تبیان، دستیار زندگی
بررسی شخصیت در متون اسلامی، با واژه‌هایی مانند: قلب، صدر، شاکله، نفس، عقل، روح و غیر اینها مواجه می‌شویم. اکنون موارد کاربرد این واژه‌ها در قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام، بررسی می‌کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

5 ملاک شخصیت شناسی اسلامی


بررسی شخصیت در متون اسلامی، با واژه‌هایی مانند: قلب، صدر، شاکله، نفس، عقل، روح و غیر اینها مواجه می‌شویم. اکنون موارد کاربرد این واژه‌ها در قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام، بررسی می‌کنیم.


اختلال شخصیت مرزی

دانش روان‌شناسی جدید از آغاز در قالب مکتب‌های گوناگون، تعاریف متعددی از شخصیت ارائه کرده است که آلپورت به پنجاه مورد گوناگون از آن اشاره می‌کند. هر چند اتفاق نظری در بین روان‌شناسان در مورد تعریف شخصیت وجود ندارد، با وجود این، تعاریفی مانند: کلیت روان‌شناختی فرد، که انسان خاصی را مشخص می‌سازد، ویژگی‌های روانی پایدار فرد و منظومه رگه‌ها و صفات فرد، تا حدی میان صاحب‌نظران مورد توافق است. به علاوه معمولاً در شخصیت، صحبت از ساخت روانی‌ای می‌کنند که امری پایدار است و تظاهرات متعدد و متغیر فرد تابع آن است.[1]  بنابراین، مجموعه‌ای از ساختارهای شناختی، عاطفی و الگوهای رفتاری تا حدی نمایانگر شخصیت است.

در بررسی شخصیت در متون اسلامی، با واژه‌هایی مانند: قلب، صدر، شاکله، نفس، عقل، روح و غیر اینها مواجه می‌شویم. اکنون موارد کاربرد این واژه‌ها در قرآن و کلمات معصومین علیهم السلام، بررسی می‌کنیم.

شاکله: این کلمه در آیه84 سوره اسراء آمده است، «بگو هر کس طبق شاکله خویش عمل می‌کند و پروردگارتان کسانی را که راهشان از هدایت بیشتری برخوردار است بهتر می‌شناسد».[2] شاکله، به معنای عادت و روش فرد است. با توجه به فرهنگ‌های لغت عربی و سخنان اولیای دین علیهم السلام می‌توان معانی زیر را برای کلمه شاکله در نظر گرفت:

1.نیّت: امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: هر کس طبق نیّتش عمل می‌کند.[3] ائمه اطهار علیهم السلام که مفسران قرآن هستند نیّت را اساس رفتار[4] و رفتار را میوه نیّت شمرده‌اند[5] و حتی گاه حقیقت یک رفتار را همان نیّت آن اعلام کرده‌اند.[6] بر این اساس، می‌توان دریافت که نیّت صرف انگیزه نیست، بلکه محصول سازماندهی روانی ویژه یک انسان است.[7]

2. خلق و خو: مجموعه صفات روانی انسان که در رابطه با محیط خارجی و محیط اجتماعی بروز می‌کند.

3. حاجت و نیاز: از زیربناهای رفتار انسان است و به دو دسته زیستی و روانی تقسیم می‌شود.

4. روش برنامه‌ای: که فرد در زندگی پیش گرفته و نظام هستی را نیز براساس آن تفسیر می‌کند.

5. هیئت و ساخت روانی انسان: که مجموعه واحدی است و نیات از آن برمی‌خیزد.

معنای پنجم جامع معانی دیگر است و بر این اساس می‌توان گفت که شاکله، ساخت و هیئت واحد روانی انسان است که در اثر تعامل وراثت و محیط و اختیار شکل می‌گیرد. از این رو می‌توان گفت که مفهوم شاکله همان چیزی است که در روان‌شناسی به عنوان شخصیت در نظر می‌گیرند.[8]

همه صفات و حالات مطلوب یا نامطلوبی که در قرآن، به واژه «قلب» و جمع آن یعنی «قلوب»، نسبت داده شده به برخی ابعاد شخصیت یا به کل آن، یعنی کلیت روان‌شناختی انسان، مربوط می‌شود. تقابل صفات و حالات مطلوب و نامطلوب «قلب» در قرآن، با توجه به ابعاد عاطفی (فردی، اجتماعی) و شناختی و کل شخصیت، می‌تواند، ما را به بیماری‌ها و حالات نامناسب شخصیت نابهنجار و ویژگی‌های شخصیت سالم و برخوردار از بهداشت روانی رهنمون کند

قلب: بررسی واژه قلب نشان می‌دهد که این کلمه در معنا و مفهوم، نزدیک‌ترین واژه در متون اسلامی به اصطلاح شخصیت در روان‌شناسی است. واژه «قلب» و جمع آن «قلوب» بیش از 120 بار در قرآن به‌کار رفته است.[9]

در این موارد گاه جنبه‌های عاطفی شخصیت مورد تأکید است،[10] و گاه جنبه‌های شناختی،[11] و در موارد بسیاری، همه ابعاد شخصیت به قلب نسبت داده می‌شود.[12]

البته، بررسی و تأمل همه این موارد، نشان می‌دهد که اغلب، ابعاد عاطفی شخصیت، به واژه «قلب» نسبت داده شده است.

