تبیان، دستیار زندگی
در بخش سومِ صرف فارسی ، دربارۀ پسوندهای فعال فارسی صحبت شد. در این نوشتار به برخی از پسوندهای نیمه فعال اشاره و موارد استفاده آنها در زبان را با یکدیگر مرور می کنیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پسوندهای نیمه فعال دستوری

(صرف فارسی/ بخش 4)


در بخش سومِ صرف فارسی ، درباره پسوندهای فعال فارسی صحبت شد. در این نوشتار به برخی از پسوندهای نیمه فعال اشاره و موارد استفاده آنها در زبان را با یکدیگر مرور می کنیم.

پسوندهای نیمه فعال دستوری

الف مصدری:  پسوند اسم ساز، مانند: درازا، پهنا

الف زائد: مانند: آشکارا

الف اشباع و اطلاق: چون: اهریمنا و پیرامنا

الف دعا: بادا، مبادا

الف کثرت: پسوندی که گاهی صوت می سازد مانند: خوشا، دریغا و ندامتا

"- ار"فاعلی: پرستار، خواستار

"- ار" مصدری: پسوند اسم ساز، گفتار، کردار

"- ار" مفعولی: پسوند صفت ساز مانند: مردار

"- اک" لیاقت و مصدری: پسوند اسم ساز مانند: خوراک، پوشاک

"- ال" نسبت و شباهت: پسوندی اسم ساز مانند: دنبال و چنگال

"- گار" فاعلی: پسوندی صفت ساز، مانند: آموزگار، پرهیزگار

"- گان" نسبت: مانند: شایگان، دوستگان

"- مان" به معنی مکان و خانه که پسوندی اسم ساز است، مانند: دودمان، کشتمان

"- مان" مصدری: پسوند اسم ساز، مانند: سازمان، زایمان، ترکمان

"- نا" پسوند اسنم مصدر و اسم مکان است، مانند: تنگنا و فراخنا

"- و" تصغیر: مانند: خواجو

"- واده" پسوندی اسم ساز، به معنی بنیان و شالوده در خانواده

"- واره" پسوند اسم ساز تعلق و کمال است، مانند: دستواره، گوشواره و چراغواره

پسوندهایی که در بالا ذکر شد، نمونه ای از پسوندهای غیر فعال زبان فارسی است که قبلا مورد استفاده قرار می گرفته و با گذر زمان و با رفتن فرم زبان به سمت سادگی، غیر فعال و یا نیمه فعال شده است.

پیشوندهای زبان فارسی:

به غیر از پسوند، پیشوندهایی هم در زبان وجود دارد که در واژه سازی کاربرد دارد. پیشوندهای زبان فارسی نسبت به پسوندای آن اندک  و عبارتند از: "باز"، "نا"، "هم" و "نـ"، "با" و "بی" در کلماتی مانند: نرفته، نرفتن، نخوردن، ندیده، ننشسته، همسایه و غیره.

کلمه:

تعریف کلمه کار آسانی نیست به همین خاطر بسیاری از زبان شناسان به جای واژه کلمه از سازه استفاده کرده اند. تعاریف بسیاری برای کلمه در نظر گرفته شده و با نگاهی به تمام این تعاریف، یک تعربف کلی ارائه شده است:

کلمه کوچکترین واحد معنا دار کلام است که دارای وحدت و استقلال دستوری و معنایی و املایی و آوایی ست و در سخن نقشی را به عهدا دارد و از یک یا بیش از یک سازه بوجود آمده است. مانند: رفت، او، انسان، از، گلاب.

کلمه کوچکترین واحد معنا دار کلام است که دارای وحدت و استقلال دستوری و معنایی و املایی و آوایی ست و در سخن نقشی را به عهدا دارد و از یک یا بیش از یک سازه بوجود آمده است.

ویژگی‌های کلمه:

1.      استقلال آوایی و داشتن موسیقی خاص:

منظور ما از موسیقی و آوا، ویژگی های زیرزنجیری هر کلمه از جمله تکیه، نواز، درنگ و زیر و بمی است و این امر در تشخیص کلمات از یکدیگر نقش عمده ای دارد. مثلا تکیه اسم در هجای آخر و تکیه فعل در هجایی پیش از آخر است.

2.      استقلال لغوی و معنایی:

هر کلمه به خصوص اگر مستقل باشد، جز دستگاه لغوی زبان است؛ بنابراین جنبه لغوی و معنایی هم دارد، یعنی از نظر لغوی و معنایی مستقل است به همین دلیل به آن کوچکترین واحد معنا دار و مستقل زبان می گویند.

3.      بازی کردن نقشی در سخن:

سومین ویژگی کلمه آن است که دارای نقشی در کلام است. این نقشها می تواند هسته، وابسته، همسان، مسند، مسندالیه و... باشد. بنابراین کلمه حتما نقشی را در سخن بر عهده میگیرد.

4.      استقلال املایی:

کلمه بر خلاف نیمه کلمه و ضمیمه استقلال املایی دارد، یعنی هر کلمه ای از یک طرف جدا از کلمه دیگر نوشته می شود و از طرف دیگر اجزای هر کلمه سرهم است. مانند: عمل، سخن، میرود، میدود.

5.      صورت صرفی یا دستوری و صورت لغوی کلمه:

کلمه می تواند دو صورت داشته باشد: 1. صورت صرفی یا دستوری 2. صورت لغوی.

صورت لغوی یعنی صورتی که بر معنی اصلی کلمه دلالت می کند، مانند: ریشه فعل (جو، شو) و دیگری صورت صرفی است یعنی صورتی که یک یا چند خصوصیت دستوری آن کلمه را نشان می دهد. مانند: انواع ماضی و مضارع با وجوه، زمان و نمود و اشخاص مختلف (می رفتم، رفته بودم، رفتم)

6.      تغییر طبقه و نقش دستوری کلمه:

اسم، فعل، صفت و مانند آنها را اقسام کلام می نامیم و نقشی که کلمه یا نیمه کلمه در جمله یا کلمه یا سخن دارد وظیفه یا نقش دستوری آن می خوانیم.

دگر کلمه:

ممکن است یک کلمه دارای چند گونه و صورت باشد که هر یک را "دگر کلمه" دیگری می گویند. مانند: فرشته که به صورت فریشته و افریشته که دگرکلمه های آن هستند، دیده می شود.

مرز کلمه:

کلمه از دیدگاه های مختلف دارای مرزها و ویژگی های مختلفی از قبیل ویژگی های معنایی، لغوی، آوایی، واجی، املائی و خطی، دستوری است.

کلمه منفصل:

کلمه ای که جدا از کلمات دیگر نوشته می شود و تکیه و ویژگی آوایی مستقلی داشته باشد. مانند: پدر، مادر، در، اگر

کلمه متّصل:

کلمه ای که تکیه ای ندارد و تکیه اش با تکیه کلمه ای که به آن می چسبد ادغام می شود و یک واحد آوایی تشکیل می دهد، بدون اینکه یک کلمه بوجود آورد.بنابراین کلمات متّصل از لحاظ آوایی در حکم پسوند یا پیشوندند، بدون اینکه تکیه بگیرند و یک کلمه تشکیل دهند، مانند: "بـ"، " َ م"، " َ ست" در " بخانه "، " کتابم" و " پاکست".

کلمات متصل در زبان فارسی و عربی بر دو قسم است:

1.      پیشین یا پیش پیوست که پیش از کلمه دیگر می آید، مانند: "بـ" در فارسی و عربی؛ بالقوه، بالفعل، بمدرسه

2.      کلمه متصل پسین، مانند: کتابش، پاکی

ادامه دارد.....

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد