بت‏پرستان مکه)! آنچه را که شما می‌پرستید هرگز من نمی‌پرستم. و نه هرگز شما پرستنده آن هستید که من می‌پرستم، و نه هرگز من پرستنده آنم که شما می‌پرستید».[4]

نگاهی در سیره ائمه اطهار(علیه السلام) به ویژه امام علی(علیه السلام) نمونه‌های فراوانی از قاطعیّت در گفتار آنها را در مقابل دشمنان نمایان می‌سازد. آنان از بیان کلام حق باکی نداشتند و همواره به بیان اصول اسلام و تشیّع و افشاگری ظلم ظالمان می‌پرداختند. قطعاً شخصیت حضرت امیر مۆمنان على(علیه السلام) که پرورش یافته دامن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و جانشین بر حق او است، دارای کمالات انسانی و محاسن اخلاقی زیادی است. یکی از ویژگی‌های اخلاقی امام علی(علیه السلام) صراحت لهجه و رُک‌گویی آن حضرت است. این در سیره عملی و سخنان آن حضرت به ویژه در امور حکومتی و محافظت از بیت المال به خوبی دیده می‌شود، در این‌جا به نمونه‌هایی از صداقت و صراحت لهجه امام علی(علیه السلام) در بجا مصرف کردن اموال عمومی و بیت المال اشاره می‌شود:

صراحت‏ لهجه‏ و قاطعیت در گفتار؛ در برخی مواقع، خوب و پسندیده است و در برخی مواقع، بد و ناپسند. اما در همان مواقعی که صراحت لهجه و قاطعیت در گفتار خوب و لازم است، نباید در آن تعبیر زننده و رکیک باشد و باید عفت کلام حفظ شود. با کنایه سخن گفتن و یا رُک و پوست کنده کلام خود را ادا کردن هیچ کدام به تنهایی و بدون توجه به شرایط پیرامونی نمی‌تواند مطلوبیت ذاتی داشته باشد. صراحت لهجه باید در کنار راست‌گویی، اخلاص، بی‌پیرایگی، جوانمردی قرار گیرد

امام على(علیه السلام) به اشعث بن قیس فرمود : «آنچه [از اموال بیت المال] بر عهده توست، ادا نما؛ و گرنه تو را با شمشیر خواهم زد». او نیز آنچه بر عهده‌اش بود، ادا کرد.[5]

امام على(علیه السلام) خطاب به زیاد بن ابیه می‌نویسد: «به خدا سوگند یاد می‌کنم، سوگندى راستین، که اگر به من خبر رسد که در ثروت مسلمانان خیانت کرده‌اى، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت بگیرم که مال تو اندک شود، و بارِ هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و خوار و پریشانْ حال شوى. والسلام!».[6]

نکته آخر

گاهی اوقات ما از طرف مقابل سخنی می شنویم که بسیار ناراحت می شویم  اما به خاطر ترس یا تعارف پاسخ او را نمی دهیم و در وجود خود احساس ضعف و بی لیاقتی می کنیم و برای جبران این شکست به عیب جویی از طرف مقابل و غیبت کردن از وی نزد دیگران رو می آوریم که این خود یک گناه نابخشودنی و بزرگ است و معنایش این است که من از یک شخص خاص می ترسم و جوابش را نمی دهم و ملاحظه اش را میکنم اما از خداوند بزرگ نمی ترسم و به خشم او به راحتی تن می دهم.

یادمان باشد که هیچ کس بزرگتر از خداوند متعال نیست و از کسی به جز او نباید ترسید .

پی نوشت ها:

[1]. بقره، 83: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً».

[2]. لغت نامه دهخدا، واژه «صراحت لهجه».

[3]. انبیاء، 67: «أفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».

[4]. کافرون، 1 –  4.

[5]. أبو سعد الآبى رازی،  منصور بن حسین، نثر الدر فی المحاضرات، محقق: محفوط، خالد عبد الغنی، ج 1، ص 198 – 199، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1424ق.

[6].  شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحی صالح، نامه 20، ص 377، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.

فرآوری: محمدی               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

سایت اسلام کوئست

سایت حوزه

وبلاگ فن بیان

مطالب مرتبط:

بالاخره سکوت کنیم یا سخن گوییم؟

روزانه چند کلمه حرف میزنی؟

ورّاج ها به جهنم می روند

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.