بنابراین، می‌توان گفت همه صفات و حالات مطلوب یا نامطلوبی که در قرآن، به واژه «قلب» و جمع آن یعنی «قلوب»، نسبت داده شده به برخی ابعاد شخصیت یا به کل آن، یعنی کلیت روان‌شناختی انسان، مربوط می‌شود. تقابل صفات و حالات مطلوب و نامطلوب «قلب» در قرآن، با توجه به ابعاد عاطفی (فردی، اجتماعی) و شناختی و کل شخصیت، می‌تواند، ما را به بیماری‌ها و حالات نامناسب شخصیت نابهنجار و ویژگی‌های شخصیت سالم و برخوردار از بهداشت روانی رهنمون کند.

در میان صفات و حالات نامناسب قلب، برخی شدید و وخیم هستند و در واقع موجب می‌شوند که شخصیت را ناسالم بشماریم. برخی صفات و حالات نامناسب نیز هرچند، در رشد و تکامل شخصیت در ابعاد گوناگون، تأثیر منفی دارند، ولی به صرف وجود آنها در «قلب» نمی‌توان، شخصیت فرد را ناسالم شمرد.

در برخی آیات[13] صفاتی به «صدر» نسبت داده می‌شود که درواقع همان صفات «قلب» است و شاید نسبت این صفات به «صدر» به این جهت باشد که قلب جسمانی در سینه قرار دارد و براساس تشبیه قلب یا شخصیت به قلب جسمانی، صفات مربوط به آن، به «صدر» نسبت داده شده است.[14]

در میان صفات و حالات نامناسب قلب، برخی شدید و وخیم هستند و در واقع موجب می‌شوند که شخصیت را ناسالم بشماریم. برخی صفات و حالات نامناسب نیز هرچند، در رشد و تکامل شخصیت در ابعاد گوناگون، تأثیر منفی دارند، ولی به صرف وجود آنها در «قلب» نمی‌توان، شخصیت فرد را ناسالم شمرد.

همچنین «نفْس» و«فۆاد» نیز در آیات قرآن[15] به معنای قلب به‌کار رفته است.[16]

بررسی کلمات اولیای دین علیهم السلام، نیز نشان می‌دهد که مراد از قلب در نظر آنها همان کلیت روان‌شناختی انسان و به عبارتی، شخصیت در دانش روان‌شناختی است. ابعاد شناختی انسان، مانند حافظه و معلومات[17] و تفکر[18] به «قلب» نسبت داده شده است. همچنین در مواردی مبدأ و منشأ جنبه‌های عاطفی انسان مانند احساسات رقیق، قساوت[19] و انگیزه‌های فیزیولوژیک[20] را «قلب» اعلام نموده‌اند. در دینداری نیز «قلب» و به عبارتی کلیت روان‌شناختی انسان بیش از رفتارهای ظاهری اهمیت دارد.[21] تقسیم‌بندی «قلوب» نیز در واقع اشاره به انواع شخصیت است.[22] بررسی کلمات اولیای دین علیهم السلام در مورد سلامت «قلب»، طهارت و آرامش آن و تعبیر چشم و گوش قلب و نابینایی و ناشنوایی آن، حالات قلب و عوامل بیماری‌زای قلب، نشان می‌دهد که قلب را همان شخصیت در نظر می‌گرفتند.[23]

پی نوشت ها:

[1] مایلی، شخصیت، ص1،2 و23.

[2] «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ...» (اسراء،84).

[3] وسائل الشیعه، ج1، ص36.

[4] «النیّه اساس العمل»، غررالحکم، ص292.

[5] «الاعمال ثمار النیات»، همان‌جا.

[6] « الا و ان النیه هی العمل» (وسائل الشیعه، ج1، ص51).

[7] احمدی، روان‌شناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی، ص16، 21و 23.

[8] همان‌جا.

[9] معجم المفهرس لا لفاظ القرآن الکریم.

[10] برای نمونه: قصص، 10؛ احزاب، 4و 53؛ آل عمران، 151؛ حدید، 27؛ حشر، 10؛ مائده، 13؛ انفال، 2؛ حج، 35، 53، 54؛ مۆمنون، 60؛ زمر، 22و23و بسیاری از آیات دیگر.

[11] برای نمونه: اعراف، 179؛ حج، 46؛ فتح، 12؛ انعام، 25و توبه، 87، 93و110.

[12] برای نمونه: بقره، 225؛ انفال، 70؛ احزاب، 5؛ حجرات، 14؛ مائده، 13؛ رعد، 28 و مجادله، 22.

[13] انعام، 125؛ نحل، 106؛ اعراف، 2؛ آل عمران، 119و... .

[14] قرشی، قاموس قرآن، ج6، ص 26.

[15] همان، ص28 و 30.

[16] مانند: اسراء، 25؛ عنکبوت، 10؛ توبه، 118 و حجر، 97.

[17] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 46؛ آمدی، غررالحکم، ص 261.

[18] آمدی، همان، ص2046 و 3078.

[19] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج10، ص4980؛حرانی، تحف العقول، ص371.

[20] کلینی، الکافی، ج8، ص 21.

[21] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج10، ص4980.

[22] آمدی، غررالحکم و محمدی ری شهری، همان، ص 4982.

[23] محمدی ری شهری، همان، ج10، ص 4980-5006.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: سایت پرسمان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.